مقدمه:
نوجوانی به دوره گذرا از کودکی به بزرگسالی اطلاق می شود و معرف تغییر عمیقی است که کودک را از بزرگسال جدا می سازد. این دوره مرزهای سنی مشخصی ندارد و بسته به افراد و جوامع گوناگون متغیر است. در این دوره، نوجوان به بلوغ جنسی دست می یابد و هویت خود را جدا از هویت خانوادگی بنا می نهد. نوجوانی به منزله دگرگون شدن است و نوجوان در این دوره دائما در حال تغییر و تحول است. به همین دلیل، بلوغ یکی از موارد همگانی رشد نوجوانی است و از دیدگاه زیست شناسی، روان شناسی، فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است.
قسمتی از بلوغ یا نوجوانی، تحت تاثیر عوامل درونی و قسمت دیگر آن تحت شرایط محیطی است که فرد در آن رشد می یابد. این دوره، نوجوانی زمانی را برای کسب مهارتها و آماده شدن برای آینده در اختیار نوجوان می گذارد. اما در عین حال، دوره ای آکنده از تعارض و نوسان بین وابستگی و استقلال است. بنابرای، می توان گفت که نوجوانی مرحله پر کشمکش و دشواری در زندگی است. نوجوان در سالهای اول نوجوانی، با تغییرات جسمی، جنسی، روانی، اجتماعی و شناختی مواجه است. همزمان با گذراندن بلوغ جسمانی، همسالان است و با همه این تغییرات می کوشد هویت خود را کسب کند.
آرندلدگزل فرآیند رشد انسان را از تولد تا 16 سالگی می داند. او افراد 16 ساله را چنین توصیف می کند: «به طور کلی تحمل بیشتری دارند ... تقاضای دوستان را معمولا بر تقاضای خانواده ترجیح می دهند ... روابط با خانواده بهبود می یابد. بحث و مجادله کمتر می شود. احساس خونسردی و استقلال آنها بیشتر می شود. به نظر گزل عوامل طبیعی (عمدتا خانواده و مدرسه) در تعیین تفاوتهای فردی مهم اند. با این حال، معتقد بود که این اثرات محیطی هیچگاه بیشتر از اثرات وراثت و جنبه های زیستی نیست.
براساس تعریف مرکز آمار دبیرخانه سازمان ملل، جوانی به گروه سنی 15 تا 24 سال اطلاق می شود. با وجود این، تفاوتهایی در تعریف جوانی وجود دارد. طبق تعریف انجمن حمایت از حقوق نوجوان، نوجوان فردی است که کمتر از 18 سال دارد. علی رغم تعریف دبیرخانه سازمان ملل از جوانی، این واژه در نقاط گوناگون جهانی معانی متفاوتی دارد که تنها به سن زیستی و حیاتی اشاره نیم کند. بنابراین، تعریف جوانی با حقوق و مسئولیتها نیز ارتباط دارد و جوان فردی است که هنوز مشغول تحصیل است، شغلی ندارد و احتمالا تشکیل خانواده نداده است.
عنوان:
مشکلات جوانان
جامعه و مدارا با جوان
هیچ جامعه ای ناهنجاری مطلق جوانان را تحمل نمی کند؛ ولی در مواردی که جنبه حاد ندارد، با جوانان مدارا خواهد کرد و این مدارا تا آنجا که نظم و حیات اجتماعی را به مخاطره بیفکند، ادامه می یابد.
عوامل موثر در مدارا عبارتست از:
الف) مقتضیات اجتماعی: در بررسی این مفهوم به سه عنوان سن اجتماعی، دوره بحران و وضع گروهی اشاره می کنیم.
1- سن اجتماعی: درجه مدارای هر جامعه نابهنجار شکنان به سن آن جوامع بستگی دارد. برای مثال، انگلستان با سیاست مصالحه خود ما با جوان کمونیست مدارای بیشتری داشته است تا آمریکا که به واسطه هراش از نفوذ کمونیست در دوران جنگ سرد به طوری جدی با آنان مخالفت می کرد به همین سبب فرو پاشی روسیه شوروی را موفقیت بزرگ برای نظام سرمایه داری تلقی کرد.
2- بحران دوره: در دوره های بحرانی برخی هنجارها آنقدر اهمیت پیدا می کنند که سایر هنجارها را تحت الشعاع قرار می دهند و جوان، هنگام قصور در مورد آنها با واکنش جدی مواجه نمی شود.
3- وضع گروهی: هر چه گروه کوچکتر باشد، مدارای گستری با جوانان خود دارد چنانچه در شهر با جوانان خاصی از روستا بیشتر مدارا می شود.
ب) نفوذ خاص و هنجار شکن: این عامل هم خود بر اساس دو عامل ارزش اجتماعی جوان و حرفه او مشخص می شود.
پ) نوع و چگونگی هنجارها چون همه هنجارها ارزش یکسانی ندارند جامعه بسته به آن که جوان چه هنجاری را زیر پا نماده است یا می نهد با او مدارا می کند.
هنجار شکنی ها
اصولاً افرادی که توان سازگاری با محیط اجتماعی پیرامون خویش را ندارند، افرادی نا هنجار تلقی می شوند هنجار شکنی دلایل فراوانی دارد و راههایی برای مبارزه با جوانان هنجار شکن وجود دارد ولی باید یادآور شویم که تمام هنجار شکنان را جوانان ناباب و بیمار تشکیل نمی دهند در طول تاریخ اشخاص هنجار شکن فراوانی بوده اند که هنجارهای جامعه را تغییر داده اند و فصل تازه ای در تاریخ گشوده اند برای مثال، نیوتن فردی گوشه گیر و از نظر ظاهری نا هنجار بود و همیشه مورد تمسخر اطرافیان قرار می گرفت برخی جوانان، قیود جامعه و هنجارهای آن را بی چون و چرا نمی پذیرند ولی اکثراً اینگونه نیستند و خود را قربانی قوانین جامعه می کنند.
کجروی اجتماعی: از میان جوانان نا هنجار، کسی که رفتار نا هنجارش ویرگاهی دوام آورد کجرو یا منحرف است و رفتارش را کجروی یا انحراف اجتماعی می خوانیم. کجروی اجتماعی مفهوم بسیار وسیعی دارد و به طور کلی می توان آن را به سه بخش تقسیم کرد:
1- روان رنجوری: که در بی عدالتیهای جامعه ریشه دارد و به همین سبب، گروهی از آن، تحت عنوان جامعه رنجوری یاد می کنند. رفتار جوان منحرف تنها از نظر جامعه ضد ارزش است و خود او آن را ناپسند نمی داند یا بنا بر جبر زمانه، به آن اهمیتی نمی دهد. مانند گروه معتادان و دزدان.
حوادث خطیر زندگی: جوانان بالغ با وجود نوابیهایی که در حفظ خود از تاثیرات نا گوار دارند، به واسطه محدودیتهایی که برای بیان احساسات خود دارند قادر به رفع تمام مشکلات روانی خویش نیستند . بخصوص، اگر زمینه کودکی نا مناسب داشته باشند در کشاکش گرداب حوادث در می مانند و زمینه مناسبی برای بروز بیماری پیدا می کنند مثل خود کشی که امروز آمار زیادی از مرگهای نا هنگام را به خود اختصاص داده است پیشینه خود کشی به قدمت و پیشینه خود انسان است و در سراسر تاریخ مکتوب بشری از آن یاد شده است رایج ترین بیماری از نظر اقدام به خود کشی بیماری افسردگی است باید دقت کرد که در حالت افسردگی جوان در یک وضعیت فوق العاده تصمیم می گیرد بنابراین از کنار نژندیها و پرسشهای روحی نباید بی اعتنا عبور کرد چون اکثر خود کشی ها بدون مقدر قبلی است بیماری های ملایم روانی در طبقات بالای جامعه و بیماریهای خطرناک بیشتر در طبقات پایین جامعه بروز می کند جوانان مجرد و مذکر بیشتر از افراد متاهل و زنان دچار عارضه می شوند.
کژ خویان:
کژ خویان عمدتاً با هوشن و گاهی هم معمولی هستند که اختلالات و ... رفتاری عمیقی دارند.
کژ خویان به سبب جست و جوی منابع لذت و در عین حال سستی اراده و به آسانی در دام مواد مخدر می افتند و از سوی دیگر در آنان انحرافات جنسی به فراوانی یافت می شود. آنان به سبب بی ثباتی، شغل خود را زود به زود تغییر می دهند. امریکا بیان این این جوانان را « ضد اجتماعی » نامیده اند.
کژ خویان را به دسته های منفاوتی تقسیم می کنند: در یک تقسیم بندی، آنها را به گروه «خشمگینها ، بی ثباتها، تکانشیها، خودخواه ها ، دروغگوها، کلاهبردارها، قانون شکنها و نزاغ گراها تقسیم می کنند، در تقسیم بندی دیگری آنان را به گروه « اشرار ذاتی » ، گروه « احساساتیها » با ویژگیهایی چون ترس، ضحف نفس، ظن، بدگمانی و حسادت و گروه « بی اراده ها » و گروه « بی ثباتها » تقسیم می کنند.
جوانان و جرم:
جرم عملی است که قانون رمان را نقس می کند و به گفته جامعه شناسان و حقوقدانان به چهار دسته اصلی تقسیم می شود: جرمهای جانی، جرمهای مالی، جرمهای بدون قربانی، جرمهای شرکتها و مقامات، طبق آمار دفتر بازرسی فدرال که به صورت گزارش جرمها منتشر می شود، در سال 1990 ، 48% دستگیر شدگان، کمتر از 25 سال داشتند و بیشتر ساکن شهرهای بزرگ بوده اند.
در آمارهای مربوط به دستگیر شدگان، اکثریت از نوجوانان را پسران طبقات پایین تشکیل می دهند. ولی این بدان معنا نیست که آنان اعمال انحرافی بیشتری مرتکب شده اند؛ بلکه بدین معنی است که بیشتر دستگیر شده اند، گزارشهاشان می دهد که رابطه اندک یا هیچ رابطه ای بین رفتار انحرافی و طبقه اجتماعی وجود ندارد.
چرا احتمال می رود که جوانان طبقات پایین بیشتر به عنوان جرم دستگیر شوند؟
دو مطالعه انجام شده در ایالات متحده پاسخ این سوال را روشن کرده است:
1- مطالعه « ایروین پیلیاوان » و « اسکان برایر » که نه ماه با پلیس مربوط به دایره جوانان و نوجوانان اداره پلیس ساحل غربی به سر می برند. این دو محقق نتیجه رسیدند که بیش از 90% اتفاقات، بسیار جزئی است و پلیس فقط در صورتی که احساس می کرد خطا کار دارای شخصیت بدی است یا نژاد؟ لباس و رفتار ویژه ای دارد؟ وارد عمل می شد.