استان پهناور یزد در مرکز ایران و حاشیه کویر مرکزی واقع شده است. این استان به علت قرار گرفتن در مرکز ایران و دوری از دریا، دارای شرایط اقلیمی ویژهای است، وجود ارتفاعات زاگرس در غرب و البرز در شمال، مانع نفوذ رطوبت به آن شده، از طرفی مجاورت با کویر خشک و پهناور نمک، این استان را در ردیف آب و هوای خشک صحرایی قرار داده است. این مشکل تا حدودی با حفر قنات های فراوانی که در این استان به چشم می خورد، حل شده است[1].
گرچه بیشتر نقاط استان را از مین های پست تشکیل داده ولی ارتفاعاتی هم در این استان وجود دارد که بزرگ ترین آن رشته کوه شیرکوه در مرکز استان و جنوب غربی شهرستان یزد است. این رشته کوه، بخش هایی از شهرستان تفت و مهریز را در برگرفته و بلندترین قله آن 4055 متر ارتفاع دارد، بنابراین آبادی هایی مثل هنزا، طرزجان، سخوید، علی آباد و نصرآباد، دارای آب و هوایی کوهستانی و کاملاً متفاوت از دیگر مناطق استان است. جزاین، ارتفاعاتی موسوم به کوه های خرانق هم در شرق اردکان و شمال بخش خرانق واقع شده که نسبت به شیرکوه دارای وسعت و ارتفاع کمتری است. ارتفاعات دیگر استان نسبتاً کوتاه بوده و اهمیت چندانی ندارد[2].
پست ترین نقاط استان را مناطق شمالی شهرستان اردکان و جنوبی شهرستان طبس که با کویر مرکزی و لوت مستقیماً در ارتباط است، تشکیل می دهد. غیر از مناطقی که در داخل دو کویر بزرگ مرکزی و لوت واقع شده، کویرهای کوچکی هم در این استان پراکنده است که مهم ترین آنها، کویر در انجیر در شمال بافق، کویر ساغند در شرقآباد ساغند و کویر ابرکوه است که بخش شرقی این شهرستان را فرا گرفته است[3].
برخی از تواریخ از دریاچه ای موسوم به دریاچه ساوه در منطقه کویر مرکزی نام بردهاند که هم زمان با ولادت پیامبر گرامی اسلام (ص) خشک شده و تدریجاً شرایط امروزی را پیدا کرده است. جعفری در تاریخ یزد درباره موقعیت آن نوشته که بیده[4] و میبد و عقداً در کنار این دریاچه قرار داشته اند و با رجین[5] میبد، بندر بوده است. این دریاچه تا همدان گسترده بوده و تجنت کوه در میان آن قرار داشته است[6].
استان یزد در حال حاضر دارای 125366[7] کیلومتر مربع وسعت است و شهرستانهای یزد، صدوق[8] ، میبد، اردکان، مهریز، بافق، ابرکوه، تفت و طبس را در برگرفته است. منطقه جغرافیایی که استان فعل یزد در آن واقع شده، در قدیم بخشهایی از ایالت فارس و کرمان را اشغال می کرده و از شمال نیز در محدوده کویر لوط[9] قرار داشته است[10]. لذا در قدیم این استان به صورت مستقل و در قالب یک ایالت اداره نمی شد.
شهرستان یزد، مرکز استان در جلگه ای مسطح و خشک بین کوه های شیرکوه و خرانق قرار دارد. این شهرستان همراه شهرستان صدوق با 7244 کیلومتر مربع مساحت در بخش غربی استان یزد واقع است. از تقسیم شهرستان یزد به دو شهرستان یزد و صدوق بیش از سه سال نمی گذرد و به علت یک پارچگی قبلی آن، هنوز هم بعضاً، صدوق را جزء یزد به حساب می آورند[11].
شهرستان یزد از یک بخش مرکزی و شهرستان صدوق از دو بخش اشکذر (مرکز شهرستان) و خضرآباد تشکیل شده است.
ابرکوه از دیگر شهرستان های استان است که برخلاف اسمش در دشت مسطحی قرار گرفته[12] و در قسمت شرقی آن کویر ابر کوه واقع شده است. این شهرستان با 5345[13] کیلومتر مربع وسعت در جنوب شرقی استان قرار گرفته و در طول تاریخ آن چندین بار به یزد و فارس و اصفهان الحاق شده و جدا گردیده، در حال حاضر حدود دو دهه از ملحق شدن آن به استان یزد می گذرد.
اردکان، دیگر شهرستان استان، در جنوب کویر مرکزی واقع شده و ارتباط استان را با این کویر برقرار کرده است. با وجود وسعت زیاد، بخش هایی از این شهرستان کاملاً کویری و غیر قابل سکونت می باشد. اردکان دارای 23897 کیلومتر مربع مساحت است و پس از طبس در رتبه دوم وسعت قرار دارد. سه بخش مرکزی، خرانق و عقدا، این شهرستان را تشکیل داده است.
دیگر شهرستان یزد، بافق است. این شهرستان در شرق استان قرار گرفته و 15021 کیلومتر مربع را اشغال کرده است. بافق دارای دو بخش مرکزی و بها باد بوده و از نظر مساحت در رده سوم قرار دارد. محدوده فعلی این شهرستان، در قدیم بخش هایی از ایالت های فارس و کرمان و کویر لوت را تشکیل می داده است[14].
شهرستان تفت در بخش غربی استان واقع شده و در نواحی شمال و شمال شرقی به خاطزر وجود ارتفاعات شیرکوه از آب و هوای سرد کوهستانی برخوردار است. شهر تفت در کوهپایه واقع شده و رودخانه عظیمی از میان آن می گذرد که آب های شیرکوه را به طرف یزد هدایت می کند. دیگر نواحی شهرستان دارای آب و هوای گرم و خشک است. مساحت این شهرستان به 5871 کیلومتر مربع بالغ می شود و از دو بخش نیرو مرکزی تشکیل شده است.
شهرستان طبس- که مدت زیادی از الحاق آن به استان یزد نمی گذرد- به عنوان بزرگترین شهرستان، در شمال شرق استان واقع شده و از شمال شرق با کویر مرکزی و از جنوب با کویر لوت همجوار است. ارتفاعاتی در نواحی مختلف این شهرستان پراکنده است که بلندترین آن کوه 3009 متری «نای بند» در جنوب می باشد. شهر طبس در دشت مسطحی واقع شده و بخشی از ارتفاعات مذکور آن را احاطه کرده است[15]. طبس با 55355 کیلومتر مربع از دو بخش مرکزی و عشق آباد تشکیل یافته است.
شهرستان مهریز بخش جنوبی استان را اشغال کرده و دارای دو نوع آب و هوای سرد کوهستانی، در نواحی شمال و شمال غربی (به علت وجود ارتفاعات شیرکوه) و گرم و خشک در نواحی شرقی و جنوبی است[16]. این شهرستان دارای دو بخش مرکزی و هرات با مجموع 14814 کیلومتر مربع مساحت است.
میبد از دیگر شهرستان های این استان، منطقه کوچکی را در شمال شهرستان یزد اشغال کرده و مساحت آن به 1355 کیلومتر مربع بالغ می گردد. این شهرستان تا چندی قبل یکی از بخش های اردکان را تشکیل می داده است. فاصله جاده ای این شهر تا اردکان تنها 9 کیلومتر و فاصله آن تا یزد 45 کیلومتر است. ارتباط این شهر از طریق بزرگراهی برقرار می گردد (این بزرگراه دو شهر تفت و مهراز را هم به یزد پیوند داده است).[17]
یزد پیش از اسلام
برخی مورفین، تاریخ یزد را به قرن ها پیش از اسلام می رسانند، از آن جمله مولف تاریخ یزد، بنای این شهر را به اسکندر مقدونی نسبت داده، می نویسد:
«اسکندر… چون سر بیابان خراسان رسید که اکنون شهر یزد است بفرمود تا قلعه بساختند و آنرا جاری کردند و کسی آن خود را بفشاند و آن جماعت آنجا ساکن گردانید و آن مقام را کثه[18] نام نهاد و این اول عمارت یزد است که ان را زندان ذوالقرنین[19] می خوانند… و این کثه اول عمارت یزد است و بعد از اسکندر این کثه معمور شد و جماعتی در آنجا جمع شدند و عمارت و زراعت کردند[20].»
البته نقل این داستان به افسانه بیشتر می ماند، زیرا حضور اسکندر در یزد مورد تردید است و مورفین برآن اتفاق ندارند[21].
به طور کلی، تاریخ پیش از اسلام یزد، با هاله ای از ابهام همراه است. برخی ایجاد پارهای از ابنیه آن را به دوره های بسیار قدیمی تر از اسکندر نسبت می دهند، چنانچه احمد کاتب در کتابش بنای نارین قلعه (کهندژ میبد) را به سلیمان پیغمبر (ع) منسوب می کند[22]. عبدالعظیم پویا نیز با توجه به مطابقت معماری این قلعه با معماری دوره مادها آن را از ساخته های این دوره می داند[23]. برخی دیگر، ایجاد یزد و تاریخ این سرزمین را به دوره های متاخر اشکانی و ساسانی منسوب می کنند. بر این اساس میتوان گفت، نقاطی چون میبد، زارج، اشکذر و… به عصر اشکانی و برخی آثار دیرینه دیگر به عهد ساسانی مربوط است. در این میان از ابر نوآباد به عنوان آخرین آبادی در عهد ساسانی یاد شده است[24]. از جمله حوادث تاریخی یزد، مقارن ظهور اسلام، فرار یزدگرد به این شهر می باشد. احمد کاتب در این باره گوید:
«یزدگرد به جلولا رفت و از آنجا به همدان آمد و از همدان به فارس آمد و آخر از فارس به اصفهان آمد و هرجا که می رفت لشکر اسلام از عقب او می رفتند و آن ولایت مسخره می کردند و یزدگرد از اصفهان بگریخت و به یزد آمد و دو ماه در یزد بود و از لشکر اسلام خایف، و اموال و جواهر و زرینه و سیمینه که با خود داشت جمع کرد و خواست که به راه طبس به جانب خراسان روانه گردد، از کثرت مال عاجز شد، با فرخ زاد مشورت کرد، فرخ زاد گفت که زر در زمین پنهان باید کردن و بر اثر آن نشان باید ساختن و گنج نامه همراه خود بردن، تا وقتی که ضرورت افتد آن را به دست توان آورد. فرخ زاد چون این بگفت یزدگرد صواب دید بفرمود که در خارج شهر در سه موضع سه چاه فرو بردند و در قعر چاه طاق هایی بلند بکند و در شب اموال بدان موضع نقل کردند و سرچاه نباشند و گنج نامه بنوشتند و یزدگرد با خود همراه کرد و بر اثر موضع چاه یک تیر پرتاب کم یا بیش بفرمود تا گنبدخانه ساز دادند به جهت دلیل گنج[25].»
ظهور اسلامی تا سلطه کاکویان
به دنبال فتوحات سپاه اسلام، مسلمانان در زمان عمر موفق به فتح سرزمین یزد شدند. از جمله در مواجهه با مردم فهرج ایشان را به اسلام دعوت کردند، ولی بنا به نقلی، شبیخون نمردم فهرج و خویدک و فراقتر به سپاه اسلام منجر به کشته شدن عدهای از صحابه و تابعین گردید. محلی که این واقعه در آن صورت گرفته، امروز به نام «شهدا»[26] در بین مردم معروف است. البته در اصل واقعه و تعداد کشته شدگان و هویت آنان اختلاف نظر وجود دارد[27].
مردم یزد در دوران عثمان، این اسلان را پذیرا شدند و عمربن مغیره به عنوان والی یزد، حکومت آنجا را به دست گرفت. به دنبال اسلام آوردن مردم یزد، مردم فهرج هم به اسلام روی آوردند[28]. در دوران خلافت حضرت علی (ع) عامل یزد از طرف مسلم بن زیاد والی فارس و عراق تعیین می گردید ومالیات هم از این طریق جمع آوری میشد[29].
از زمان شهادت حضرت علی (ع) تا دوره حکومت هشام بن عبدالملک، تاریخ یزد را سکوت فرا گرفته است[30].
در زمان هشام، ابوالعلاء طوقی از طرف او به حکومت یزد منصوب شد. از کارهای عمرانی او بنای قصر و باغ علاء در یزد است. با ظهور عباسیان و به دنبال قیام ابومسلم، علاء از یزد گریخت و احمدبن محمد زمجی از جانب ابومسلم به حکومت یزد رسید. زمجی علاء را دستگیر کرده به آتش سوزاند و اتباعش را نیز کشت. او قصر علاء را ویران کرده، به جای آن باغ رقصری بهتر به نام «محمدآباد» بنا نهاد. از دیگر کارهای او بنای «مسجد فرط[31]» و احداث محله «کوشک نو[32]» می باشد[33].
تاریخ های قدیم یزد از وقایع این دیار پس از احمد زمجی تا ظهور صفاریان ذکری به میان نیاورده اند.
تنها واقعه مهم در این دوره گذر حضرت امام رضا(ع)[34] از این سرزمین است که برخی از منابع به آن اشاره کرده اند. از جمله مستوفی به عبور حضرت از شهر یزد و اقامه نماز ایشان در مسجد فرط و بیان معجزه ای از آن حضرت در حمام فرط، که ضمن آن سلطان قطب الدین زنگی از بیمای شفا یافته، اشاره کرده است[35].
با ظهور صفاریان، یزد به تصرف یعقوب لیث صفاری در آمد. او در مواجهه با لشکر خلیفه عباسی آن را شکست داد ولی پس از مدتی خود در گذشت و حکومت به برادرش عمر و لیث رسید. عمرو لیث دوامی نیاورد و به سال 287 ه در رویارویی با لشکر امیر اسمغیل سامانی شکست خورد، بنابراین برای مدتی اداره امور یزد به دست سامانیان افتاد و مالیات یزدهم به وسیله ایشان جمع آوری می شد. پس از آن سبکتکین و بعد سلجوقیان بر یزد مسلط گردیدند. سلجوقیان توانستند خراسان و فارس و عراق را به تصرف خود در آورند. حکومت سلجوقیان مخصوصاً در زمان طغرل در اوج شکوفایی بود، طغرل در ادامه فتوحاتش قصد اصفهان کرد، در این هنگام آخرین پادشاه آل بویه، علاء الدوله ابوجعفر کالنجار در اصفهان حکومت می کرد و چون وضع را چنین دید، سکه و خطبه را به نام طغرل کرد، لذا طغرل از تصرف اصفهان منصرف شد[36].
در دوران حکومت ملک شاه سلجوقی، پس از تصرف تمام عراق و آذربایجان، سلطان، قصد تصرف اصفهان را نمود ولی چون علاء الدوله بر اصفهان حکومت میکرد از تصرف این شهر شرم نمود، در عین حال، برای علاء الدوله خلعت شاهانهای فرستاد و او را تکریم کرد، در ضمن از او خواست حکومت اصفهان را به سلجوقیان واگذارد و در عوض حکومت هر جای دیگر را که می خواهد به دست گیرد. علاءالدوله پذیرفت و ملک شاه با مضورت نظام الملک حکومت یزد را به او داد و دختر عموی خویش، ارسلول خاتون را هم به ازدواج او در آورد. او یزد را به عنوان عبادتخانه علاء الدوله «دارالعباده» نامید. بنابراین علاء الدوله در سال 504 ه. عملاً حکومت یزد را به دست گرفت[37].
کاکویان یزد
علاء الدوله، بنیانگزار سلسله کاکویه است. این سلسله در یزد، دست به آبادانیهای بسیاری زده و مساجد و مدارس متعدد و کتابخانه ساخته است[38].
دوره خود علاء الدوله کالنجار مخصوصاً از لحاظ آبادانی هایی که کرده است، حائز اهمیت می باشد. وی بانی نخستین مسجد جامع یزد است که هم اکنون خرابههای آن در ضلع شرقی مسجد جامع باقی است. در عصر او همچنین چهار دروازه یزد به وسیله سرهنگان او ساخته شد[39].
همسر او ارسلان خاتون نیز در این آبادانی ها کوشا بود و آثاری از خود باقی گذاشت. از دیگر آثار این دوره می توان به ایجاد محله یعقوبی، قنات و ده نرسوآباد و مقبره و گنبدعالی[40]، تاسیس کتابخانه مدرسه فخریه، طرح مدرسه و کتابخانه به محله سرریگ و ایجاد مدرسه دو منار اشاره کرد. فهرست آثار دوران حاکمیت این خانواده را در تاریخ یزد جعفری و تاریخ جدید یزد احمد کاتب، می توان ملاحظه کرد[41].
آخرین فرد این خانواده امیر فرامرز است که «گرد فرامرز[42]» یادگار اوست و چون در سال 536 کشته شد، دو دختر او به وسیله سلطان سلجوقی در یزد روی کار آمدند و سلسله اتابکان یزد تاسیس شد[43].
اتابکان یزد
با روی کار آمدن دختران امیر فرامرز، رکن الدین سام به عنوان اتابکی دختران و ضبط امور شهر تعیین گردید. دوران اتابکی رکن الدین سام کوتاه بود و پس از او عزالدین لنگی، اتابکی دختران را از سال 584 ه. به عهده گرفت. عزالدین لنگر فرد ممتاز این خانواده است و امارت در خانواده او بیش از یک قرن باقی ماند. وی در سال 604 ه. وفات کرد. عزآباد و ده شور در بلوک دستاق[44] یادگار اوست. پس از عزالدین لنگر، وردانروز، اسفهالار، قطب الدین محمود شاه، علاءالدوله، رکن الدین یوسف شاه و حاجی شاه حکومت کردند[45].
از این میان، حکومت قطب الدین دارای اهمیت است، مادر او مریم خاتون ننیز دست به ایجاد آبادی هایی زد که از آن جمله مریاباد (مریم آباد) و مالمیر (مادر امیر) می باشد. آخرین فرد این خانواده حاجی شاه است و پس از آن آل مظفر در یزد به حکومت رسید[46].
حکومت آل مظفر
دوره آل مظفر (718-795 ه.) در تاریخ یزد از اهمیت ویژه ای برخوردار است به طوری که از آن با عنوان «دره العقد» تاریخ یزد یاد شده است[47]. پادشاهان این سلسله هفت تن بودند که از سال 718 ه. با تاسیس آن توسط امیر مبارزالدین محمد به حکومت پرداختند و حکومت آنها تا سال 795ه. در یزد و فارس و عراق وکرمان و آذربایجان ادامه یافت[48].
پدر مبارز الدین، امیر مظفر نام داشت و از ملازمان و امیران سلطان او لجاتیو، ایلخان مغول بود که به سال 713 ه. در گذشت و در مدرسه این خانواده[49] در میبد دفن گردید[50].
پس از مرگ امیر مظفر، مبارزالدین مورد توجه او لجاتیو قرار گرفت و محافظت راههای میبد به او تفویض گردید. پس از مدتی مبارزالدین از سوی ایلخان مغول مامور دفع حاجی شاه آخرین اتابک یزد- که از انجام وظیفه اش تخلف کرده بود- شد. سرانجام این نبرد با پیروزی مبارزالدین همراه بود و بدین سان با برافتادن اتابکال یزد در 718ه. سلسله ال مظفر در یزد پایه گذاری شد[51].
مبارزالدین پس از بنیانگذاری آل مظفر و قراردادن یزد به عنوان مرکز حکومت، با سیاست و زیرکی و بعضاً کشتارهای وحشیانه، مخالفان را سرکوب کرده و بر قلمرو خویش افزود[52].
در دوره او یزد، توسعه زیادی پیدا کرد. مخصوصاً در سال 747 بسیاری از منحلات و کوچه های خارج شهر مانند کوچه سنبلان، کوچه جلال، کوچه صندوقیان، باغ بهشتی، کوچه پای بند و… در داخل شهر قرار گرفت[53].
در همین سال میبد که در دست شیخ ابواسحق قرار داشت به محاصره شاه مظفر پسر امیر مبارزالدین درآمد و صلحی بین دو طرف منعقد شد ولی شیخ ابواسحق به این امر قانع نبود و به سوی یزد لشکر کشید که در نهایت منجر به شکست او و عقب نشینیاش به شیراز گردید[54].
مبارزالدین سرانجام در سال 761 ه. توسط دو فرزندش شاه شجاع و شاه محمود دستگیر و در قلعه طبرک زندانی شده، چشمانش را میل کشیدند[55].
در همین ایام متصرفات مبارزالدین بین شاه شجاع و شاه محمود تقسیم شد و شاه یحیی، نوه امیر مبارزالدین به دستور شاه شجاع و کهندژ شیراز محسوب گردید[56] ولی پس از مدتی رها شده و به حکومت یزد نصب گردید[57].
دوره شاه یحیی هم به حوادث بسیار گذشت. البته یزد در این دوره آبادانی بسیاری نیز به خود دید. برخی اقدامات شاه یحیی عبارت است از عمارت مرسوم به شیخ مبارکشاه و گلشن، دو مدرسه عالی در کنار خانقاه جوش موسوم به نصرتیه، بازار گنبد با چهل دکان، با روی شهر، ایجاد ده فتح آباد (ده نو) و … او در مناطقی مانند تفت هم به ساخت ابنیه ماندگار اقدام کرد. مادرشاه یحیی و وزیرش، سیدرکن الدین هم در آبادانی یزد تلاش کردند و هر یک بناهایی ساختند[58].
عصر حکومت آل مظفر مصادف با دوران زندگی حافظ شیرازی (726-791 ه) است و از وقایع قابل ذکر دولت آل مظفر، اقامت کوتاه حافظ در یزد می باشد که از تعرض متشرعه و افراد مقدس ماب که او را تکفیر کرده بودند، به آنجا پناه آورد و البته بیش از دو سال در آنجا دوام نیاورد[59]. حافظ درباره این دوره کوتاه و یزد و حاکمان آن به طور کلی حکومت آل مظفر در شعرش سخن ها دارد[60].
آخرین حاکم سلسله آل مظفر، شاه منصور است که پس از جمله تیموریان به یزد در سال 795 ه. کشته شد و به دنبال آن خانواده آل مظفر نیز قلع و قع گردیدند[61].
دوره تیموریان
تیمور پس از برانداختن آل مظفر شخصی به نام «قرچین» را به حکومت یزد منصوب کرد و امیرعلی بیک نیز از جانب قرچین نیابت حکومت یزد را یافت، ولی طولی نکشید که فتنه حاجی آبدار پدیدار شد. او رهبری گروهی از طغیانگران را برعهده داشت. اولین کار او قتل امیرعلی بیک بود و همین باعث سرازیر شدن سپاه تیموری به یزد گردید. یزد چهار ماه در محاصره تیموریان قرار گرفت و قحطی سختی پدید آمد به طوری که نزدیک سی هزار نفر از گرسنگی جان دادند[62].
در این مدت سلطان محمد، پسر ابوسعید طبسی به کمک حاجی آبدار خراسانی حکومت یزد را در دست گرفته بود، ولی زمان زیادی نگذشت که به دنبال گریختن سلطان محمد، مجدداً حکومت به تبوک قرچین رسید. از آبادانی های این دوره میتوان به احداث قلعه مبارکه و بنای دارالفتح یزد اشاره کرد[63].
از وقایع قابل ذکر دیگر، ورود اسکندربن عمر شیخ در سال 808 ه. به یزد است که یادرگارهایی برجا گذاشت[64]. و پس از او امیر چقماق حکومت یزد را به عهده گرفت که مسجد معروف میر چقماق ساخته اوست. او مسجد جامع یزد را نیز مرمت کرد و بناهای زیاد دیگری را هم ایجاد نمود[65]. در سال 828 ه. نیز خواجه شمس الدین محمد به دستور شاهرخ تیموری حکومت یافت. او هم به ساخت بناهای زیادی اقدام نمود[66]. از دیگر کسانی که در ساخت و مرمت بناهای یزد نقش به سزایی داشته، باید به محمود خوارزمی اشاره کنیم که در 839 ه. به گفته مولف تاریخ جدید یزد، «… تمام یزد را عمارت کرد و بازارها سفید گردانید…[67]».
از سال 840 برای چندین سال، حکومت یزد دست به دست شد و افراد زیادی به حکومت پرداختند. در این مدت گاهی نبرد و زد و خوردی صورت می گرفت و گاهی فرصتی برای ساخت و ساز و مرمت و آبادانی بیشتر دست می داد. در این میان فرصتی هم برای تاخت و تاز شاهزاردگان تیموری و شاهرخی در یزد فراهم آمد تا اینکه واقعه تلخ قحط و غلای سال 858 ه. اتفاق افتاد[68].
اتفاقاً دو سال پس از این قحطی شدید، سیلی بنیاد کن یزد را فرا گرفت و باعث ویرانی های بسیاری گردید[69].
پس از جنگ و گریزها و حوادث طبیعی، فرمانداری یزد به امیر نظام الدین حاجی قنبر جهانشاهی رسید[70] و سپس قاسم بیک پروانچی فرمانروایی یافت که از حوادث دوران او جنگ داخلی سال 872 ه. و شکست سنگین او در آن جنگ است[71].
از وقایع قابل ذکر دیگر تا قبل از ظهور صفویان، باید به قتل قاتیمش بیک اشاره کرد که در سال 896 در پی مخالفتش با باسینقر میرزا، در جنگی که با منصور فرستاده باسینقر در یزد نمود، کشته شد و سرش را به درگاه باسینقر فرستادند[72].
دوره صفویان
استیلای صفویا بر یزد با لشکرکشی شخص شاه اسماعیل صورت گرفت. او برای دفع رئیس محمد کره ای که در یزد فتنه انگیزی می کرد و تسخیر ولایت یزد، عازم این سرزمین شد که به پیروزی اش انجامید. شاه اسماعیل در این جنگ به بقعه امامزاده فضل بن موسی الکاظم در یزد برخورد و با دیون کراماتی از حضرتش، دستور داد موقوفات و وجوهاتی به آستان اختصاص دهند[73].
افراد زیادی در دوره صفوی، از طرف دولت به حکومت و وزارت یزد رسیدند. تعدادی از این افراد از نسیل شاه نعمت الله ولی[74] بودند که از این میان می توان به نعمتالله باقی که با خانش خانم دختر شاه اسماعیل ازدواج کرد اشاره نمود. او در دوره حکومتش دیوانخانه ای به نام عباسیه بنانهاد و مسجد تاریخی شاه طهماسب را نیز ساخت. فرزند او میر میران نیز به حکومت دست یافت که از یادگارهایش احداث قنات غیاث آباد است[75].
از دیگر حاکمان، شاه خلیل الله سوم است که ممدوح وحشی بافقی بوده و سلطان بیگم دختر شاه اسماعیل دوم را به همسری گرفت. شاه خلیل الله در سال 1016 ه. درگذشت[76].
میرزامحمد شفیع نیز از حاکمان این دوره است که مدرسه شفیعیه را در میدان خالی یزد برپا نمود. او پس از ورود به یزد در سال 1059 ه. با دادن درم و دینار به امراء و ارکان دولت توانست به حکومت یزد دست یابد[77].
از دیگر حکام یزد میرزا شاه ابوالمهدی است که به گفته مستوفی «در تعمیر قصور دلگشا و عمارات فرخ افزا بسیار سعی و اهتمام کردی و در طرح باغات و ساتین و نضارت اشجار و ریاصین لوازم جد و اجتهاد به جای آوردی[78].» او در سال 1065 به سفر حج مشرف شده و در راه بصره مورد تکریم حاکم آن جا واقع شده است[79].
شاه ابوالولی پسر ابوالمهدی از دیگر حکام یزد است. او چندین باغ عظیم، از جمله باغی با شکوه و کم نظیر در اهرستان (از محلات فعلی شهر یزد) موسوم به مهر آباد بنا نهاد[80].
همچنین امیر جلال الدین حسن از حکام این دوره است که فردی خیر بوده، او نیز به بنای باغ ها و عماراتی همت گماشته که از جمله این آثار باغی دل گشا در حوالی سعد آباد یزد است[81]. مرگ او را در سال 1084 ه. نوشته اند[82].
از وقایع مهم دیگر در این دوره حادثه بکتاش است که داعبه حکومت داشت. او داماد میر میران سوم از اعقاب شاه نعمت الله ولی بود و در رویارویی با یعقوب خان از سرداران اشرف افغان، به قتل رسید[83].
با تضعیف حکومت صفوی، یزد دستخوش حملات افغان ها گردید. در سال 1132 ه. محمود افغان از قندهار به جهت تصرف کرمان عازم گردید. چون این خبر به مردم یزد رسید و آنها نیز خطر محمود را نزدیک دیدند، نامهای به میرزا عنایت سلطان- که از طرف شاه سلطان حسین صفوی سمت مین باشی دستجات بافقی و کرمانی را داشت- نوشتند و از او یاری طلبیدند[84]. عنایت سلطان در برابر هجوم افغانها، رشادتهای زیادی کرد ولی سرانجام در 1142 ه. کشته شد و همه اهالی اصفهان و یزد و کرمان را عزادار کرد[85].
با کشته شدن عنایت سلطان، حکومت یزد به دست عیسی خان افغان افتاد و باعث ظلم و ستم و احجاف و تعدی بسیار گردید[86]. ولی دوامی نیاورد و پس از یک سال در 1143 ه. با ظهور نادرشاه افشار، اساس حکومتش برچیده شد[87].
دوره افشاری
پس از گریختن عیسی خان از یزد، نادرشاه، فضلعلی بیک عقدایی را به حکومت یزد برگزید. او یک سال حکومت کرد و سپس میرزاحسن نایینی و بعد از او میرزا رضی خراسانی را در 1145 ه. به حکومت برداشت. در دوران حکومت این سه تن، یزد در رفاه و امنیت قرار داشت و به دستور نادرشاه، مردم از پرداخت حقوق دیوانی معاف بودند[88]. اما پس از میرزا رضی، نوبت حکومت به محمدرضا بیک معروف به اصفهانی اعرج رسید که انسان نامتعادل و بیدادگری بود، آیتی درباره او می نویسد: «آتشی در یزد افروخت که غرور از شراره اش آتش به جان بود، زنان بیتقصیر و اطفال صغیر را به گرو می برد و رزمی جست[89].»
محمدرضا بیک عزل شد و پس از او نجفقل بیک معروف به ترک به حکومت یزد رسید که اوهم بنای بیداد و ظلم را گذاشت و از حد تجاوز کرد. نجفقلی سرانجام به دست زیردستانش کشته شد، پس از او، گرگین بیک گرجی حاکم یزد شد و چون خبر قتل نادر رسید از یزد گریخت[90]. بعد از مرگ نادر، علیقلی خان برادرزادهاش، علم خان، معروف به ترک مغانی را به حکومت یزد فرستاد، او نیز به خاطر حماقت و بیلیاقتی، پس از مدتی توسط مردم از حکومت معزول گردید[91].
حکومت خوانین
پس از برکناری علم خان در سال 1161 ه، محمدتقی خان بافقی که در این جریان نقش موثری را ایفاء کرده بود، از طرف شاهرخ میرزای نادری به حکومت یزد منصوب گردید و تا ابتدای سلطنت فتحعلیشاه قاجار حاکم یزد بود. او در این مدت که بیش از 50 سال را شامل می شود و آخر حکومت افشاریه، حکومت زندیه و ابتدای حکومت قاجار را در بر می گیرد- هر کس پادشاه وقت بود، از طرفش حکومت داشت و با لیاقت و کاردانی خود، سلطان وقت و مردم را از خود راضی نگه می داشت. او در احداث قنوات و تاسیس صدقات جاریه همتی به سزا نمود و کسانی با او به منازعه برخاستند که همه مغلوب شدند. محمدتقی خان از خود 26 دختر و 22 پسر برجا گذاشت. دومین پسر او حاجی عبدالرحیم خان نیز خود مانند پدر از رجال و نامردان یزد است[92].
دوران حکومت محمدتقی خان از جهت آثار تاریخی و بناها و موقوفاتی که از او به جای مانده حایز اهمیت است. از آن جمله باغ دولت آباد، میدان خان، بازار قیصریه و… است[93].
همچنین فرزندان زیادی که از او باقی مانده، خود خانواده ای گسترده را در یزد پدید آورده است. دوره او به گفته طرب نایینی، سراسر عدالت گستری و رسیدگی به حوائج و نیازهای مردم بود[94].
پس از مرگ محمدتقی خان در سال 1213 ه. تعدادی از فرزندان او به حکومت رسیدند. از این رو دوره حکومت او و فرزندانش را دوره «خوانین یزد» نیز نامیده اند.
اولین فرزند محمدتقی خان، حاجی علی نقی خان است که با حکم فتحعلیشاه به جای پدر نشست. از کارهای مهم او تاسیس دیوانخانه ای در یزد است[95].
حکومت علی نقی خان دوامی نیاورد و با مرگش در 1219 به پایان رسید[96] و برادرش عبدالرحیم خان حاکم یزد شد. از اقدامات او ایجاد آبادی رحیم آباد در شمال غربی یزد است که نصف آن وقف عام بوده است[97].
دوره قاجار
تا سال 1234 ه حکومت خوانین بر یزد ادامه داشت تا اینکه محمدزمان خان[98] و پس از او محمدولی میرزا، پسر فتحعلیشاه در 32 سالگی حکومت یزد را تصاحب کردند[99]. از کارهای ولی میرزا مرمت مسجد جامع یزد و ایجاد مدرسه شاهزاده است[100].
از حوادث دیگر این دوره شورش آقاخان محلاتی فرزند شاه خلیل الله در سال 1251 در یزد[101] و همچنین حکومت بهاء الدوله، یکی از پسران فتحعلیشاه قاجار بر یزد، در سال 1254 ه. است[102].
تا پایان دوره قاجار عده زیاد دیگری بر یزد حکومت کردند و حوادث بسیار دیگری در این سرزمین حادث شد که از مهم ترین آنها انقلاب یزد- به تعبیر نویسنده فرزانگان زرتشتی است که طی آن در سال 1265 ه. برخی از زرتشتیان مورد حمله و غارت قرار گرفتند[103].
همچنین ولادت آیه الله شیخ عبدالکریم حائری (موسس حوزه علمیه قم) در این دوره در سال 1276 ه. اتفاق افتاده است.[104]
حکومت حسین قلی خان در 1291 ه. نیز قابل توجه است. از اقدامات او مرمت پلهای اطراف شهر و ساخت حمامی از سنگ مرمر و احیاء قنات نه گنبد را می توان نام برد.[105]
آخرین وقایع مهم یزد در این دوره، مقارن با مشروطه و به دنبال بیداری مردم ناشی از انقلاب مشروطیت اتفاق افتاده است. از آن جملع عکس العمل مردم یزد نسبت به فجایح محمدعلی شاه طی نامه و تلگراف هایی می باشد که شرح آن در واقعات اتفاقیه مذکور است[106].
دیگر واقعه قتل حاج محمدتقی مازار یکی از مشروطه خواهان یزد است. او مبارزاتی را در جهت نفی استبداد و حمایت از مشروطه با کمک هم فکرانش ترتیب داد ولی طولی نکشید که با گلوله برادرش ابوالقاسم که از سوی مستبدین تحریک شده بود در 1325 ه. به قتل رسید[107].
در فاصله انقلاب مشروطه تا ظهور رضاخان، اوضاع یزد مانند دیگر مناطق به شدت آشفته بود. مرحوم آیتی در کتاب تاریخ یزد به سی فرماندار که در این دو دهه یکی پس از دیگری حکومت یزد را در دست داشتند اشاره می کند[108].
دوره پهلوی
ظهور رضاخان در واقع آغاز دوره جدیدی از استبداد همراه با فریبکاری و زور و در قالب تجدد و نفی فرهنگ ملی- اسلامی در تاریخ کشصور ماست. یزد نیز از این قاعد مستثنی نیست و شیوه ها و برنامه های رضاخان توسط ایادی او در یزد هم اجرا میشد. زور و ستم و شتم و آزادی که نسبت به مردم صورت می گرفت حتی روستائیان یزد را هم شامل می شد[109].
از جمله حکامی که در این دوره به حکومت پرداختند، سرلشکر علی آقاخان نقدی در 1307 ش است که ثبت احوال و آمار یزد را دایر نمود و مردم یزد از این زمان دارای شناسنامه شدند. او مجری قانون لباس متحدالشکل در یزد نیز بود[110].
رضا حکمت (سردار فاخر) از دیگر فرمانداران یزد بود که در سال 1317 ش. پس از دو سال، از سمت خود استعفاء داد[111].
یزد، در دوره پهلوی دوم، مثل شهرهای دیگر تا حدی از آثار تمدن و صنعت بهرهمند شد، ولی به خاطر وابستگی رژیم پهلوی، این تحولات همراه با تخریب بنیادهای فرهنگی- مذهبی و در پوششی آراسته به تدریج صورت می گرفت.
از حوادث این دوره می توان به واقعه بهمن 1330 ش. اشاره کرد که گروهی از مردم میهن دوست در اجتماعی که به حمایت از مصدق در مصلی تشکیل داده بودند، در نتیجه سازش و توطئه عده ای به خاک و خونه کشیده شدند[112].
به شهادت رسیدن شرکت کنندگان در مراسم چهلم شهدای تبریز که در دهم فروردین 1357 در یزد صورت گرفت، آخرین واقعه مهم دوره سلطنت پهلوی را تشکیل می دهد.
مردم یزد، همگام با ملت سرافراز ایران، تا فروپاشی رژیم ستم شاهی و برقراری نظام اسلامی، از هیچ کوششی دریغ نکردند و سرانجام طعم شیرین آزادی را در تاریخ پرفراز و نشیب خود چشیدند.
یزد با سابقه طولانی و تاریخ درخشان خود، بستر فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی است و زیباتر اینکه از محدود مناطقی است که با وجود هجمه فرهنگ بیگانه تا حدود زیادی، اصالت خویش را حفظ کرده است.جلوه های زیبا و منحصر به فرد معماری سنتی و بومی، رواج گسترده فرهنگ وقف که موجوماندگاری بسیاری آثار و ابنیه بوده، ظهور دانشمندان و بزرگانی که بعضاً سرآمدان عصر خویش بوده اند و بالاخره تجاوز شد و پویش بخش عمده زرتشتیان ایران در این منطقه و آن هم، همدوش مسلمانان معتقد به فرهنگ ناب اسلامی و این همه، در سایه سازگاری مردم این سرزمین با کویر خشن و بی رحم، از جمله مظاهر فرهنگ غنی سرزمین یزد می باشد که آن را بر تارک ایران فرهنگ پرور، تلالویی دیگر بخشیده است.
یزد به عنوان پایتخت کویر، در دنیای معماری از ارزش استثنایی برخوردار میباشد، زیرا که با توجه به شرایط بسیار سخت اقلیمی آب و هوا، در طول قرن ها ساکنان سخت کوش آن بقرون بهره جستن از نقشه و طرح و تکنیک و مصالح برون منطقهای، با تکیه بر استعداد و قدرت آفرینش خویش، آثاری را خلق کرده اند که بیش از حد تصور، گذشته از آنکه پاسخگوی مطلوب نیازهای زندگی شان بوده، از نظر جنبه های فنی و همزی کاملترین و شیواترین ارزش ها را به دنبال داشته است[113].
از ویژگی های عمده بافت یزد آن است که در تمامی حمله های قدیمی، هر محله برای خود واحدهای همگانی مورد نیاز مردم آن محل را دربر دارد و در واقع محله در اطراف واحدهای همگانی چون، آب انبار، مسجد، بازارچه، میدان، حسینیه و حمام شکل گرفته است[114].
از جلوه های چشم گیر در آثار معماری یزد، وجود بادگیرها[115]ست که وسیله مناسبی برای خنک کردن فضای داخلی ساختمان و بنا می باشد. زیبایی خاص یزد از فراز بامها و از گذرگاه کوچه های دراز و دیوارهای بلند و در بندها، وجود همین بادگیرهاست. بی جهت نبود که جلال آل احمد، نام سفرنامه یزدش را «شهر بادگیرها» گذارد[116].
ساخت «ساباط»[117] یکی دیگر در راه های گریز از گرمای کویری یزد است. باید که در قلب تابستان و زیر آفتاب سوزان یزد، از یک سوی شهر به سوی دیگر آن گذر کرد تا ارزش ساباط ها را که جا به جا چون سایه بانی گسترده گذرکنندگان گرما زده شهر را نیرو می بخشند، چنانکه هست باز شناخت و در جمع، به این نتیجه رسید که آن چه از دیرباز در یزد پای گرفته، پدیده هایی است حساب شده و مورد نیاز زندگی مردم شهر[118].
گنبد در معماری یزد جایگاه خاصی دارد. در واقع یکی از مناسب ترین پوشش ها برای فضاهای نیازمند سقف به خصوص در مناطق کویری گنبدهای خشتی است که علاوه بر اینکه حفاظ مناسبی در مقابل نور خورشید و گرمای آن است، فضا را به نحو مطلوبی خنک نگه می دارد. در عین حال مهم ترین ویژگی گنبد این است که بدون تیر چوب و آهن و با احداقل امکانات می توان فضاهای چهارگوش را پس از تبدیل کردن به هشت یا شانزده گوش و بیشتر به صورت دایره در آورده و با سوار نمودن گنبد بر روی آن، آن را پوشاند. این نحوه پوشش در ابتدا به ابتکار ساسانیان صورت گرفت و پس از اسلام نیز رواج چشمگیری یافت. یکی از اولین نمونه های باقی مانده مربوط به مقبره دوازده امام[119] یزد می باشد که در سال (429 ه 1037 م) بر پا گردیده است[120].
چهارسوق[121] و بازار از دیگر سازه های معماری است که شکل خاص آن در یزد، قابل توجه است. در مسیر کوچه ای که به چهار سوق ختم می شود، به گنبد کاهگلی خوش ترکیبی بر می خوریم که برفراز چهار سوق نشسته و دید را از سطح به بالا میکشد. فضای به نسبت تاریک زیر چهار سوق در برابر روشنایی بسیار این سوی کوچه، گام های رهگذر را کمی سست می کند و او را آماده ورود به فضایی متفاوت با مسیر گذشته می سازد. زمانی که رهگذر به زیر چهار سوق می رسد، در برابر خود بازارچه ای سرپوشیده می بیند که در انتهای آن باز نوری تند و روشنایی خیره کننده گواه آن است که بار دیگر مسیری روباز در پیش دارد[122].
ساختن آجر نقش دار و به کار بردن آن در بنایی از هنرهایی است که متاسفانه فراموش شده است. نقوشی که در این آجرها به کار می رفته در شهرهای مختلف فرق داشته، نقش سرو به صور مختلف و در جاهای مختلف در یزد به کار می رود. نقوش سرو به صورت تزئینی، سرو کامل، نمایشی و جزء آن در لوحه کاشی قبر، سنگ های قبر، گچ بری سر در منزل ها و گچ بری تکیه ها و روی دیوار خانه ها، سنگفرش کوچه، قالی، زیلو و جزء آن به تکرار دیده می شود[123].
حلقه و کوبه[124] نیز علاوه بر کاربرد مفیدی که مخصوصاً در قدیم داشته، زینت افزای بناست و ولی جای خود را به «زنگ اخبار» و «اف اف» داده است. البته هنوز در کوچههای قدیمی یزد، درهای قرن گذشته دیده می شود که دارای حلقه و کوبه های منقش کنده کاری شده و گل میخ های هنرمندانه است[125]. بعضی از کوبه های درهای سابق با ظرافت و هنر خاص، برای منازل اعیان و اشراف به طور قلمزنی و مشبک ساخته می شود و اشعار مناسب و عبارات دعایی بر روی آنها قلمزنی می کردند[126].
در برخی از آثار و ابنیه، کتیبه ها و یادگاری ها و نقش هایی موجود است که برای روشن شدن تاریخ و بررسی مظاهر هنری بسیار سودمند می تواند باشد. از کتیبه ها اطلاعات تازه تاریخی عاید می شود، مانند آنکه اشخاص تاریخی و دوره حیات آنها و موقوفات قدیم و محل و مصارف هر یک را می شناسیم، بر اصطلاحات و لغات دیوانی و محلی پیشین وقوف می یابی، شیوه های خطاطی و کنده کاری و تزئینات هنری قدما را به دست می آوریم، از نام کاتبان مجهول الاثر و شاعرانی که نامشان در تذکرهها نیست ولی ماده تاریخ سروده آنها در کتیبه ها نقر شده است با خبر می شویم. در یزد و اطراف آن آثار عمومی زیادیاست که این نوع فواید از آنها استنباط میشود[127].
مزید اطلاع اینکه لوحه سنگ های مربوط به فرمان های معافیت های وجوهات و مقررات مربوطه و دیگر لوحه های از این دست، چه اندازه برای تحقیق در تاریخ اجتماعی و مدنی سرزمین ما مفید است. این سنگ ها بازنمای متون اسنادی است که اصول کاغذی آنها بر اثر حوادث زمان محروم شده و نصوص آنها، حتی در متون کتب مضبوط نمانده است. این لوحه ها کامل کننده و گاه نقض کننده مطالبی است که در متون و ماخذ قدیمی بدانها اشاره شده است[128].
مطالعه و بررسی محلی در آثار و ابنیه و سنگ قبور شهرها، بسیاری از مجهولات را از تاریخ و متون از میان بر می دارد. فی المثل با پیدا شدن سنگ قبرهای دختر و برادر امام رشید الدین ابوالفضل میبدی صاحب تفسیر مشهور کشف الاسرار، بحث های درازی را که در باب مولد و ماوان رشیدالدین می شد از میان برد[129].
نقوش وخطوط سنگ های قبور نیز اگرچه رازبان اصیل عقاید و اساطیر قدیمی است، هم رمز گشای بسیاری از مبانی و مضامین مورد نظر مردم قدیم است[130].
لازم است علامات مربوط به سنگ های تاریخی قرون مختلف مورد توجه و بررسی قرار گیرد. از آن جمله سنگ های قرون پنجم و ششم که اغلب دارای محراب و دو برجستگی پستان مانند است (ر.ک: عکس شماره 51) و نیز سنگ های قرونه هشتم تا دهم که دارای نقش قندیل آویخته از راس محراب نما (ر.ک: عکس شماره 37) و یا درخت سرو است. (ر.ک: عکس شماره ) و هر یک حاوی نکته ها و دقایقی است شگرف و عجیب و بالاخره سنگ های قرون بعد ترکه دارای نقوشی از ابزارهای زندگانی از قبیل شانه و چرخ ریسندگی و شمشیر است.
نقش محراب و قندیل که بر روی بسیاری از سنگ های قبور و نیز لوحه های محراب ها دیده می شود، یادآور بیت منوچهری دامغانی (متوفی، 432 ه) است و گویای سابقه ای هزار ساله:
چو از زلف شب باز شد تاب ها فرو مرد قندیل محراب ها
و جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی (متوفی، 588 ه) هم در بیتی گفته:
دل معلق پر آتشی است در برمن بدان صفت که قنادیل در بر محراب
صائب تبریزی (1010-1087 ه) هم با اشاره به این نقوش می گوید:
آن دشمن ایمان که ز رخسار چون قندیل آتش زده در شیشه محراب همین است[131]
به طوری که اشاره شد، بررسی آثار و ابنیه تاریخی به روشن شدن قدمت و تاریخچه بنا کمک زیادی می کند.
با مطالعاتی که در ابنیه یزد شده مسلم است که این منطقه در قرون هفتم نا نهم از نشستگاه های مهم صوفیه بوده و عارفانی که در عهد خود از نام و نشانی تام برخورداری داشتند، در آبادی های مختلف یزد خانقاه زاویه[132] داشته اند، هنوز آثار بعضی از آل خانقاه ها و زاویه ها به صورت مزار بر جاست. مانند بقاع علی بنیمان در «بیدا خوید»، خانقاه شیخ داد در «بندر آباد»، مزار شیخ داود در «نصرآباد» و…[133]
جنبه های معماری هر دوره نیز قابل بررسی است و به تشخیص تاریخ ابنیه کمک میکند. مثلاً مساجد امروزی را از نوع معماری اش می توان تشخیص داد. خیلی از بناها تاریخ ندارد و قدمت آن از نوع معماری آن فهمیده می شود. برای مثال گچ بری، یکی از شاخص های برجسته معماری در دوره ایلخانان است و قدمت بسیاری از مساجد با توجه به نوع گچ بری آن، به این دوره باز می گردد، به خصوص در مکانهایی که ایران داشته یا مقرنس و… همچنین آجرکاری دوره سلاجقه شاخص میباشد. بنابراین بنای دوازده امام (ع) که از آثار دوره سلاجقه است، از نوع آجرکاری آن قابل تشخیص است[134].
در این سال های اخیر دو آفت بزرگ و خطرناک تازه به جان بقایای آثار قدیم افتاده و این دو عبارت است از نوسازی و هوسبازی نوسازان از یک سو و چشم بی حیا و طمع باره سوداگران و عتیقه بازان که از سوی دیگر بدانجا دوخته شده. این دسته اخیر هر روز سمسارها و دلال ها را بر می انگیزند و در و پیکر، پنجره، کاشی و شیشه و سنگ ها را از گوشه ها می کنند و می آورند و معلوم نیست به کجا نقل می کنند و بر سر آنها چه ها که نمی آورند[135].
یکی از سنت های پسندیده که در فرهنگ سرزمین یزد جایگاه خاصی دارد، «وقف» است. بسیاری از بناهای قدیمی یزد به خاطر اینکه موقوفاتی داشته، مخارج آن از محل درآمد این موقوفات تامین می شده و به عبارتی خود کفا و بی نیاز از کمک حکومتها و مردم بوده و علاوه بر اینکه معمولاً زیر یوق و استیلای حکام زمان قرار نمی گرفته، به حیات خویش نیز در سالیان متمادی و قرون مختلف ادامه داده و ما بعضاً پس از هزار و اندی سال، شاهد استواری آن هستیم.
بسیاری از وقف نامه ها و اوراق و اسناد این گونه ابواب البر در اختیار خدام و متولیانی است که بر طبق عرف و سنت مزموم یا متحسن، آن اوراق را مخفی نگاه میدارند و چون احیاناً تصرفاتی در آنها شده است و یا خود کرده اند، بهتر آن میدانند که چنان اسنادی را ظاهر نکنند. وقف نامه سندی است عمومی، ولی غالباً واقف و کسان اداره اوقاف از وجود آنها خبر دارند. تا صاحبان حقیقی که مردمند! ناچاراً، اطلاعات عرضه شده درباره بسیاری از مساجد ومزارات ناقص است و تفصیلی از رقابت آنها نیامده، مگر از آن چند مسجد و مدرسه بزرگ که وقفنامه های آنها به تصادف از چنگال موقوفه خواران به دور مانده است[136].
لازم به ذکر است که بسیاری از وقف نامه ها هم خوشبختانه به صورت کتیبه و سنگ نوشته موجود مانده که عهده وقف نامه های مساجد و مدارس تاریخی در بخشهای بعدی، در جای خود آمده است (ر.ک: عکس های ).
در عین حال کتاب هایی هم موجود است که به شرح موقوفات خیرین در یزد پرداخته است. از آن جمله کتاب «وقف نامه ربع رشیدی» است که فهرست رقبات وقفی خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی از جمله در یزد و آبادی آن را در بر دارد[137].
همچنین کتاب «جامع الخیرات» بیش از 200 صفحه را صرفاً به موقوفات سیدرکنالدین و سید شمس الدین در یزد اختصاص داده است[138]. بیشتر این موقوفات به مساجد، مدارس و خانقاه های یزد اختصاص یافته است.
«مواهب الهی»[139] نیز به شرح موقوفات مدرسه مظفر به میبد پرداخته و کتاب «جامع جعفری» به طور مفصل موقوفات محمدتقی خان بافقی حاکم معروف یزد را ذکر کرده است.
«وقف نامه بازار» مربوط به بخشی از بازارهای یزد که وقف گردیده اند و «وقف نامه امیر چخماق»[140] که شرح موقوفات وی و همسرش است نیز از دیگر آثار در اینباره می باشد.
یکی از ویژگی ها و فوایدی که بررسی و مطالعه وقف نامه ها به دنبال دارد، این است که از نوع مصرف موقوفه می توان به کار برد و استفاده بنا پی برد، مثلاً در مجموعه میرچخماق سیر اهداف واقف آن که معمولاً بعد فرهنگی را در نظر داشته از مضمون وقف نامه آن مشخص می شود.
گاهی در وقف نامه ها بعد آموزشی بنا و کاربرد آموزشی آن را نشان می دهد. یا مثلاً قاری قرآن هر روز یا هر هفته یا هر ماه تلاوت قرآن داشته باشد با این قدار مقرری، یا واعظ و خطیب و… به همین ترتیب. واعظ در قدیم نقش تعلیمی و تربیتی داشته، لذا این بعد در چنین موقوفه هایی مورد توجه بوده است[141].
قبلاً اشاره کردیم که یزد، در کنار مردم متدین و مومن خود، پذیرای پیروان اریان دیگر، خصوصاً زرتشتیان است. این باک اینان، برای خود ابنیه و آثار دینی و سنتی جدا داشته اند، ولی متاسفانه آثاری که اکنون مربوط به آنها باقی است، از حیث بنا و ظاهر، عاری از اهمیت هنری و معماری تاریخی می باشد. بناها همه جدید است و کم نما شاید علت این است که زرتشتیان در قبال میل جامعه نمی خواسته یا نمی توانسته اند بناهای مرتفع و زیبا و چشم گیر بسازند. آنچه اکنون پا برجاست یک آتشکده و چند در مهر[142] و پیرانگاه[143] است[144].
«پیر سبز» یا چک چک، یکی از این پیرانگاه ها است که از نظر اهمیتی که در بین زرتشتیان دنیا دارد، قابل توجه و بررسی می باشد. این بنا شامل تعدادی ساختمان آجری تراس مانند است که در دامنه ارتفاعات شرقی شهرستان اردکان بنا گردیده[145]، در بین اهالی و مسلمانان منطقه معروف است که اهمیت این بنا در نزد زرتشتیان مثل اهمیت کعبه نزد مسلمین است. قسمت اصلی و عبادتگاه زرتشتیان، شامل اتاق وسیعی است که از دو طرف به وسیله کوه احاطه شده و بر بزرگ و فلزی آن تصویر سرباز ساسانی نقش بسته است.
پیشینه علمی و وضعیت تعلیم و تربیت در یزد از مباحث دیگری است که در خور توجه و بررسی بسیار است. یزد در قرن هفتم تا دهم هجری از مراکز علمی بود. در آنجا مدارس متعدد وجود داشت که ذکر آنها در تواریخ یزد آمده، تا جایی که احصاء شده است نام چهل و هشت مدرسه مربوط به آن قرون را می شناسیم[146]. این مدارس اکثراً توسط خواجگان وسادات و بزرگان شهر یزد ساخته شده و دارای موقوفات بسیار بود. بقایای چند مورد از آنها که اکنون برپاست نشان دهنده اهمیت و زیبایی اسلوب بنای آنهاست، ولی اکثراً به بقاع و مزارات تبدیل شده است، زیرا مرسوم بوده است که بانیان آن مدارس را پس از فوت در گنبدخانه دفن می کردند و به مرور دیگران را در آنجا به خاک می سپردند[147].
مطرح شدن و اهمیت یافتن یزد به عنوان یکی از مراکز مهم علمی در قرن هفتم و پس از آن همان طور که در مقدمه به آن اشاره شد- بدون تردید بی ارتباط با حمله مغول نیست. سه، چهار سده قبل از هجوم مغول نواحی خراسان به عنوان بزرگ ترین مراکز عملی مطرح بوده، گاهی نیشابور، گاهی مرو، گاهی هرات. ولی پس از حمله مغول به علت ویرانی شدیدی که در نواحی خراسان و ماوراء النهر توسط عوامل چنگیز اتفاق افتاد و این مناطق تا حدودی تخریب و خالی از سکنه شد، خیلی از علماء و بزرگان گریختند و به صفحات مرکزی ایران مثل یزد و شیراز و کرمان روی آورند، در حالی که مناطقی مثل خراسان و ماوراء النهر و اصفهان و آذربایجان لطمات شدیدی دیدند و از نظر فرهنگی افت کردند. خسارتی که نیروهای چنگیری به مناطق مذکور وارد کردند، تنها خسارت مادی نبود، خسارات معنوی هم بود، مثل از بین بردن خیلی از کتابخانه ها و… لذا ما می بینیم در اواسط دوران اتابکان یزد و آل مظفر، مدارس متعددی در یزد به وجود می آید و از نظر علمی اهمیت زیادی پیدا میکند[148].
مدارسی که در یزد به وجود می آمدند به خاطر صبنه مذهبی توجه زیادی به بعد علوم نقلی ننمودند و بیشتر، علوم نقلی، مثل تفسیر و حدیث و روایت، مواد درسی این مدارس را تشکیل می داد. شعری که حافظ پس از بازدیدش از مدرسه رکنیه گفته و در جای خود به آن اشاره کردیم، گواه این مطلب است. البته از بعد دیگر می بینیم که دقیقاً در همان زمان ایلخانان و آل مظفر علمای بزرگی در یزد پیدا می شوند که محصول همین مدارس بوده اند.
مسجد جامع یزد
مسجد جامع یزد، در بافت تاریخی شهر[149] و در بخش شمالی محله دار الشفاء، در انتهای خیابان موسوم به مسجد جامع، از فرعیات خیابان امام خمینی (ره) فعلی واقع شده است.
این مسجد، در واقع دوبار بنا و تجدید بنا شده است. اولین بار در زمان حکومت گرشاسب بن علی بن فرامرز بن علاء الدوله کالنجار (527-504 ق) از کاکوئیان یزد و به همت خود او صورت گرفته[150] که در حال حاضر اثر چندانی از آن باقی نمانده است. این بنا به «مسجد جامع عتقیق (قدیم)» شهرت دارد. مسجد جامع عتیق طبق تصریح تاریخ یزد دارای «کتابخانه و جماعتخانه[151] و غرفههای[152] نیکو» بوده است[153]. «جماعتخانه» دیگری در همان قرن توسط دختران فرامرزبن علی، به مجموعه مسجد جامع تحقیق افزوده شد[154] و دو «غرفه» نیز توسط امیرشمس الدین و امیر بلغدر به این مجموعه اضافه گردید[155].
اما مسجد جامع نو در سال 727 ق. و توسط سیدرکن الدین محمدبن قوام الدین محمدبن نظام (متوفی 732) بنا گردید که مسجد کنونی را تشکیل می دهد. او «صفه[156] و گنبد و مقصوره[157] و غرفه ها» را با استفاده از سنگ آجر و گچ بنا نهاد ولی عمرش کفایت نکرد و شرف الدین علی آن را تمام کرده، مناره مسجد را نیز ساخت[158].
در سال 777 ق. طبق نوشته تاریخ یزد، «درگاهی و جماعتخانهای» به مسجد اضافه شد. این امر به دستور شاه یحیی بن مظفر و توسط مولانا ضیاءالدین محمدمعمار صورت گرفت. درگاه مذکور با استفاده از «خشت پخته» ساخته شده است[159].
سال 809 ق. الحاقات دیگری به مسجد صورت گرفت و آن کاشی صفحه و زیر گنبد و محراب مرمرین و پایاب[160] مسجد است که به همت خواجه جلال الدین محمد خوارزمی شروع و شاه نظام کرمانی آن را به اتمام رسانید[161].
ده سال بعد، شاه نظام پیش صفه[162] مسجد را با «کاشی تراشیده»[163]، زینت داد و کتیبهای از صوره مبارکه انافتحنا بر آن الاحق کرد و چند خانه ویرانه اطراف مجسد را خریداری و به جماعتخانه مبدل نموده، درگاهی در جنب آن ساخت، همچنین کاروانسرای ریسمان فروشان را که روبهروی در بزرگ مسجد بود، داخل صحن مسجد نمود و حوض و چاه آبی نیز در مسجد احداث کرد[164].
الحاقات بعدی از آن بیبی فاطمه خاتون، همسیر امیر چخماق است که مسجد میر چخماق هم ساخته اوست. او در 836 ق. سطح مسجد را از سنگ مرمر فرش کرده، دو ستون چپ و راست گنبد را مزین به کاشی معرق[165] نمود. او منبر مسجد را نیز با آجر منقش تجدید کرد[166].
در دوره حکومت شاه طهماسب، آقا جمال الدین محمد، دو منار بر درگاه اصلی مسجد بنا کرد و قبه ای[167] نیز بالای قبه گنبد مقصوره ساخت[168].
در اواسط قرن سیزدهم و در دوره حکومت شاهزاده محمد ولی میرزا بر یزد، به همت او شبستانی[169] زمستانی، در طرف غرب مسجد احداث شد و اطراف صحن رواق[170]هایی بنا نهاد که همه از آجر و گچ است و صحن را نیز مورد تعمیر و مرمت قرار داد[171].
پس از این دوره تا احیاء مسجد توسط مرحوم وزیری، به نظر می رسد مسجد تقریباً به حال خود رها شده و توجه و رسیدگی لازم برای آن صورت نگرفته است.
مسجد جامع یزد، علاوه بر قدمت و فراز و نشیب هایی که در طول تاریخ خود داشته، از جنبه معماری نیز در خور توجه و بررسی بسیار است. از وجوه شاخص معماری این بنا، سردر و مناره های رفیع آن است که نمونه آن را در سرتاسر استان یزد، بلکه در بسیاری از نقاط ایران نمی توان یافت[172].
مناره های مسجد که به گفته پوپ از بلندترین مناره های ایران است،[173] با ارتفاع خیره کننده ای بر روی سردر ورودی قرار گرفته، این مناره ها شامل ساقهای[174] بلند است که علاوه بر قسمت زیر گلدسته[175] بیش از یک سوم آن در بالای گلدسته امتداد یافته است. در پایین ساقه نقش «بسم الله» به صورت درشت بر زمینه کاشی معرق و در بالای آن عبارات «یا علی» و «یا محمد» به خط بنایی[176] در زمینه ای از آجرو کاشی به چشم می خورد. دو کتیبه شامل آیه «وان یکاد…»[177] به خط کوفی[178] و آیه اول سوره مبارکه اسراء به صورت درشت تر با خط ثلث[179] در زیر گلدسته نمایان است. در قسمت زیر نعلبکی[180] مناره، مقرنس[181] کار شده و در بالای نعلبکی نرده ای گرداگرد لبه آن میگردد. از مجموع هاین دو، گلدسته ساده ای پدید آمده است. ساقه بالای گلدسته زیر مزین به انواع کاشی کاری معرق و آجر و کاشی است که تا زیر تاج[182] مناره ادامه یافته است. تاج به صورت زیبایی مزین به خیاره[183] شده و در بالای آن توغی[184] قرار دارد.
سردر مسجد در ضلع شرقی واقع شده و بسیار رفیع است. به طور کلی در ایران قدیم (قبل از قرن نهم هجری) به درهای محل ورود به صحن بناهای مذهبی اهمیت زیادی می دادند[185]. سردر تقریباً به طور کامل مزین به کاشی است. تزئینات نمای بیرونی آن شامل نقول[186] و قاب بندی[187]های جرزهای[188] طرفین است. جز این، کتیبه ای در پیشانی[189] سیردر، بخشی از سوره مبارکه «فتح» و کتیبه ای دیگر که دور تا دور قوس پیش طاق[190] را فرا گرفته[191] سوره مبارکه جمعه را به طور کامل در بر دارد.
در کنه[192] پیش طاق مقرنس های زیبایی به چشم می خورد که با کاشی معرق تزیین شده است. در نیم دایره بالایی، اسماء خداوند در ترنج[193]هایی کار شده و در وسط مقرنس شمسهای[194]، اسماء الله، محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین شهید کربلا را نشان می دهد. در پیشانی درگاه کتیبه ای به خط ثلث عبارتی عربی را در بر دارد که در سال 819 توسط شاه نظام کرمانی تهیه شده و اشاره به ایجاد بنا در عصر حکومت «شاهرخ بها در خان» دارد و در قسمت پایین هم طاقنمایی[195] به چشم می خورد که درگاه ورودی در آن قرار گرفته است.
پایا دو پولو که گویی مسحور تزئینات کاشی و گچبری مسجد شده، کتیبه های کاشی بنا را دارای ظرافتی کم نظیر معرفی می کند[196].
در دو لنگه مسجد[197]، چوبی و آلت سازی[198] شده است و از آثار قرن هشتم هجری[199] می باشد. در بالا و طرفین در زنجیری آویخته است که می تواند کاربردهایی داشته باشد. رعایت اصل افتادگی و تواضع در هنگام ورود به مسجد، دخیل بستن یا حتی تمسک مجرمین برای رفع مجازات[200].
دهلیز[201] مسجد، چهار گوش و دارای دیوارهای گچی و سقفی گنبدی با تزئینات آجر و کاشی است[202]، که در سال 777 توسط شمس الدین محمد برپا شده است[203]. بر دیوارهای دهلیز چند لوحه سنگی نصب است که شامل وقف نامه و فرمان حکام وقت می باشد. با کمی دقت در می یابیم، مسجد جامع درهر شهر و آبادی و مخصوصاً دهلیز آن- که اولین فضای سرپوشیده پس از ورود به مسجد است، در قدیم بهترین فضا و وسیله برای اطلاع رسانی به مردم شهر بوده، چرا که مردم هر روز یا حداقل هفتهای یک بار، گذرشان به این مکان می افتاده است.
اولین لوحه که به خط نسخ کنده شده و برطرف راست نصب است[204]، شامل وقف نامهای است به این مضمون:
«وقف موبد نمود این سلطان محمود حاجی افضل، تمامی مجاری بیست و چهار جره[205] میاه قنات ابر نوآباد و چهارده جره و نیم میاه قنوات مریاباد حومه یزد بر بقعه معینه متصله به مسجد جامع کبیر یزد که مقبره او، و اولاد اوست که مال الاجاره آن را بعد از وضع مالوجهات و وجوهات دیوانی همه ساله مبلغ سه هزار دینار صرف روشنایی آن نمایند و هر سه روز مبلغ دیوست دینار به شخصی که عالم به قراءات قرآن باشد دهند که یک ختم کلام الله به جهت واقف در مقبره او قراءت نماید و هر ساله مبلغ دو هزار و چهارصد دینار در شب برات و رغایب و شب قتل و شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان حلوا صرف فقرا نمایند. و تتمه مال الاجاره در روز عید غدیر به طلبه علوم دینی از قرار نفری یکصد دینار تسلیم نمایند ولله تعالی صبور و مباشرین موقوفات دخل و تصرف نکنند. خلاف کننده به لعنت خالق و الخلایق گرفتار باد. تحریراً می شهر محرم 1121 در قطعه سنگ الحاقی زیر با خط درشت تر «تولیت آن را اولاً به نفس خود مفوض نمود و بعد از خود به ولد حلبی خود و بعد به اولاد او و به اولاد هر یک که ارشد و اتقی باشند الی انقراض العالم».
لوحه سنگی دیگری مربوط به عصر صفوی و وزارت میرزامحمدمحسن بر یزد که در سال 1115 نفر شده بر طرف راست دهلیز نصب است[206] . مضمون این لوح رفع مزاحمت و تعدی فرماندهان و سپاهیان به مردم دارالعباده یزد، می باشد.
لوحه دیگر مربوط به سال 1047 ق. و شامل دلج.یی و استمالت شاه صفوی از مردم یزد به مناسبت تعرض طبقات مختلف و دریافت وجوه اضافه از این مردم این دیار است[207].
لوحه سنگی دیگری که بر طرف چپ دهلیز نصب است[208]، مربوط به سال 1046 ق. است که در آن شاه صفی صفوی، کلیه مالیات های ماخوذه از مردم را تخفیف داده است.
یک لوحه دیگر نیز برطرف چپ نصب شده[209] که شامل حاشیه و متن است و به سال 875 ق. مربوط می شود. در این لوحه، سلطان حسن بهادر، رسوم بدعتی که در یزد مرسوم بوده را برداشته است.
لوحه بعد که آن هم دارای حاشیه و متن می باشد مربوط به سال 1022 ق. است[210]. که درآن هم حکومت وقت، وجوهات و مالیات دریافتی از مردم را تخفیف داده است. از جمله این مالیات ها «وجوه تفنگچی» است.
یک قطعه دیگر لوح سنگی که در حاشیه ای از کاشی معرق قرار گرفته[211] و با قطعهای شیشه پوشانده شده، صلوات دوازده امام را در بردارد. اسامی دوازده امام در متن وسط داخل دایره هایی به هم پیوسته و نامشخص تهیه کننده آن و سال 777 ق. در حاشیه پایین به چشم می خورد.
در طرف چپ دهلیز، شبستان نه چندان بزرگ قرار دارد[212] که در سال 777 به دستور شاه یحیی پادشاه آل مظفر ساخته شده[213] و دارای محرابی است با تزئینات مقرنس و هشت قطعه کاشی در داخل آن. در بالای محراب جهت تامین روشنایی از شبکه آجری استفاده شده و دیوارهای شبستان مزین به ازاده[214] است. پوشش این شبستان به کمک طاق و تویزه[215]صورت گرفته و نمای داخلی به طور کلی با گچ سفید شده است.
قبل از ورود به میانسرای[216] مسجد به یکی از شبستان های تابستانی[217] بر می خوریم که شامل یک ردیف چشمه طاق[218] در ظع شرقی است. این شبستان از داخل با گچ سفید شده و از راه کوتاهی حدود 20 سانتی متر از سنگ، پایین دیوارها و ستون ها را زینت داده است. نمونه آن را در دو ضلع غربی و شمالی نیز شاهد هستیم[219]. بیرونی رواق های مسجد آجری و ساده است، تنها در رخبام[220] مزین به هره[221] می باشد[222].
ویژگی مشترکی که در تمام طاق های مسجد به چشم می خورد، جناغی[223] بودن آن است که یادآور معماری ایرانی است.
در پشت رواق های غربی مجسد، شبستانی وسیع با 48 ستون قرار دارد که توسط شاهزاده محمدولی میرزا در سال 1240 ق. ساخته شده[224] و به شبستان «شاهزاده» شهرت دارد.
ایران[225] مسجد بسیار رفیع و مزین به تزئینات کاشی و نقوش آجری است[226]. به گونهای که گدار آن را با طاق رفیع بنای خان او رته بغداد مقایسه کرده و معتقد است که در ایران، نمونه این گونه طاق های با عظمت، کمتر از حد تصور یافت میشود[227]. دور طاق دیوران کتیبه ای با کاشی معرق به چشم می خورد که اسامی دوازده امام بر آن نقش بسته مو در بالای جرز طرفین ایوان، دو کتیبه به خط ثلث با کاشی معرق جلوه گر است. دو راه پله نیز در دو طرف ایوان تعبیه شده که به غرفه های فوقانی ختم میشود. بر سقف ایوان، با خطوط بنایی اسماء خداوند به شکل چهار گوش کار شده است. زیر قوس متصل به گنبد نیز از همین نقوش دیده می شود. در قسمت بیرونی قوس متصل به گنبد کتیبه ای با مضمون آیه شریفه «انمایعمر مساجد الله…»[228] قرار دارد[229]. بر قسمت بیرونی جرز آن نیز کتیبه ای کاشی کاری، قسمتی از سوره مبارکه اسراء را نشان می دهد. جرز طرفین داخل ایوان نیز منقش به نقوش کاشی و آجر است، از جمله شمسه زیبایی که با کاشی معرق بر قسمت پایین پاکار[230] دیوان خود نمایی می کند[231].
در طرفین ایوان دو رواق فوقانی و تحتانی در نظر گرفته شده[232] که رواق تحتانی به صفه های فرعی طرفین متصل می شود و رواق فوقانی به فضایی نسبتاً وسیع در بخش فوقانی ایوان ارتباط می یابد. در حال حاضر بخشی از این فضا به مرمت کاران، مخصوصاً هنرمندان کاشی کار که در حال ساخت و مرمت بخشی از کاشی مناره مسجد هستند اختصاص یافته است[233]. در ایوان اصلی، منبری نیز جلب توجه می کند که از پایه ای سنگی و بدنه ای با سنگ مرمریک پارچه، ساخته شده است[234].
در ضلع غربی ایوان و گنبدخانه[235] شبستان دیگری مشابه شبستان شرقی و با همان مساحت وجود دارد که به غیاثیه معروف است. طاق این دو شبستان از نمونه سقفهای ابتکاری ساسانی است[236].
گنبدخانه مسجد دارای فضایی مربعی است و با توجه به قطر 15 متری گنبد[237]، وسعت قابل توجهی دارد.
نمای داخلی آن نیز از نقوش زیبای آجر و کاشی و کتیبه های کاشی معرق بیبهره نیست. زیر گنبد دارای نقوش زیبایی است که از اشکال مختلف هندسی پدید آمده و استواری گنبد به مدد فیلپوش های[238] کاربندی[239] شده ممکن شد است. در گریوار[240] گنبد عبارت «الله اکبر» در زمینه ای از کاشی و آجر دیده می شود[241]. کتیبه ای طولانی دورتادور چهار ضلع زیر- فیلپوش ها را فرا گرفته که شامل سوره مبارکه اسراء میباشد.
محراب مسجد «یکی از زیباترین محراب های کاشی معرق»[242] است که مانند سردر مسجد در بردارنده اشکال مختلفی از این نوع کاشی همراه با کتیبه ها وتزئینات دیگر میباشد[243]. در سه ضلع قالب محراب کتیبه ای به خط ثلث حاوی سوره مبارکه جمعه به چشم می خورد. در دو لچکی[244] بالای طاق محراب دو نقش گل دیده می شود که از ترکیب شش بار نام علی ایجاد شده است. در بالای تیزه[245] طاق، قبه ای منقش قرار گرفته و تمام زمینه رخ طاق[246] را نقوش اسلیمی[247] پوشانده است. در کنه محراب تزئینات زیبای مقرنس دیده می شود. کتیبه ای در زیر مقرنس کار شده که حاوی آیات 78 و 79 از سوره مبارکه اسراء می باشد. در پایین این کتیبه قاب بندی هایی از کاشی معرق در پنج ضلع محراب دیده می شود که نقوش مختلفی را در بر گرفته است. در بالای ستون لبه محراب کتیبه لچکی هم به چشم می خورد که اتمام کاشی کاری محراب را در 777 ق. توسط محمدبن ابی بکر بن الحسینی نشان می دهد.
دوراهروی کوچک نیز در قسمت پایین محراب ایجاد شده که زنان بتوانند به دور از جماعت مردان برای سوال از امام جماعت به پیش او بیایند[248].
دورتادور گنبد یک ردیف غلام گردشی[249] وجود دارد. در طرفین شرقی و غربی گنبد خانه هم دو رواق در دو طبقه به چشم می خورد[250] که رواق بالایی به غلام گردشی ها ورواق پایینی به صفه ها و شبستان های طرفین ارتباط می یابد. پاکار گنبدخانه در طرفین رواق ها دارای تزئینات بسیار زیبای معقلی[251] است[252].
گنبد مسجد از نوع دو پوشش پیوسته[253] است که با وجود حدود دو متر فاصله بین هر پوسته با استفاده از جرزهای آجری به یکدیگر متصل شده اند[254]. تزئینات بیرونی گنبد شامل نقوش زیبای هندسی حاصل از کاشی و آجر بر روی خود[255] و کتیبه ای به خط کوفی بر روی ساقه که عبارت «الملک الله» را تکرار کرده است. در زیر این کتیبه هم کتیبه ای دیگر به خط بنایی عبارت «الله اکبر» را درست مشابه زیر گنبد- تکرار نموده که از زیبایی خاصی برخوردار است.
مسجد دارای پایایی نیز هست که «کاتب» به آن اشاره کرده و از آثار شاه نظام کرمانی بر شمرده است[256]. از این پایاب در قدیم آب زارج و آب محمودآباد می گذشته ولی اکنون خشک افتاده است[257]. این پایاب که از دو طرف صحن مسجد راهپله دارد از آجر و به صورت ضربی ساخته شده است[258]. فضای اصلی این پایاب، شامل گودالی حوض مانند در وسط است که محل عبور آب بوده و نیز چهار طاقنما در چهار طرف آن در نظر گرفته شده که در پایین به سکویی ختم می شود[259]. سقف پایاب از گچ پوشیده شده و دارای گوشواره هایی[260] در چهار طرف است[261]. در بالاترین قسمت سقف پنجره ای فلزی تعبیه شده است.
در ضلع شمالی مسجد، بنایی نیمه ویران قرار دارد[262] که اکنون تقریباً بیرون مسجد افتاده و در واقع بخشی از بنای مسجد قدیمی بوده است. بررسی های ماکسیم سیرو موقعیت مجسد قدیم را در همین نقطه (ضلع شمال شرقی) نشان می دهد[263].