تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام

تعداد صفحات: 41 فرمت فایل: word کد فایل: 10589
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: علوم سیاسی
قیمت قدیم:۲۹,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام

    فرازهای سخنان علی (ع) که می‌فرماید: ما برای احیاء دین و غلبه صلاح بر فساد قیام کردیم تا بندگان مظلومان تو ای خدا،  احساس امنیت نموده و حدود به تعظیل کشیده تو به اجرا در آید، حاکی از مراحلی عظیم از انحرافات و انحطاط اجتماعی است که در فاصله زمانی کوتاهی بعد از وفات پیامبر (ص) رخ داده بود. چه اینکه در این خطبه علی (ع) در توجیه ضرورت انقلاب اصلاحی خویش می‌خواهد بگوید که پیش از قیام او چهره دین دگرگون شده و فساد بر صلاح غلبه یافته و امنیت از مردم مستضعف سلب و قوانین الهی از اجراء باز مانده بود. و او بود که بعنوان اولین مسلمان بایستی باصلاح این انحرافات می‌پرداخت. بنابراین سؤالی که  برای هر خواننده این سخن می‌تواند مطرح گردد،این است که چه عواملی دست به دست هم داده بود که با این سرعت پس از وفات پیامبر (ص) تنها در فاصله بیست و پنج سال این همه انحراف اجتماعی در جامعه در جامعه اسلامی مطرح گردید که علی (ع) برای نابودی این انحرافات خود را ملزم به قیام همه جانبه و حرکت اصلاحی بنیادین می‌بیند؟

    و بالطبع سؤال دومی که می‌تواند برای خوانندگان مطرح باشد، آن است که علی (ع) چه روشی را برای مبارزه یا مقایسه عظیم اجتماعی بکار گرفت و سیاست حکومتی آن بزرگوار چه بوده است؟

    در پاسخ به سؤال اول می‌توان به دو عامل اصلی و مهم اشاره کرد که یکی انحراف خلاقت از محدوده و مسیری بود که پیامبر اکرم (ص) برای اداره جامعه پس از خویش مطرح ساخته بود. بدین معنی که فردی را که پیامبر لایق جانشینی خویش می‌دانست که او علی‌بن ابیطالب علیه اسلام بود. عملاً کنار گذاشته شد و قدرت در اختیار کسانی قرار گرفت که حداقل واجد اوصاف و شرائط لازم برای جانشینی پیامبر (ص) نبودند. با این انحراف ضمان اجرا از احکام و قوانین اسلام سلب شد و زمینه برای پیدایش انحرافات بعدی فراهم آمد. و عامل دوم به نظر ما همان تبعیض و ایجاد شکاف طبقاتی در اثر سیاست غلط خلیفه دوم در توزیع بیت‌المال بود.

    انحراف دوم یعنی سیاست توزیع غیرعادلانه ثروث در دوران  خلیفه دوم، همه زحمات تربیتی و اخلاقی پیامبر اکرم (ص) را تحت الشعاع قرار داد و زمینه را برای تکاثر در ثروت و رقابت در قدیت برای توده مردم فراهم آورد و طولی نکشید که بجای معنویت و اخلاق حسنه امتیازهای اجتماعی همان زو و زو گردید و افتخارات قبیلگی و برتری جوئیهای قومی متداول شد و بالطبع توده‌های ضعیف امنیت اجتماعی و اقتصادی را از دست داده و قوانین الهی نیز جر در مورد ضعیفان بمعنای جدی قابل اجراء نبود.

    اختلاف اهل بیت پیامبر (ص) با رجال قریش در مورد جانشینی پیامبر (ص)

    بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) اهلبیت گرامی آن حضرت و صحابه بزرگواری مانند سلمان و اباذر و مقداد  مدعی بودند که پیامبر اسلام در زمینه مسائل حکومتی و مسئله جانشینی وخلافیت بعد از خودش توصیه‌های لازم را داشته و بلکه شخص علی (ع) را بعنوان امام و پیشوای جامعه اسلامی بعد از خودش معرفی نموده است. ولی رجال قریش که خود را با پیامبر اکرم (ص) فامیل می‌دیدند و برای خویش از سلطان حضرتش سهمی قائل بودند مدعی شدند که پیامبر اکرم(ص) برای اداره حکومت و مقام جانشینی بعد از خودش فردی را معرفی نکرده و تنها دو توصیه کلی داشته است، یکی اینکه امامت و رهبری جامعه اسلامی مخصوص قریش است «اِن الائمه من قریش» و دیگر این که در خانواده‌ای که پیامبر (ص) عضو آن است خلافت نبایستی با پیامبری جمع گردد. «ابی الله این یجمع الخلافه النبوه فی بیت واحد»  از این جهت مدعی شدند که اولاً امام و خلیفه و بعد از پیامبر (ص) بایستی از قریش برگزیده شود و ثانیاً این منصب در بنی هاشم که فامیل پیامبر (ص) هستند نمی‌توانند قرار گیرد. و به این ترتیب همه قبائل عرب فاقد صلاحیت رهبری و خلافت بعد از پیامبر (ص) معرفی شدند و مهم اینکه بنی‌هاشم و درصد همه آنها علی (ع) نیز از منصب خلافت کنار گذاشته شدند.

    در این اختلاف نظر، حق با کدام گروه بود؟

    برای اثبات حقانیت ادعای اهلیت پیامبر (ص) و اینکه ادعای مخالفین آنها ناحق بوده است راههای متعدی وجود دارد

    از این جهت بعنوان راه غیرمستقیم تنها به مقایسه جایگاه اهلبیت و مخالفان آنها در قرآن کریم می‌پردازیم.

    و به دیگر سخن پیامبر گرامی اسامی خود می‌فرمود:

    «هر گاه که فتنه‌ها امور را بر شما مشبه ساخت و همانند شب تا، افق دید شما را تیره ساخت، بر شما باد که برای کشف حقیقت به سراغ قرآن شوید چه اینکه قرآن شفیع و واسطه‌ای که شفاعتش پذیرفته شده است» بنابراین بهترین راه برای حل این مسئله که در این اختلاف نظر بین  اهلبیت اطهار و رجال قریش، کدامین بر حق بوده‌اند کافی است که به قرآن مراجعه کنیم و مشخص نمائیم که قرآن کدامین یک از دو گروه را تأیید می‌نماید.

    خوشبختانه موقعی به قرآن می‌نگریم بضوح مشاهده می‌کنیم که آیات فراوانی در فضیلت اهل بیت نازل گردیده و در پاره‌ای از آیات گذشته از اینکه آنها را بعنوان راهی بسوی خدا و دوستی و محبت آنها را برهمگان لازم دانسته است بلکه تا سر حد عصمت آنها را می‌ستاید. بعنوان نمونه در سوره احزاب آمده است:

    انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا

    این آیه شریفه که از نظر سیاق در بخش آیاتی قرار گرفته که در باره همسران پیامبر (ص) توصیه‌هایی دارد ولی شأن نزول آن جریان مباهله پیامبر اکرم (ص) در مدینه بانصارای هجران است که ظاهراً در سال نهم یا دهم هجرت رخ داده است.

    علامه طباطبائی (ره) در تفسیر المیزان ج 16 ص 311 می‌نویسد: روایات بسیاری که بیش از 70 روایت است. از طریق شعیه و اهل سنت بر این معنی وارد گردیده که آیه فوق اختصاصاً در مورد علی و فاطمه و حسن و حسین نازل گردیده  و هیچ فردی از شیعه و اهل سنت ادعا نکرده که این آیه در ضمن آیات ناظر به همسران پیامبر نازل شده باشد بلکه همانگونه که روایتی از ام السلمه همسر گرامی پیامبر اکرم(ص) حاکی است این آیه بمناسبت روز مباهله نازل گردید و نزول آن در خانه ام السلمه بوده ولی در عین حال پیامبر اکرم تصریح فرموده است که ام السلمه نیز جزء این افراد نیست، و بدیگر سخن این آیه شریفه که بمناسبت جریان مباهله بهنگام حضور علی و فاطمه و حسن و حسین نزد پیامبر نازل شده و مقصود همین‌ها هستند که پیامبر (ص) به همراهی آنان بانصارای نجران مباهله کند. بنابراین نزول آیه ناظر به پیامبر (ص) و چهار تن دیگر از پنج تن آل عبا بوده و شامل دیگر افراد از فامیل و خویشاوندان و همسران او نمیشود.

    و لذا ادعای بعضی از اهل سنت که همسران شخص مصداقا جزء اهل بیت او هستند و قهرا آیه شامل آنها نیز می‌‌شود، صحیح نمی‌تواند باشد چه اینکه ما منکر آن نیستیم که همسر شخص ممکن است از اهل بیت او بشمار می‌‌آید ولی تمام  سخن در این است که آیه ناظر به افرادی خاص از اهل بیت آن حضرت است که در جریان مباهله حضور داشتند و لذا شامل غیر حاضرین نمی‌شود. چنانکه اگر فردی بگوید، این فرزندان من دارای چنین مقام و موقیعتی هستند چنین جمله‌ای حاکی از فضیلت همه فرزندان او نخواهد بود بلکه تنها آنهایی را شامل می‌شود که در جمع مشارالیه حضور داشته‌اند و لاغیر.

    و اما دلالت آیه بر عصمت اهل بیت نیز ظاهراً واضح به نظر می‌رسد چه انیکه آیه کریمه می‌گوید، اراده خداوند تعلق گرفته است بر اینکه مطلق پلیدی و آلودگی را از اهل بیت بزداید و آنها را در کمال تطهیر قرار دهد و این چیزی است که با هیچ مرحله از آلودگی تناسب ندارد. و لذا علامه طباطبائی میفرماید: معنای آیه این است که اراده مستمره الهی تعلق گرفته که شما اهل بیت را مخصوص به عصمت گرداند و عقیده باطل و اثر عمل سوء را از شما اهل بیت می‌برد و این چیزی جز عصمت نخواهد بود.

    آنچه بدان   اشاره شد بخش ناچزی از آیات قرآن در باره فضیلت اهل بیت می‌باشد و اما درباره کسانی که در برابر اهل بیت درصد انتقال خلافت به دیگر تیره‌های قریش برآمدند قرآن کریم تکذیبی نفرموده باشد تجلیلی وجود ندارد و بلکه حداقل در باره ‌ پاره از آنان تکذیب نیز وجود دارد.

    بعنوان نمونه فخر رازی در تفسیر کبیر ج 28 ص 199 می‌نویسد: که « ولیدبن عقبه» که برادر مادری عثمان بود از طرف پیامبر (ص) مأمور جلب زکوه «بنی المصطفی» گردید و تصور کرد که آنها در صدد جنگ با او هستند و برای پیامبر (ص) خبر آورد که آنان از پرداخت زکات سرباز زده‌اند و با این مناسبت آیه 6 از سوره حجرات نازل گردید: «یا ایها الذین آمنو ان جائکم و فاسق بنباء فبتینوا علی این تصبوا قوما بجهاله فتبصحوا علی ما فعلتم نادمین» در این آیه شریفه بوضوح «ولد» مصداق فاسق معرفی شده و مسلمانان را از پذیرش خبر او بدون بررسی و تحقیق بر حذر داشته است. و در سبب اینکه قرآن ولید را فاسق نامیده بعضی برآنند که ولید پس از نزول آیات در تحریم شراب همچنان شراب می‌خورد وکم و بیش مسلمانان نیز این را می‌دانستند و هم او بود که در دوران عثمانی والی عراق شد و نماز صبح را که درحال مستی برگزار کرد و بیهوش در محراب افتاد و مسلمانان از مردم کوفه انگشتری او را نزد عثمان آورند علی (ع) بر او حد شراب خوار را اجرا کرد. بنابراین در پاسخ به این اختلاف نظر یعنی اینکه اهل بیت و رأس همه ‌ آنان علی (ع) که مدعی خلافت پیامبر (ص) بودند که آیا اینان در ادعای خودشان بر حق بوده‌اند یا رجال قریش که از جمله آنان ولیدبن عقیه و خالدین ولید و … بوده‌اند؟

    قرآن کریم می‌گوید علی (ع) ودیگر اعضاء اصحاب کساء معصوم بوده و اراده الهی بر طهاره ‌ و پاکی آنها تعلق گرفته.

    بنابراین اگر ما در این اختلاف جانب اهل بیت را مقدم داریم و حکم به خطای مخالفین آنها داشته باشیم بحکم قرآن کریم راهی را برگزیده‌ایم که خداوند صحت آنرا تأیید فرموده ولی اگر مخالفان آنها را پیروی ننمانیم راهی را پیموده‌ایم که حداقل تأیید الهی را با خود ندارد و در چنین شرائطی عقل چیزی جز پیروی از اهل بیت را فرمان نمی‌دهد.

    پیدایش شکاف طبقاتی در اثر روش خلیفه دوم در تقسیم ثروت

    دومین عاملی که در پیدایش انحطاط عظیم اجتماعی آنگونه که در بیانات مولای متقیان آمده است. تأثیر عمده‌ای داشت، روش خلیفه ‌دوم در تقسیم ثروت و سهمیه رزمنده‌گان از بیت‌المال بود.

    خلیفه دوم در حساسی‌ترین دوران شکوفائی اقتصاد اسلامی پس از فتوحات عظیمی که برای ارتش اسلام در جبهه‌های جنگ عراق و سوریه در برابر ارتش ساسانیان و رومیان رخ داد و بیان مناسبت سیل غنائم روانه مدینه شد تصمیم گرفت که حقوقی متفاوت  برای نظامیان و غیر نظامیان متناسب با افتخاراتی که درگذشته کسب کرده‌اند، قرار می‎دهد و به تعبیر خود او تصمیم گرفت با پرداخت سهمیه‌ای بیشتر و ارزنده‌تر شخصیت‌های سیاسی و نظامی را دلجوئی نموده و خوشنودی هر چه بیشتر آنان را فراهم سازد و همین کار را هم کرد و بیان هدف نیز در کوتاه‌ مدت نائل آمد تا آنجا که همه ‌سردمداران او را ثنا می‌گفتند و مدیریت و حسن سیاست او را می‌ستودند ولی طولی نکشید که ثروتهای عظیم صحابه آنان را به خوشگذرانی و لذائذ مادی غوطه‌ور ساخت و مستقلات و املاک و دارائی خویش رسیدگی نموده و به احساسات هواداران خود پاسخ دهند. خلیفه ‌دوم که متوجه این مطب شده بود در تلاش بود که آنها را در مدینه محدود سازد ولی سرانجام نارضایتی‌ها بر او فائق آمد و کشته سیاست غلطی شد که خود بنیاد نهاده بود.

    سیره پیامبر اکرم (ص) در تقسیم بیت‌المال:

    تردیدی نیست که پیامبر گرامی اسلام در توزیع بیت‌المال رعایت عدالت بمهفوم مساوات را می‌نموده‌اند و هیچ رزمنده‌ای را بر دیگری برتری نداد و در پیشگاه آن حضرت شجاعترین افراد مانند علی بن ابیطالب علیه السلام با ضعیف‌ترین سربازی که در جبهه صرفا حضور فیزکی داشت و در پیروزیها نقش چشمگیری نداشت از نظر حقوق اقتصادی مساوی بودند.

    تنها امتیازی که در میان رزمندگان در دوران پیامبر گرامی اسلام اعمال می‌شد امتیاز سواره نظام بر پیاده بوده است بدین معنی پیامبر (ص) به سواره نظام دو سهم می‌داند سهمی برای خودش و سهمی نیز بخاطر مرکبی که در جهبه با خود آورده بود باو تعلق می‌گرفت و این امتیاز نیز از نظر هیچ مسلمانی تبعیض بشمار نمی‌آمد چه اینکه گذشته از نقش متفاوتی که سواره کاران در پیروزی سپاه اسلام با پیادگان داشند، اصولاً سپاهان اسلام باصطلاح کنونی همگی بسیجی بوده  و حتی مرکب و همه لوازم جنگی را با بودجه مالی خودشان فراهم می‌کردند.

    بنابراین کاملاً موجه می‌نمود که برای تشویق رزمندگان برای فراهم نمودن مرکبی  که بتوان با آن در جبهه در صف سواره‌کاران قرار گرفت . سهمی ویژه در اختیار آنان قرار گیرد تا ضمن تشویق سپاهیان به تهیه مرکب نظامی بخشی از هزینه اقتصادی نگاهداری مرکب جنگی که در آن دوران کمتر از مخارج یک سرباز نبوده است جبران گردد. شگفت اینکه همین امتیاز نیز از از جانب پیامبر اکرم (ص) از دوران جنگ بنی قرنطیه اعمال شده است بدین معنی که در سالهای اول هجرت از جنگ بدر تا خندق که در سال پنجم هجرت رخ داده است همین امتیاز نیز در میان رزمندگان اعمال نمی‌شده است و این شاید بخاطر آن بوده که مسلمانان در شرائطی از محرومیت بوده‌اند که برتری سواره بر پیاده نیز برای آنان به مصلحت نبوده است زیرا نیاز آنها جدی بوده و یا اینکه اصولاً اکثریت قریب به کل رزمندگان مسلمانان پیاده بودند چنانکه مورخین درمورد جنگ بدر می نویسد  در مجموع سپاه اسلام بیش از 2 اسب و 70 شتر وجود نداشته است. و شتران از غنیمت سهم نمی‌برده‌اند. یعقوبی مورخ بزرگ در جلد دوم تاریخش می‌نویسد: پیامبر (ص) اموال بنی قرنطیه را تقسیم کرد و در این تقسیم سهم سواره را با پیاده متفاوت قرار داد و چنین بود که سواره 2 سهم و پیاده 1 سهم دریافت کرد و این اولین غنیمی بوده که پیامبر (ص) سهم سواره کاران را مشخص نمود و در این جنگ مجموع اسبهای حاضر در جبهه 35 رأس بوده است.

    از عبارت یعقوبی استفاده می‌شکود که روش تقسیم در غنایم بیش از سال پنجم تساوی عمومی بوده و حتی در بیان پیادگان و سواره‌کاران نیز تفاوتی وجود نداشته است چه اینکه اولاً غنائم جنگی زیاد نبوده و ثانیاً اکثریت مستضعف و به ویژه مهاجران که از دیگر بخشهای عربستان مثل مکه و طائف و …..  به مدینه هجرت نموده بودند در شرایط اقتصادی بدی بسر می‌بردند و حتی از استقلال اقتصادی برای اداره خودشان نیز برخوردار نبوده و به صورت وابسته با بومیان مدینه یعنی در خانه‌های انصار زندگی می‌کرده‌آن تا درجنگ با بنی نظیر که پس از غروه احد یعنی سال سوم هجرت رخ داد پیامبر اکرم با صلاح دید خود انصار این غنایم را به مهاجران اختصاص داد به این  هدف که مهاجران نیز از استقلال اقتصادی حداقل برای اداره خانواده خودشان برخوردار باشند.

    آنچه از اموال یهودیان بین نصیر ( که بدون نبرد در اختیار پیامبر (ص) قرار گرفته) متعلق است بخدا و رسول و ذی‌القربی و یتیم‌ها و بیچارگان و در راه ماندگان تا ثروت تنها در میان بی‌نیازان دست بدست نگردد. بنابراین هر آنچه را پیامبر (ص) به شما می‌دهد بگیرید و هر آنچه از آن منع می‌کند شما نیز آنرا نخواهید …. این اموال برای فقیران مهاجری است که از خانه و کاشانه خودرانده شده‌اند و فضل و رضای خداوند را می‌‌طلبند و خدا و رسول او را یاری می‌دهند و آنان بحقیقت از راستگویان هستند.

    از ابن عباس صحابی و مفسر بزرگ قرن اول هجری نقل شد که پیامبر (ص) روز پیروزی بریهودیان «بنی نضیریه» انصار (مردم مدینه) فرمود: اگر مایل هستید اموال و خانه‌هایتان متعلق به خودتان باشدو این اموال مخصوص مهاجران باشد. انصار پاسخ دادند: هم این اموال متعلق به مهاجرین باشد و هم آنها را در مال و خانه‌های خودمان شریک می‌سازیم وباین مناسبت آیه 9 از همین سوره نازل شد ک: ویؤثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه ومن یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون.

    اعطای پیامبر (ص) به مؤلقه قلوبهم در جنگ

    تنها موردی که در دوران پیامبر تساوی در تقسیم مراعات نشد و اعتراضاتی را از جانب اصحاب نسبت به پیامبر (ص) موجب گردید جنگ حنین است که این جنگ پس از فتح مکه رخ داد و تعدادی از بزرگان تازه مسلمان مکه و یا بظاهر مسلمان در سپاه اسلام شرکت نموده بودند و لذا پیامبر (ص) پس از پیروزی ترجیح داد، به این تازه مسلمانان یا در حقیقت بظاهر مسلمانان سهم ویژه‌ای تحت عنوان مؤلقه قلوبهم قرار دهد تا دشمنی ها را فراموش نموده و علاقمند به اسلام گردند.

    پر واضح است که این تصمیم پیامبر (ص) دقیقاً بر اساس آیه از قرآن کریم اتخاذ شده است که سهمی از رکوه را خداوند به مؤلقه قلوبهم اختصاص داده است انما الصدقات للفقراء و المساکین والعاملین علیها و المؤلفه قلوبهم و فی الرقاب و الغارصین و فی سبیل‌الله و ابن السبیل….

    جز این نیست که زکات بایستی بین هشت طایفه تقسیم گردد و آنان عبارتند از تهی دستان و بیچاره‌گان و مأموران جمع‌آوری زکات و آنان که با دریافت زکات ممکن است قلبهایشان متمایل به اسلام گردد و در راه آزادسازی بردگان و پرداخت بدهی بدهکاران و هر راه که خشنودی خدا را بدنبال داشته باشد و نیز برای در راه ماندگان خواهد بود. 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام, مقاله در مورد تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام, تحقیق درباره تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام, مقاله درباره تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله عامل یا عوامل انحطاط اجتماعی مسلمانان در صدر اسلام
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت