مقدمه
عصر حاضر با اینکه در مقایسه با قرون گذشته عصر بالندگی علوم و فنون به شمار میرود و انسان در رابطه با طبیعت بسیاری از رموز آن را عیان نموده و موانع و مشکلاتی را که در طی سالها و قرون متمادی مبتلا به آن بوده برطرف ساخته لیکن با کاربرد دستمایه های علمی و دستاوردهای حاصل از آن در امور دنیوی و بهره جویی از آن در مسیر غرور نفسانی، متأسفانه در بعدی معنوی از کشف اسرار فطری و رموز متعالی وجود خود غافل مانده و با واژگونه جلوه دادن مبانی اعتقادی و ارزشهای معنوی و اخلاقی عصر تاریکی را برای خود رقم زده و تحت تأثیر جاذبه های ساختگی، خواسته یا ناخواسته گوهر وجود خومد را طعمه خسران زمان قرار داده به طوریکه سازواره علایق و گرایش ها و جاذبه ها و اهتمام عمومی با سازماندهی تبلیغات فرهنگی رسانه ای و آموزشی در سطحی بسیار وسیع و جهانی بشر را به اتصال به دنیا و انفصال از عقبی یعنی به سوی مرگ معنوی سوق می دهد و یا با تأثیرپذیری از این معنا همه تلاش ها و برنامه ریزی ها و معیارها در جهت تحقق اهداف حیات مادی و مطلوبهای نفس و تن خلاصه می شود و اهم امکانات اجتماعی و اقتصادی فرهنگی و قوانین در روابط بینالملل بر محوریت آن ترسیم می گردد و پیوسته با هموار نمودن مسیر از طریق سیاستگذاریهای علمی و حساب شده و با بهره جویی از یافته های روانشناسی و جامعه شناسی و تبلیغاتی در ارزش گذاری به امور دنیوی و لذت طلبی مادی نوع بشر را به سوی ظاهرگرایی و استیلای شهوات و حاکمیت امیال جسمانی و عبودیت تن دعوت می کنند و با به کارگیری ترفندها و شیوههای گوناگون ارزش های دینی و اخلاقی را بیرنگ می سازند و هرزگی و بیهودگی و عیاشی و کامجویی جسمانی و نفسانی را در همه ابعادش توسعه می دهند و انسان را در بند تن و حیوانیت خود به اسارت می کشند و سعی بر این دارند که حیات دینی و اخلاق را از قلوب و متن زندگی مردم خصوصاً نسلهای آینده به تدریج بزدایند و احمقانه تر اینکه راه نجات و رستگاری و آزادی بشر را در گسستن او از ارزشها و باور های دینی و اخلاق منبعث از آن تعریف میکنند و با پوشش نهادن به جنبه اصلی وجود انسان و تعطیل کردن استعدادهای متعالی و با جلوگیر شدن از رشد وارستگی های انسانی چون امانت و صداقت و عزت و مردانگی و شرافت اخلاقی منبعث از فطرت دینی او را با مرگ معنوی مواجه نموده و به حیوان دست آموزی که به خاطر طعمه رام و در زیر سلطه قرار گیرد مبدل سازند.
واقعیت این است که انسان از خود گمشده عصر حاضر، در این غریبیستان خاکسار در میان انبوهی از پی آوردهای علم و فن و در کنار این سفره پربرکت طبیعت که ایثارگرانه و صادقانه همه نعماتش را در اختیارش قرار داده بیش از هر زمان دیگر با احساس تشویش و ناامنی و اضطراب مواجه است و با گسسته شدن پیوندهای عاطفی و بریده شدن رشته های اخلاقی و از بین رفتن روح اعتماد و اعتقاد و جایگزین شدن یک حالت تعاون جهانی اما با رنگ سیاسی که مبنای آن بر نیرنگ و بردن گوی سبقت از دیگریست و نوعی جدال برای تصاحب و تسلط بیشتر ولو اینکه در غالب اشکالش از ظاهری مسالمتآمیز نیز برخوردار است ذهن انسان را مشوش نموده به گونه ای که بیش از همه از مصائبی که به وسیله همنوع خود ایجاد شده در هراس است و تمام سعیش صرف آن می شود تا خود را به طرقی از خطر مصون نگه دارد و اگر در گذشته های دور انسان خوف درندگان را در دل داشت، اکنون از آنچه که از سوی همنوعش متوجه اوست میترسد با اینکه درمان بیشتر دردها را یافته است. لیکن به علت مبتلا شدن به بیماری حرص و غرور و دنیازدگی نفسانی، اخلاقی و دین را بر کنار نهاده و از خود و یافته های خود در طبیعت، بیماری مهلکی را برای خود و زیستگاهش فراهم آورده است، گرچه ظواهر زندگی پرطمطراق و زیبا و آباد جلوه می کند. لیکن مصالح استوار بنای درونش تخریب و ویران شده و شیطان و انیت آرامشگاه زمین را به میدان جنگ و نیرنگ و فتنه و فساد مبدل نموده است. دین و اخلاق که لباس حقیقت آدمی و عامل مستور ماندن زشتیهای نفسانی و پوششی برازنده برای جلوگیری از برهنگی آدمی و ظاهر شدن زشتیها و پلیدیهای حیوانی اوست با سرمستی های نفسانی و لذت طلبی های دنیوی و اشاعه ارزشهای شیطانی فرعونی و قارونی و سلطه همه جانبه علمی و فنی و سیاسی و نظامی حاکمان جور با هدف تاثیرگذاری بر ارکان فرهنگی و اخلاقی زندگی مردم در سطح جهان حاکمیت خود را، برای ارضای حرص منفعت طلبی مادی به شیوه های مختلف، توسعه و القاء می کنند، و بقای سلطه و منافع خود را در عریانی انسانها از لباس دین و ایمان و تهی ساختن آنها از پایبندی های اخلاقی که سلاح کارآمدی در برابر زور و تجاوز و دنیا زدگی و بیهودگی است می دانند. آنان خوب دریافته اند که غرق کردن انسانها در گودال لذت و شهوت و عیاشی و هرزگی، موجب سرگشتگی و غفلت ایشان شده و تسلیمانه یوق ذلت را بر گردن می آویزند. چون انسان بی دین از هرگونه عزت و منزلت و غیرت تهی است و حیوانیست که تابع لذات شهوانی و نفسانیست و چنین موجودی لزوماً در موضع قدرت متجاوز و در موضع ضعف، سلطه پذیر است، و لذا انسان امروز بیش از هر زمان دیگر برای نجات از دنیا زدگی و رهایی از روح تجاوز و یا ذلت پذیری و فساها و ضلالتهای حاصل از آن، به تغذیه و تربیت دینی و اخلاقی نیاز دارد تا با نورگیری از فیض الهی و رویکرد به اخلاق فطری و مبانی ارزش اصیل، به حیاتی آرام و آزاد و امن را بر خود هموار نماید و فضای رشد و حرکت در مسیر صراط مستقیم نظام الهی را برای کسب مقام متعالی انسانی که همان قرب خداوند است بر خود فراهم سازد.
نظام عالم بر نماز استوار است.
الم تر ان الله یسبح له من فی السموات و الارض و الطیر صافات کل قدعلم صلاته و تسبیحه و الله علیم بما یفعلون (41 نور) آیا ندیده ای ای رسول تمام آنچه که در آسمانها و زمین است و پرنده ای پرگشاده و پرواز می کند به تسبیح و ثنای پروردگار مشغولند و همه آنها نمازشان و تسبیحشان را می دانند و خدا بر آنچه می کنند آگاه است . معمولا انسان همه امور را در قالبها و معیارهای ادراکی خود قرار داده و مورد سنجش قرار می دهد و به آن معنا می بخشد و در نهایت مطابق برداشت وادراکش قضاوت می کند از سخن صرفا به بیان لفظی و کلامی و از تسبیح و ذکر وستایش دعا و نیایش طریق عبودیی را برداشت می کند که خود انجام می دهد و در آن معنا ادراک می کند و با معیار قرار دادن خود و سنجیدن و تبیین همه امور و معانی در محدوده حوزه ادراکی خود ، از درک بسیاری از مفاهیم عاجز مانده و در ورطه تردید و ناباوری قرار می گیرد و به دلیل همین یک وجه نگری از درک حقیقت عاجز می شود و قضاوت غلط او را به گمراهی می کشاند . از آن جمله بیان خداوند در آیه فوق مبنی بر اینکه همه موجودات به تسبیح خدا و خالق خود مشغولند و نماز و تسبیحشان را می دانند حتی آن پرنده ای که بالهای خود را گشوده و در حال پرواز است از آیاتی است که نگرش سطحی در آن ممکن است سوء برداشت ایجاد کند و در ذهنی که از قدرت تفکر و تعمق به دور است در مقایسه با شیوه ستایش و تسبیح انسان ذهنیتی مردد در وی ایجاد کند که چگونه ممکن است یک ستاره یا یک درخت یا یک پرنده به ستایش و نماز و تعظیم خالق خویش بپردازد در حالی که فاقد شعور و زبان و بیان است . سعی می کنیم در قالب مثالی چگونگی آن را به ویژه جهت روشن شدن ذهن نسل جوان برای فهم مطالب قرآن که الفاظ آن از وسعت معنای بیشتری برخوردار است بیان کنیم و به خواست خداوند آنان را کمک کنیم تا از قناعت به ادراک سطحی فرا تر رفته به عمق مطالب قرآن و کلمات وحی بروند و روح و فکر خود را در دریای بیکران وحی شناور سازند لذا تفکر و تدبر و تعمق در آیات سفارش خود قرآن است تا انسان را از ساحل به دریا برده و گوهرهای نهفته در اعماق آن را به دست انسان بسپارد .و از نعمات و گنجینه های ارزشمند آن حیات مادی و معنوی او را متنعم و مزین سازد تا با بهره جویی از آنها راه را از بیراهه بشناسد و همواره نور هدایت قرآنی را چراغ راه معرفت و کمال بندگی خویش سازد .( و اما مثال ) اصولا هر اثری معرف مؤثر خویش است و با زبان بی زبانی یا زبان حال ایجاد کننده خود را می ستاید هر معلومی نشان از عالم خود دارد و نمودی از اراده و علم و عقل و قدرتی است که او را جلوه گر نموده است . یک تابلوی زیبا یا یک کتاب ارزشمند معرف عقل و فکر و ذکاوت و علم و شخصیت نویسنده و پدیدآورنده خود می باشد . زیرا که بخشی از علم و اراده و عقل و تدبیر نویسنده یا هنرمند در آن اثر ظهور پیدا کرده است . وهمه آن کلمات هر کدام به قدر جایگاه و معنایش از صاحب اثر سخن می گوید و او را می ستاید . کلمات کتاب هستی به گونه ای با هم مرتبط و جمله بندی شده اند علاوه بر اینکه هر کلمه و جمله دارای معنا و منظوریست و دقیقا همان معنا و منظور و نقش را ایفا میکند که به او محول شده و در حد خود مقصود و منظوری را بیان می کند و تمام سطور و فصول و مجموعه کتاب که از اتصال و ارتباط کلمات و جملات در قالب یک کل واحد توسط نویسنده و برای تحقق هدف و منظوری جامع آن را تدوین و به قلم کشیده است و تمام اجزاء و کل آن در تعقیب محقق نمودن منظوریست که نویسنده داشته است . بنابراین هر کلمه و جمله و مطلب در جایی و در ارتباط با کلمات و مطالبی قرار داده شده که لازم بوده تا با ایفای نقش خود در معنا بخشیدن به تدبیر و منظور نویسنده مفید باشد و لذا تمام الفاظ و جملات کتاب هم از لحاظ جایگاه و نقش و هم از نظر ارتباط و هم از جهت مقصود و معنا دقیقا در حیطه منظور و هدف نویسنده اند و الزاما در محدوده تدبیر مدبر و در لوای طاعت او قرار دارند و با زبان بی زبانی عقل و علم و فکر و اراده و منظور او را اعلان می کنند و این همان ستایش است ولو اینکه در این ستایش شعور و علم در آن معنا که منظر نظر ما باشد نیست ، لیکن همه کلمات و جملات و سطور و فصول درست به وظیفه و نقشی که به آنها محول شده عمل می کنند تا هدف نویسنده را محقق سازند . و با اینکه به وجود خود و نویسنده خود و به تدبیر و منظور او علم شعوری ندارند لیکن با معنایشان و پیوندشان معرف معنای خود و عقل و علم و فکر و شخصیت خالق خود و منظور و هدف او هستند و این ستایش اثر از مؤثر است منتهی با زبان حال و این نوع ستایش و اطاعت یک امر الزامی و جبریست و در آن نیازی به اراده و شعور و آگاهی نیست . اما در طرف دیگر نویسنده و خالق اثر قرار دارد چون تمام کلمات و جملات و کل کتاب و هدف آن از علم و عقل و اراده و قدرت او نشأت گرفته و تنظیم و به قلم کشیده شده به جزئیات و کلیات و چگونگی اتصال و پیوند آنها و معانی و مفاهیم مندرج در آن و به کل مفاهیم و منظور کتاب و آثار و اهداف مترتب بر آن کاملا آگاه است ، زیرا که این نوشته جلوه ای از علم و اراده و توان اوست بنابراین تمام محتوای کتاب در ظرف علم نویسنده واقع است و هیچ مطلبی در این نوشته از عقل و علم او بر کنار نیست بلکه آنچه را که در کتاب آورده می داند . جهان هستی نیز به منزله کتابی است که از علم و اراده و قدرت خداوند نشأت گرفته و بخشی از علم لایزال او در قالب عالم عینی نمایان شده که همان عالم آسمانها و زمین و موجوداتی است که در میان و یا روی آنها پدید آمده اند و علاوه بر اینکه هر موجودی به علت داشتن معنا و نقش معین خلقتش ضروری بوده و برای هدفی خلق شده بلکه در ارتباط با سایر موجودات برای تحقق معنا و منظوری به ظهور آورده شده و مجموعه عالم به مثابه یک کتاب واحد برای هدفی عالی تر با یکدیگر همکاری دارند تا منظور و هدف خالق و نویسنده هستی را برآورده سازند . و لذا عالم از کوچکترین ذره گرفته تا کل و مجموعه آن به منزله یک اثر حیرت انگیز و عظیمی است که توسط یک خالق بی همتا که علم و اراده اش مطلق است خلق و تنظیم شده است و هستی و جلوه گاه آن معرف بلا منازع خالق است و با عظمتش با زبان حال علم و قدرت خالقش را بر همگان اعلان می کند و از ذره اش گرفته تا کلش با زبان بی زبانی لا اله الا الله اکبر فریاد بلند است و با اطاعت امر و قاعده و قانونی که بر هر کدام به نسبت نقش و وسعش مقدر و محول نموده به تسبیح و ستایش او مشغول است به عبارتی موجودات پدیدارهایی هستند که ثمر و آثار کار پدید آورنده خویش را به ظهور می رسانند به هر موجودی مطابق وظیفه و جایگاهش توانایی داده و وظیفه اش را در او نهادینه کرده به طوری که هر جزء یا کل همان را انجام می دهد که به او محول شده حتی اعضا و جوارح یک موجود جانداری چون انسان که هر کدام وظایف مختلف را بر عهده دارند آنچنان در انجام وظایف خود دقیقند که گویی برای انجام آن کار تخصصی مدتها آموزش دیده و نسبت به کار خود شعور و آگاهی دارند و علاوه بر وظائف محوله در ارتباط تنگاتنگ با سایر دستگاهها در معامله و مبادله هستند چیزی می گیرند و چیزی می دهند و بالاخره همه با هم برای مقصود و منظوری که خود ارآن آگاهی شعوری ندارند همکاری می کنند و در جهت تدبیر مدبر صادقانه تلاش می کنند و این تلاش خالصانه و خاشعانه همان ستایش و تسبیح است زیرا جز اطاعت امر خالق کار دیگری انجام نمی دهند و این روح اطاعت و پیروی از امر الهی در کل نظام هستی و موجودات آن اعم از جماد و نبات و حیوان در آسمان و زمین بر همه ابعاد و اجزای آن حاکم است بنابراین مجموعه نظام عالم کاری جز پرستش خدا ندارد و همواره و در هر حال به عبودیت خالق خود مشغول است. اما خداوند که کتاب عالم را به علم و قدرت و اراده خود به قلم ایجاد وجود بخشیده و نویسنده آن است هم از تک تک اعضاء و اجزا و اعمال و چگونگی ها و چراییها و ارتباط آنها و هم اینکه این هستی چه مجموعه ای است و برای چه هدف و منظوری خلق شده و سرآغاز و سرانجامش کجاست گاهی مطلق دارد و هیچ ذره ای از علم او پنهان نیست همه در محضر علم خداوندی او حاضر است زیرا که تمام نوشته های این کتاب بزرگ و حیرت انگیز خلقت با همه عظتش در ظرف علم او واقع شده است در حالی که هیچ یک از مخلوقات نه قدرت شناخت خود را دارند نه قادر به شناخت جهانی که در آن واقع شده اند و نه قادر به شناخت خالق خود می باشند و فقط تسلیم امرند . که معنای ستایش موجودات آسمان و زمین در همین معنای تسلیم است . و فقط انسان یک موجود استثنایی است که با متخلق شدن به روح الهی به نسبت ظرفیتش به صورت مجازی بخشی از صفات خداوندی چون علم و عقل و اراده و اختیار و خلاقیت به عنوان امانات الهی در وجود او به ودیعه نهاده شده است تا به عنوان یک موجود مسئول در برابر خالق خود روی زمین در بوته آزمون الهی قرار گیرد و با ارئه طریق هدایت و ضلالت بر او در انتخاب راه و تعیین سرنوشت خود مخیر گردیده است. لذا انسان با افاضه خداوند از روح خود وادار شدن به امانتهای خدایی و استعدادهای متعالی حاصل از آنها عنوان احسن مخلوقات را به خود اختصاص داده و تنها موجودیست که در صورت قرار گرفتن در مسیر سبیل خداوند می تواند تا مرز استعدادها و قدرتی که خداوند در وجودش نهاده نسبت به خود و جهان پیرامون خود وخدای خود معرفت حاصل کند و بر خلاف همه موجودات پرستش و ستایشی آگاهانه و عالمانه داشته باشد تا به کمال و مقامی که در شأن وجود اوست راه یابد . و هدف از تدوین نظام شرع و ارسال رسل انبیاء الهی جهت یاری رساندن به انسان صاحب اختیار برای همین است تا با کسب معارف علمی و ایمانی و قرار گرفتن در مسیر نظام الهی ، تسبیح و تحمید و تسلیم آگاهانه را برای انسان محقق سازد و لذا ستایش و تسبیح خالق با هر زبانی و شیوه ای صورت پذیرد . جز همان معنی تسلیم و اطاعت از امر خدا مفهوم دیگری ندارد و از آنجا که تمام موجودات آسمانها و زمین با جاذبه و دافعه ها و واکنش هایشان در ارتباط و آثارشان و اشکال و مراتبشان جز به اطاعت از قاعده و نظامی که خداوند بر ایشان مقدر فرموده کار دیگری انجام نمی دهند در تسلیم محض نظام خالق خود هستند و همه به ستایش و تسبیح او مشغولند از طرفی چون هر موجودی با توجه به نوع و ساختار وجودش در ارتباط با سایر موجودات فقط وظائف محول به خود را انجام می دهد و علم و عشق به وظائف در کنه وجود و خلقت او از طرف خالق عالم به ودیعه نهاده شده بنابراین تسبیح و صلوه خود را که همان نقش وظیفه او در سلسله مراتب هستی است می داند .و این دانستن از نوع الهامی است نه شعوری .
ولله یسجد ما فی السموات و ما فی الارض من دابه والملائکه و هم لایستکبرون. یخافون ربهم من فوقهم و یفعلون مایومرون (49 و 50 سوره نحل) فسبح بحمد ربک و کن من الساجدین (98 حجر) هر آنچه در آسمانها و زمین است اعم از جنبندگان و ملائک بدون تکبر به اطاعت خدا مشغولند از پروردگارشان که فوق همه آنها ست خوف دارند و به آنچه که به آن امر شده اند عمل می کنند . پس تسبیح و تنزیه و ستایش پروردگار خود مشغول باش و از سجده کنندگان در گاه او باش .
سجده به معنی خم شدن ، فروتنی کردن … سرفرود آوردن ، راست ایستادن ، و پیشانی طاعت بر زمین نهادن است . تسبیح نیز در معانی به پاکی یادکردن ، شنا کردن ، روان شدن و حرکت کردن ، سیر کردن می باشد . بنابراین وقتی خداوند می فرماید تمام آنچه در آسمانها و زمین و آنچه در عالم خلق واقع شده اند اعم از ماده و غیر ماده جاندار و بی جان تا ملائک در برابر خداوند مشغول سجده هستند . در معنای اطاعت و فرمانبرداری است یعنی همه مخلوقات هستی ملزم به اطاعت از قواعد و قوانین و نظامی هستند که خالق شان بر آنها حاکم ساخته که مفهوم لله یسجد در آیه فوق مبین این معناست و لذا واضح است که سجده ستارگان همانند گیاهان و سجده حیوانات همانند سجده انسان نیست و سجده انسان مانند ملائک نیست زیرا هر کدام مشمول امری ویژه و مقدرات و نظام مخصوص به خود هستند و مطیع و مجری امری میباشند که به آنها محول شده البته همه آنها در چاچوب یک نظام کلی برای تحقق یک هدف عالی تر و در پیوند با هم که مترتب بر سبیت است به صورت یک سلسله عمل می کنند با اینکه از نظر شکل و چگونگی و عمل ناهمگون و متفاوتند ولیکن یک مجموعه هماهنگ هستند و به مثابه یک پیکر واحدند که از اجزا و اعضای مختلف تشکیل یافته اند و لذا سجده یا اطاعتشان نیز منطبق بر امورشان یا اموریست که به آنها محول شده که جمله یفعلون مایوئمرون مؤید آن است که آنها قدرت و توانی بیش از آنچه به آن امر شده اند ندارند و اصولا برای همان وظیفه و کاری که انجام می دهند خلق شده اند بنابراین قدرت سرپیچی از امر خدا را ندارند و همه در سلطه قوانین و نظام الهی واقعند و لزوما به اطاعت خد اسرفرود آورده اند و با اینکه این اطاعت ذلیلانه و عاجزانه است و جای هیچ تکبر و تفاخر برای آنان نیست ، اما با شوق و نشاط همراه است . زیرا هیچ موجودی علاوه بر اینکه از انجام آنچه بر عهده اش گذارده شده خسته نمی شود بلکه با موانع و مزاحمتها برای انجام یافتن وظیفه اش به نحوی شایسته مبارزه می کند .
و یخافون ربهم من فوقهم مبین آن است که موجودات به طور ذاتی نه حسی از قدرت خداوند که موجد آنها و خالق توان آنها مسلط بر آنهاست خوف دارند که این خوف خوف و عجز ذاتی است و در معنای ترس و هراسی که با مواجه شدن با خطر در ذهن یا درون انسان پدید می آید نیست . بنابراین سجده موجودات هستی از خداوند همان اطاعت از قواعد و قوانینی است که خداوند برای نظام آفرینش تدوین و مقدر نموده است که بخشی از وجود انسان نیز مشمول این نوع اطاعت است که همان اطاعت تکوینی است انسان در پیدایش ، رشد ، نیازهای مختلف ، خواب ، تنفس ، میزان استعداد ، زشتی و زیبایی ، بیماری و مرگ ، چگونگی ارتباط اجزا و اعضای بدن و بسیاری از امور دیگر مطیع و مضطر است و سر به فرمان امر یا اموریست که بر اساس نظام خداوندی به او تعلق گرفته است و از این بابت از هیچ قدرتی برخوردار نیست در این بعد انسان همانند سایر موجودات و مخلوقات هستی چون جماد و نبات حیوان و آنچه که در آسمان و زمین و در عالم ملائک وجود دارد الزاما در دایره تسلیم و سجده گاه به عبودیت خداوند قرار دارد . و هدف بیان الهی در این آیه واداشتن انسان به درک حقایق هستی و ایجاد معرفت ایمانی و واداشتن انسان به تفکر و تدبر و تعمق و عبور دادن انسان از نگرش حسی و سطحی و هدایت او به سوی معرفت توحیدی و خداشناسی و خودشناسی و جهان شناسی است تا پرده های غفلت و جهل و دیگر موانعی را که عقل و دل و دانش را در محبس خود نگه می دارد آزاد سازد و میدان عمل انسان را شکوفا کردن استعدادهای الهی بسیار ارزشمند که در خمیره او نهاده شده وسعت دهد و با قرار دادن این استعدادهای عالی و معنوی در حیطه نظام شرع که نظامی ویژه انسان است به اهداف معنوی و متعالی وجود خود که از ایمان و معرفت توحیدی آغاز و با اطاعت عبودی و عملی از احکام وحی به وارستگی و سعادت وی منتهی می شود و هدف خلقت اوست برسد .