مفهوم دین
واژه دین در فرهنگ لغات ونیز در کاربردهای قرآنی به معانی حکم وقضا ،رسم و عادت ، قانون ، جزا، حساب، شریعت، طاعت و بندگی ،تسلیم و انقیاد ، ملت ، اسلام ،روش ورویه وتوحید و خداپرستی آمده است .1
با این که اصل دین در باره پژوهشگران ودین پژوهان ، کهن ترین واثر گذارترین نهاد اجتماعی ومورد پذیرش وپیروی ملل ونحل د رطول تاریخ بوده وهست 2. ولی در مفهوم اصطلاحی دین اختلاف شدیدی وجود دارد وهر کس ، هر گروه ویا هر ملتی ، به اقتضای نوع نگرشی که به دین دارند ، تعریفی از دین ارائه کرده اند . یکی از نویسندگان غربی فقط درباره فراوانی وتعدد تعاریف دین ودر غرب می نویسد: « در غرب طی روزگاران ، آن قدر تعریف های فراوان از دین پدید آمده که حتی ارائه فهرست ناقصی از آن ها غیر ممکن است ».3 از این رو ، ارائه وبررسی همه تعاریف موجود دین ، نه ممکن است ونه ضرورت دارد . آنچه در این مقال ضروری به نظر می رسد ، بیان تعریف دقیق ودرست از دین حق است .
به نظر می رسد بهترین وکامل ترین تعریف ، از آن مفسر حکیم ، علامه طباطبایی قدس سره باشد.
ایشان ، تعریف دین را – با کمی تفاوت – در دو صورت زیر ،بیان داشته است :
دین ، روش ویژه ای در زندگی دنیوی است که سعادت وصلاح دنیوی انسان راهماهنگ وهمراه با کمال اخروی وحیات حقیقی جاودانی او تامین می کند . از این رو ،لازم است شریعت در برگیرنده قوانینی باشد که به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید .1
دین ، عبارت است از اصول وسنن وقوانین عملی که برگزیدن وعمل به آنها تضمین کننده سعادت حقیقی انسان است . از این رو لازم است دین با فطرت انسانی هماهنگ باشد تا تشریع با تکوین مطابقت داشته باشد و به آنچه آفرینش انسان اقتصادی آن را دارد پاسخ گوید : چنان که مفاد آیه فطرت « فاقم وَجهَکَ لِلدّین حَنیفاً فِطرتَ الله الّتی النّاس عَلَیها .[1].» همین است [2].
این دو تعریف ، ناظر به دین حق در مرتبه کمالش می باشد که بر پایه خداشناسی و انسان شناسی واقع بینانه استوار است . یعنی با توجه به ربوبیت حکیمانه الهی ونیز با توجه به این که انسان قابلیت حیات ابدی وکمالات معنوی واخروی را در حد اقتضای ظرفیتش دارد ، به دینی نیازمند است که او را در پیمودن مسیر حیات سعادتمندانه ،هدایت ویاری کند ودر عین حال نیازهای دنیوی او را نیز مورد توجه قرا ردهد وپاسخ های لازم ومورد نیاز ودرخواست او را بدهد . وتامین خواسته های مشروع ، منطقی ومعقول دنیوی اش جز وبرنامه های هدایتی اش باشد یعنی دین را از دنیا جدا نداند .
ضرورت دین داری
دانشمند ودین پژوهان وجود دین وخداپرستی را برای همه انسانها وجوامعانسانیضروریدانسته ودین داری را نیاز حیاتی بشر اعلام میدارند .
نخستین دلیل ضرورت دین داری انسان ها ، همانا نیاز فطری وروحی بشر به دین وخداپرستی است . روانشناسان می گویند انسان ها براساس « حس مذهبی » ویا به تعبیر « ویلیام جیمز » روانشناس مشهور آمریکایی « احساسات مذهبی » که مجموعه ای از احساسات وعواطف ذاتی انسان ها را در بر می گیرد[3] . نیازمند عشق ورزی وعبادت خدا می باشند .
در اهمیت دین داری وخداپرستی همین بس که روانشناسان و روانپزشکان به طور مکرر در مصاحبه با رسانه های گروهی اعلام می کنند . ایمان مذهبی ودعا وراز ونیاز با خدا ،یکی از بهترین وموثرترین راه های درمان بیماری های روحی وبلکه جسمی است .[4]
دومین علت نیاز انسان به دین و ضرورت دین داری ، نیاز به قوانین جامع و مترقی است ، زیرا قوانین دینی والهی به ویژه قوانین اسلامی – چنان که در تعریف دین از سوی علامه طباطبایی ملاحظه کردیم – برنامه کامل زندگی مادی ومعنوی بوده و به جنبه های زندگی دنیوی واخروی توامان توجه نموده است . از این رو ، در صورت پیروی کامل از دین وبه اجرا گذاردن همه قوانین ودستورهای دینی هم زندگی مادی ودنیوی انسان
سامان درستی می یابد وهم زندگی معنوی ونیازهای روحی وفطری بشر تامین می شود .
اما قوانین بر آمده از عقل بشر ودور مانده از دین وقوانین دینی ، با فرض درستی وعلمی بودن ، فقط توان سامان بخشی به زندگی مادی ورفاه زندگی دنیوی را دارد وتوان بر آوردن خواسته ها ونیازهای معنوی وروحی بشر را ندارد.1
راز پیدایش بحران شدید روحی واخلاقی درمیان بشر متمدن غربی همین است که با اتکای به عقل صرف وقوانین بر آمده از آن می خواهد به خوشبختی ورستگاری برسد زیرا وی گر چه در زندگی ماشینی ورفاه زندگی پیشرفت کرده ، ولی از جهات روحی واخلاقی دچار انحطاط وبحران شدیدی شده است .
سومین علت نیاز به دین وضرورت دین داری ، نیاز به اخلاق وفضایل اخلاقی برای اصلاح روابط فردی و اجتماعی وایجاد وادامه یک زندگی سالم انسانی است . همه این آموزه های اخلاقی – چنان که خواهد آمد – به طور کامل وکار بردی در دین یافت می شود وعمدتا توسط دین داران راستین قابل اجرا است . در صورت نبود فضایل اخلاقی زندگی از شکل انسانی خارج ودرنده خویی و زور گویی وستمگری جایگزین آن می شود .
این رفتار غیر انسانی که امروز از طرفداران دمو کراسی غربی نیست به ملل مظلوم ومستضعف دنیا مشاهده می شود نتیجه عدم پای بندی به یک دین اصیل و آسمانی است .
اسلام ، یگانه دین حق
با این پیش فرض که قران کریم تنها کتاب آسمانی دست نخورده است که تمام آیات آن بدون کم وکاست وحیاتی بوده وتوسط فرشته وحی « جبرئیل » به پیامبر خاتم نازل گردیده است زیرا در جای خود صحت این ادعا با دلایل وقرائن قطعی فراوان به اثبات رسیده است براساس اعلام صریح قران کریم به عنوان مطمئن ترین سند دینی آسمانیط نه تنها دین حق وخالص از جمیع جهات وجود دارد ،بلکه گروندگان به ادیان ومذاهب مختلف هم موظف گردیدند تا در پی یافتن وگرویدن به دین وحق وخالص باشند وبه هر دین ومذهبی بدون تحقیق وحصول اطمینان از حقانیت ودرستی آن نگروند .
چنان که خداوند به پیامبرش نیز فرمان داده تا دین ودین دارای اش را خالص گرداند .
«قُل اِنّی اُمرتُ اَن اَعبُدالله مخلِصاً لَهُ الدّینَ» (زمر 39) آیه 11) بگو : من مامورم که فقط خدا را بپرستم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم.
درآیه زیر ضمن تخطئه جدی معتقدات دینی اهل کتاب (یهود ،نصارا و ..) ونفی ورد تشکر گرایی در ادیان ونادرست دانستن آن می فرماید :
« وَلا یَدینُونَ دین َ الحَقّ مِنَ الّذینَ اُو تُو الکِتابَ ...»
(توبه (9) آیه 29)
وآیین حق ( وخالص ) را نمی پذیرند کسانی که دارای کتاب اند . بالاتر از این قران کریم تصریح می کند که علاوه بر وجود دین حق وخالص ، چنین دینی به انسان ها هم ابلاغ شده وبه گوش آنها رسیده است ، به گونه ای که حق از باطل ورشد از غی ، بازشناخته شده وازیکدیگر متمایز گردیده است :
« قَد تَبَیّنَ الّرشدُ مِنَ الغَیّ ..»
(بقره (2) :آیه 256)
راه رشد وتعالی از راه انحرافی وباطل روشن شده است .
امام علی (ع) در روایات زیادی از جمله روایت زیر بر وجود حق و باطل وقابل تفکیک بودن این دو ، تصریح کرد می فرماید :
« حقّ وَباطِلُ وَ لَکُل اهل1ُ»
حقی وجود دارد وباطلی وبرای هر کدام پیروانی است .
بنابراین ، اگر همان گونه که نظریه پردازان « پلورالیسم دینی » و طرفداران « صراط های مستقیم » مدعی اند ، دین حق وخالصی وجود نداشته وبا فرض وجود ، دست یافتنی نبوده ، دستور صریح وموکد قران مبنی بر شناخت وپیروی از دین حق و خالص ، لغو وباطل می شود در حالی که در قران کریم که سخن خداوند متعال است – هرگز دستور لغو وباطل وجود ندارد . چنان که خود فرمود :
« لایاتیهِ الباطِلُ مِن بینِ یَدَیه ِ وَلا مِن خلقهِ تَنزیل مِن حَکیم حمید »
(فصلت (41): 42)
هیچ گونه باطلی ، نه از پیش رو ونه از پشت سر به سراغ آن (قرآن ) نمیآید چرا که از سوی خداوند حکیم وشایسته ستایش نازل شده است .
متفکر بزرگ شهید مطهری درباره وجود دین حق درهر زمان ویگانه بودن آن فرمود :
دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست وبرهمه کس لازم است از آن پیروی کنند این اندیشه که اخیراً درمیان برخی از مدعیان روشنفکری رایج شده است » که میگویند همه ادیان آٍسمانی از لحاظ اعتبار درهمه وقت یکسان اند ،اندیشه نادرستی است . درست
است که پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف ویک خدا دعوت کرده اند ، ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی چندین دین حق وجود دارد وانسان می تواند درهر زمانی هر دینی را که میخواهد بپذیرد ،بلکه معنای آن این است که انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد وبداند که پیامبران سابق مبشر پیامبران لاحق خصوصا خاتم وافضل آنان بوده اند وپیامبران لاحق مصدق پیامبران سابق بوده اند . پس لازمه ایمان به همه پیامبران این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره اوست وقهرا لازم است در دوره ختمیه به آخرین دستورهایی که از جانب خدا وبه وسیله آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم واین لازمه اسلام ، یعنی تسلیم شدن به خدا وپذیرفتن رسالت های فرستادگان اوست ،
درهر زمانی یک دین حق وجود دارد وبس .1
قران کریم در آیات زیادی واز جمله در آیات زیر ، اسلام را به عنوان یگانه دین حق وخالص اعلام کرده وسایر ادیان را باطل وپیروی از آنها را غیر قابل قبول دانسته است .
« اِنّ الدّینَ عِندَ الله الاِسلام ..وَ مَن یَبتَغِ غیرَ الاِسلامِ دیناً فَلَن یُقبَلَ منِه وَ هوَ فیِ الاخِره مِن الخاسِرینَ» (آل عمران : 19 و85)
دین نزد خدا ، تنها اسلام (وتسلیم بودن در برابر حق )است .. وهر کس جز اسلام آیین دیگری برای خود برگزیند ، از او پذیرفته نیست و در سرای باقی از زیانکاران خواهد بود .
توضیح آن که ، چنان که گذشت درهر زمانی دین حق وجود دارد و آن نیز یکی بیش نیست ، زیرا درهر زمان پیامبر صاحب شریعتی از پیامبران اولوالعزم از طرف خدا آمده
است ودین او توسط خود آن پیامبر صاحب شریعت وپیامبران تبلیغی پس از او تبلیغ وتبیین می شد ومردم موظف بوده اند به آیین پیامبر زمان خویش ایمان آورده واز تعالیم دین او وهدایت گری هایش استفاده کنند واحکام وقوانین دینی اش را به کار بندند .
این سلسله نبوت تشریعی و تبلیغی ادامه یافت تا این که نوبت به پیامبر خاتم رسیده است . در این زمان اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی یابد و مسیر هدایت الهی را بپیماید حتما باید دین اسلام را به عنوان آخرین وکامل ترین دین بپذیرد واز این دین پیروی کند ، درغیر این صورت چنان که خود قران به آن تصریح کرده است – هیچ دین دیگری از او پذیرفته نیست .
اگر گفته شود که مراد از اسلام ، خصوص دین ما نیست ، بلکه منظور صرف تسلیم خدا شدن است هر چند از راه دین دیگری جز دین خاتم باشد ، پاسخ می گوییم بله ، اسلام همان تسلیم است ، ولی حقیقت تسلیم درهر زمانی شکلی داشته ودر این زمان شکل آن همان دین گرانمایه ای است که به دست خاتم پیامبران (ص) ظهور یافته است واکنون کلمه « اسلام » بر آن منطبق می گردد.
به عبارت دیگر ، لازمه تسلیم خدا شدن ، پذیرفتن دستورات وفرامین اوست وروشن است که همواره باید به آخرین دستورات وفرامین خدا عمل کرد و آخرین دستورات و فرامین خدا همان چیزی است که آخرین رسول او آورده است .1
راه های شناخت دین
اکنون که روشن شد فهم دین ممکن وبلکه ضروری است ، بای دید راه ، یا راه های فهم دین ودستیابی به معرفت دینی معتبر چیست ؟
در پاسخ باید گفت متون دینی و قرآنی هم به دلیل زبان به کار گرفته شده در آن که به تصریح خود قران « عربی مبین [5]» ( یعنی محاوره ای و عرف عقلایی رایج میان عموم مردم وقابل فهم برای آنها ) است وهم به لحاظ معنایی که دارای مراتب متعدد می باشد ، برای عموم مردم با هر سطح فکری و فرهنگی به فراخوار درک وفهم آنها قابل ادراک وفهم است . ولی فهم روشمند ومتخصصانه از متون دینی که ما در صد اثبات آن هستیم ودارای اعتبار دینی وحجت شرعی می باشد وبس ، تنها درتوان عالمان ومجتهدان ژرف نگری است که قادرند از راهکارهای درست آن وارد شوند وبه شناخت وفهم تخصصی دین دست یازند .
از شناخت وفهم تخصصی دین ، در اصطلاح خاص حوزه های دینی که « اجتهاد » تعبیر می شود وعنوان تخصصی عالم پژوهشگر وجوینده مسائل دینی نیز « مجتهد » است .
بنابراین ، عنوان اجتهاد ( = معرفت دینی ) مفهوم عامی است که بر تمام معرفت های روشمندانه ومضبوط عالمان دینی در رشته های کلامی – اعتقادی ،فقهی ، تفسیری ، روایی وغیر آن اطلاق می شود وبه موازات آن عنوان « مجتهد » گر چه به طور معمول درباره فقیهان پژوهنده در خصوص احکام فرعی فقهی به کار میرود ، ولی در واقع عنوان عامی است که همه صاحب نظران و اندیشمندان متخصص وپژوهنده در سایر رشته های علوم و معارف اسلامی را نیز شامل می شود .
واژه اجتهاد ، در لغت به معنی تلاش و کوشش تا سرحد توانایی است به گونه ای که باتحمل رنج وسختی همراه است واجتهاد ، دراصطلاح فقه اسلامی ، عبارت است از به کار
بردن تلاش وکوشش خویش در راه به دست آوردن احکام شرعی وقوانین الهی از راه ها ومنابعی که نزد فقهای اسلام معمول ومتعارف است وبا تحصیل « مقدمات اجتهاد » یا « شرایط اجتهاد » به دست می آید.1
پس مجتهد کسی است که بتواند احکام وقوانین دینی و فقهی را از روی دلیل به دست آورد وفرا راه دیگران قرار دهد از این ور ، اگر اجتهاد واستنباط او با مواقع مطابقت داشته باشد پاداش می یابد ودر صورت مطابقت نداشتن با واقع نیز معذور ( وبلکه ماجور ) است .[6]
توضیح آن که اجتهاد دارای دو شیوه عمده می باشد :
اجتهاد از راه رای وتفکر شخصی ( اجتهاد به رای )
اجتهاد از راه منابع معتبر شرعی وراهکارهای موجود تحصیل احکام .
اجتهاد از نوع اول که مورد پذیرش عالمان اصولی مذهب هل سنت هست وبراساس آرا ، تفکرات شخصی ، قیاسی ، استحسان وانتظارات پیشینی بشر صورت می گیرد ، همان است که امروزه از سوی برخی روشنفکران مطرح می شود وبا دست مایه « پلور الیسم قرائی » ( تکثر قرائت دینی ) شکل می گیرد وچنان که پیشتر اشاره شد نوعی تفسیر به رای می باشد .
این نوع اجتهاد ویامعرفت دینی از نظر جهان بینی اسلام ناب ومکتب اهل بیت (ع) مردود است چنان که حضرت علی (ع) آن را به شدت رد کرده ودر معرفی صاحبان چنین اجتهادی فرموده :
« وآخَرُ قَد تسمَّی عالمِاً ولیس َ بِهِ فَاقتبس َ جهائِلَ مِن جهال وَ اَضالیلَ مِن ضلاُل وَنصَبَ لِلناّسِ اَشراکاً مِن حبَائِلِ غرور وقوَل زُور ،قَد حَمَلَ الکتاِب َ علی ارائِهِ وعطَفَ الحقَ علی اهوائِهِ..»1
ودیگری ( خویش ) راعالم خوانده در صورتی که عالم نیست یک سلسله نادانی ها را از جمعی نادان فراگرفته ومطالبی گمراه کننده از گمراهانی آموخته ، دام هایی از طناب های غرور وگفته های دروغین بر سر راه مردم افکنده ، قران را بر امیال وخواسته های خود تطبیق می دهد وحق را به هوس ها وخواهش های دلش تفسیر می کند ...1
اما اجتهاد از نوع دوم که مورد پذیرش عالمان اصولی امامیه است عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام مربوط به حوادث و رخدادها ومسائل مورد نیاز از راه منابع و راهکارهایی که شارع آنها را معتبر دانسته است . این نوع اجتهاد که همان شیوه اجتهادی مصطلح نزد علما و فقهای اسلام از دوران گذشته تا کنون می باشد، شیوه ای علمی – تخصصی است که تحت تعالیم خود ائمه معصوم (ع) شکل گرفته ودارای شرایط و قواعد دستوری خاصی است که به مهم ترین آنها در اینجا اشاره می شود .
رهایی از خود خواهی ها وهوا پرستی های کشنده
انسان های فاقد دین وایمان ، معمولا هیچ گونه تلاشی برای کنترل و تعدیل غرائز نفس سرکش خودخواهی ها وشهوت رانی ها انجام می دهند ، چون دلیلی برای انجام آن نمی بینند ، از این رو ، برای ارضای شهوت خود ازهیچ کوششی دریغ نمی ورزند . کار این گونه انسان ها در جوامع غربی به جایی رسیده که به همجنس بازی روی آورده اند با
.این حال ، احساس پوچی وناکامی می کنند واز سیری ناپذیری وفزون طلبی نفس خویش به شدت رنج می برند .
تنها راه رهایی از این منجلاب فساد وگرداب شهوت که آرامش فکری و سلامت نفس آنان را به خطر می انداخته است ، پایبندی به دین وتقویت ایمان و کنترل وتعدیل غرائز وهواهای نفسانی از راه تهذیب وتزکیه نفس در پرتو تعالیم دینی است .
تفکیک ناپذیری دین از سیاست در اسلام
سیاست در لغت به معنای رعیت داری ، اصلاح امور مردم ونگاه داشتن حد هر چیز ، آمده است .1
اما در اصطلاح ودرعرف بین الملل تعاریف زیادی مطرح شده که از مجموع تعاریف ارائه شده برای سیاست[7] ، می توان آنها را به دو دسته کلی « سیاست خوب وارزشمند » و« سیاست ناپسند وضد ارزشی » تقسیم کرد .
سیاست خو ب و پسندیده همان است که در کلام خواجه نصیر طوسی به « سیاست فاضله » تعریف شده ومعادل امامت در مفهوم اسلامی آن است و آن همان مردم داری ، هدایت خلق واصلاح امور مردم است ، اما سیاست ناپسند ، که به تعبیر خواجه « سیاست ناقصه » نامیده می شود ، به معنای تقلب ، مردم فریبی ونگون بخت ساختن آنان است .[8]
سیاست به معنای دوم ، که امام راحل قدس سره از آن به سیاست شیطانی تعبیر کرده ومظهر چنین سیاستی در تاریخ صدر اسلام « معاویه بن ابی سفیان » بوده ودر جهان معاصر « شیطان بزرگ امریکای جنایت کار » به شمار می رود [9]، به طور مسلم در اسلام نیست ودین اسلام از آن جداست و هرگز آن را بر نمی تابد .
اما سیاست به معنای نخست ، نه تنها دین اسلام از آن بر کنار وجدا نیست بلکه فلسفه تشریع دین وارسال پیامبران الهی را تشکیل می دهد قران کریم ، ریشه اصلی تفکر سیاسی در اسلام است و در فرهنگ قرانی اندیشه های سیاسی ، اعتقاد وعمل براساس آن ، جزوی از قلمرو وسیع ایمان بخشی از مجموعه تعالیم اسلام ونیز گوشه ای از « حیات معقول » مورد نظر قرآن به شمار آمده است.
برخی از مهمترین مولفه ها ومبانی اندیشه های سیاسی در اسلام و قرآن عبارت است از اثبات حاکمیت ، ولایت وسرپرستی همه جانبه مادی ومعنوی دنیوی واخروی برای خدا ، رسول واولیای خاص او ،[10] اثبات امامت و رهبری سیاسی – اجتماعی برای پیامبر ائمه ومنصوبین از سوی آنان[11] ، اثبات خلافت وحکومت در زمین برای برخی پیامبران گذشته ، از جمله حضرت داوود وسلیمان [12](ع) دعوت به کار شورایی وجمعی کردن [13]امر به جهاد ومبارزه ها با طاغوت ها ، مستکبران وزورگویان ونیز امر به تهیه امکانات دفاعی[14] ومبارزه با فساد
وتباهی ونیز ظلم ستیزی وعد ل گستری واصلاح جامعه راجزو وظایف اصلی اهل ایمان دانستن .[15]
بر اثر به هم آمیختگی دین با سیاست بود که پیامبر بود که پیامبر و ائمه (ع) در امور سیاسی – اجتماعی دخالت می کردند ، به گونه ای که به لقب « ساسه العباد » یعنی سیاستمداران واداره کنندگان بندگان خدا ملقب شد ه اند .[16]
بخش عظیمی از زندگی ائمه (ع) را امور سیاسی اسلام ومبارزه در راه اصلاح امور سیاست وبه دست گرفتن منصب خلافت وحکومت که حق مسلم آنها بوده تشکیل می دهد . بهترین گواه براین موضوع ، درگیری امامان با حکام طاغوتی وشهادت در این راه است .
از روشن ترین دلائل تفکیک ناپذیری سیاست از دیانت در اسلام ، اندیشه تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام است ، که به دست آخرین حجت خدا ، حضرت مهدی (عج) در روزگاری که سراسر گیتی را ظلم ، فساد و جنایت فرا گیرد ومرد م دنیا وملل مستضعف از ظلم و نابرابری دولت های استکباری وایادی شان به ستوه آیند – تحقق خواهد پذیرفت آنگاه حاکمیت بر زمین و زمینیان از آن صالحان ومستضعفان خواهد بود .1
اسلام دین حکومت است
از آنچه که درباره آمیختگی سیاست با دیانت در اسلام گفته شد ، تا حدودی روشن گشت که اسلام دین حکومت است وبدون تشکیل حکومت دینی، اهداف عالی آن تحقق نخواهد پذیرفت .
وجود حکومت از جمله نیازهای ابتدایی وارتکازی بشر است و آیینی که شالوده اش بر فطرت وعقل است ، نمی تواند نسبت به یکی از اولی ترین و ضرورت ترین نیازهای جامعه انسانی یعنی حکومت بی اعتنا باشد .
چه این که اسلام برنامه های لازم جهت سعاد تمند شدن انسان را آورده است تحقق این برنامه ها تا دستیابی به سعادت جز با تشکیل حکومت اسلامی وپیاده کردن همه احکام وقوانین فردی واجتماعی آن میسر نیست ، زیرا تشکیل نشدن حکومت دینی موجب راکد ماندن بخش های مهمی از برنامه های سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی آن می شود ودر نتیجه رسیدن به اهداف عالی آن
را ناممکن می سازد .[17]
براساس این تفکر بود که رسول گرامی اسلام (ص) پس از هجرت به مدینه بلافاصله نظامات وتشکیلات سیاسی وحکومتی ایجاد کرد ، وبا استقبال مردمی هم واقع شد . این روند « تشکیل حکومت اسلامی » پس از آن حضرت نیز ادامه یافت واساسا کشمکش اصلی وعمده فرق اسلامی بر سر خلافت وامامت همه جانبه بر جامعه اسلامی بود که نقطه تلاقی وبروز اختلاف دیدگاه ها را همین بعد ظاهری امامت یعنی زعامت رهبری سیاسی وحاکمیت بر امور جامعه اسلامی ، تشکیل می داده است . راز این که امام راحل قدس سره نیز اسلام راجز حکومت نمی داند ، همین است که گفته شد ، آنجا که فرمود :
با دقت در ماهیت وکیفیت احکام شرع در می یابیم که اجرای آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است وبدون تاسیس یک دستگاه عظیم و پهناور اجرا واداره ، نمی توان به وظیفه اجرای احکام الهی عمل کرد [18]...نهاد حکومت آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام حکومت وجود دارد بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست ..[19]
خدا محوری
حکومت دینی وبه طور کلی اندیشه سیاسی در اسلام مانند سایر مولفه های شریعت از وحی سرچشمه گرفته است ، که رسول گرامی اسلام (ص) طی آن پیام های آسمانی را بدون واسطه از منبع غیب دریافت داشته وبر بشریت عرضه کرده است البته نه وحی مصطلح در مسیحیت کنونی که با مفهوم عمیق ودقیق وحی قرانی کاملا بیگانه بوده وباآن تفاوت جوهری دارد ونیز نه وحی نشات گرفته از عوامل مادی و تاریخی که نمایشی از جریان های موجود وانعکاسی از صحنه های سیاسی – اجتماعی جامعه است .
براساس دید وحی ، حاکمیت مطلق بر جهان آفرینش تنها از آن خدای یکتای بی همتا است چنان که قران کریم فرمود :
« هنا لِکَ الولاَیه لله الحَقّ» ( کهف: 44)
در آنجا ثابت شد که همه انواع ولایت ( تکوینی و تشریعی ) از آن خدای بر حق است .
این که در اصل پنجاه وششم قانون اساسی هم آمده است : « حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست » برگرفته از این جهان بینی قرآنی است.
بنابراین ، مشروعیت حکومت هر حاکمی ، از جمله آن حاکم اسلامی ، از حاکمیت وولایت تشریعی الهی سرچشمه می گیرد وهر گونه مشروع دانستن حکومتی جز از این طریق و به غیر این نگرش ، نوعی شرک در ربوبیت تشریعی به شمار می آید . پس نخستین وبارزترین شاخصه حکومت دینی « خدا محوری » بودن آن است . این درست بر خلاف نگرش در حکومت های سکولاریستی است که بر « اومانیسم » ( انسان محوری ) مبتنی است د راین نوع حکومت ها انسان به جای خدا نشسته وخواسته ها وهواهای کنترل نشده اش را به جای فرامین خدا گرفته وبه اجرا در می آورد .
دشمن ستمگران ویاور مظلومان
یکی از اهداف راهبردی حکومت دینی ، دشمنی ورزیدن با ظلم و ظالم و حکومت های طاغوتی واستکباری ودر برابر حمایت ویاری کردن مظلومان ومستضعفان است وفرقی نمی کند که مظلوم در قلمرو اسلام وکشورهای اسلامی ومسلمان باشد یا در سرزمین دیگر ، این یک اصل ارزشی وهدف متعالی است که در اسلام به عنوان کامل ترین مکتب ارزشی مطرح گردیده و از تک تک مسلمانان ونیز از حکومت اسلامی ، خواسته شده تا بدان عمل کنند .
امام علی (ع) در وصیت خود به امام حسن و امام حسین (ع) بر این حقیقت تصریح کرده است .
« کونا للظّالِم خَصماً وَ لِلمظلومِ عَوناً » 1
دشمن ستمگران ویاور مظلومان باشید .
بنابراین ، آن کسانی که بر مسئوولان حکومت جمهوری اسلامی ایران خرده می گیرند که « چرا به کمک ملل مظلوم ومسلمان می شتابید و از آنان حمایت می کنید » یا ازاین وظیفه مهم اسلامی بی خبرند ویا به علل دیگری در صدد نادیده گرفتن این رسالت اسلامی وایمانی بر آمده اند .
دفاع نظامی
یکی از راه های مبارزه دشمن ، جنگ و تهاجم مسلحانه است در چنین موقعیتی که سرزمین ، عرض ، ناموس ، مال ،جان واز همه مهم تر ، باورها و ارزش های دینی – اعتقادی مسلمانان مورد حمله دشمن واقع می شود بر تک تک مسلمانان از کوچک وبزرگ وپیر وجوان از هر قشری که باشند ، لازم و واجب است به دفاع برخیزند وتا دفع کامل دشمن ، از پای ننشینند .
در جنگ دفاعی همان گونه که امام راحل فرمود تاهر موقع که دفاع لازم باشد باید اقدام شود .[20]
البته باید بر اساس تعالیم اسلامی در صحنه های نبرد ، شوون انسانی رعایت شود وبنا به فرمان قرآن کریم از حد تجاوز نگردد و آداب اسلامی در جنگ رعایت شود . [21]
دفاع سیاسی و اقتصادی
از میدان های ستیز دشمن ، سیاست و اقتصاد است . دشمن در صدد است تا از هر راهی که می تواند بر کشور ما سلطه سیاسی واقتصادی اش را اعمال کند وما را وابسته به خود نماید در این صورت ضرورت ایجاب می کندکه مسلمانان به مقابله با آنها بپردازند .
راه مبارزه ومقابله معقول سیاسی واقتصادی با دشمن ، این است که به تلاش وکوشش لازم در میادین سیاسی واقتصادی پرداخته شود واز لحاظ تکنولوژی وصنعت واقتصاد به خود کفایی رسیده راه هایی تسلط دشمن ، که به دلیل نیاز و وابستگی سیاسی – اقتصادی فراهم می شود از راه تامین در داخل وخود کفایی اقتصادی مسدود گردد.
تا زمانی که این گنه وابستگی ها ونیازمند ها به خارج ، به ویژه به قدرت های بزرگ سیاسی ، نظامی واقتصادی وجود دارد ، سخن از استقلال دفاع ومبارزه سیاسی – اقتصادی با دشمنان شعاری بیش نخواهد بود چنان که امام راحل نیز به طور مکرر وموکد در طول حیات پر برکتشان به نقش واهمیت استقلال سیاسی – اقتصادی وقطع وابستگی در این زمینه ها تصریح می کردند[22] ودر یک اقدام عملی ، دستور تشکیل « جهاد سازندگی » را درهمه ابعاد اقتصادی صادر کردند وپیوسته تا زنده بودند ضمن قدر دانی از تلاش و کوشش جهاد گران عرصه اقتصادی ، بر تداوم جدی و همه جانبه « جهاد سازندگی » اصرار می ورزیدند .
دفاع فرهنگی
در میان انواع هجوم های غیر نظامی دشمنان ، هجوم فرهنگی از همه آنها خطرناک تر وخسارت بارتر است زیرا در این نوع حمله ، دشمن با ترویج فساد وفحشا ، افکار عمومی ، به ویژه افکار واخلاق نسل جوان را منحرف و آلوده کرده ، ارزش ها ، آرمان ها ی مقدس دینی ، عزت وشرف مسلمانان را مورد هجوم قرار می دهد ، تا مسلمانان را همرنگ خود کرده ودر نتیجه راه نفوذ وسلطه اش را هموار سازد قران کریم به این مطلب اشاره کرد ه ومی فرماید :
« وَ دّوا لَو تَکفرونَ کَما کفَروا فَتَکونّونَ سَواءً » (نساء 89)
آنان آرزو می کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید ومساوی یکدیگر باشید .
دراهمیت جهاد فرهنگی ،همین بس که در آن دورانی که پیامبر (ص) هنوز در مکه حضور داشتند وحکم جهادنظامی تشریع وابلاغ نشده بود خداوند در فرمانی موکد به آن حضرت فرمود :
« فلا تُطِعِ الکافِرین َ وجاهدِهم بهِ جهاداً کبیراً» (فرقان : 52)
پس ، از کافران پیروی مکن وبه وسیله آن ( = قرآن ) با آنان جهاد بزرگی بکن !
روشن است جهاد در جبهه فرهنگی ظرافت های خاص خودش را دارد ونیازمند کار دقیق وعمیق فرهنگی است براساس مرحوم طبرسی در راستای تفسیر آیه مزبور وبا اشاره به « جهاداً کبیراً » می نویسد جهاد فرهنگی وپاسخ گویی به شبهات مخالفان ، معاندان و دشمنان دین یکی از با ارزش رین وبزرگ ترین جهاد ها نزد خداوند متعال است .1
مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب علیه السلام ومسلمانان نیز از مصادیق بارز جهاد با دشمنان دین خدا در عصر حاضر است ، چرا که آنان هماهنگ با هم در تلاش اند تا از هر راه ممکن ، ابتذال فرهنگی ومفاسد اخلاقی رامیان مردم وبه ویژه نسل جوان رواج داده وبا اغفال جوانان آنان را به بی دینی و بی توجهی نسبت به ارزش های اسلامی بکشانند .2
اینجاست که مسئوولیت عموم مسلمانان متعهد ودر راس آنان مسوولان فرهنگی ، نسبت به انجام کارهای فرهنگی بسیار سنگین تر می شود وباید با آمادگی وحساسیت بیشتری در صحنه های فرهنگی حضور یابند وعلاوه بر مقابله با فرهنگ مبتذل وارداتی وابطال آن از راه معقول ومنطقی معارف حیاتبخش اسلام ناب راجایگزین آن کرده گسترش دهند . چنان که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، در وصیت نامه سیاسی – الهی خود این مهم را از همه مسوولان متعهد و انقلابیون راستین خواستار شده است .
دفاع از حریم
حریم عبارت است از آنچه که دفاع از آن واجب باشد مانند مال ، جان عرض ( آبرو وناموس )
حریم انسان از نظر اسلام ووجدان عمومی از چنان اهمیت وارزش فوق العاده ای برخوردار است که اگر انسان در راه دفاع از حریم خویش کشته شود ویا در صورت لزوم ، فرد مهاجم را از پای در آورد نه تنها کار بدی نکرده بلکه مورد تحسین وتمجید دیگران هم قرار می گیرد . از نظر اسلام نیز کارش بسیار ارزشمند شمرده شده وچه بسا که مقام شهید را دارا خواهد بود.
تجاوز به حریم انسان ، اشکال ومراحل مختلفی دارد وهر شکل و مرحله آن دفاع متناسب باخود را می طلبد مثلا اگر کسی به حریم ناموسی انسان متعرض شود دفع او به هر وسیله ممکن واجب است ،اگر چه منجر به کشته شدن مهاجم شود ، بلکه در صورتی که با قصد کمتر از تجاوز ، حمله کند وظیفه همین است .
اما حکم دفاع در مرحله پایین تر از این فوق می کند ، گر چه شاید در مرحله بعدی ودر صورت بی اثر بودن مرحله قبلی ، مراحل بالاتر نیز ضروری و واجب می شود مثلا کسی که به قصد چشم چرانی به ناموس انسان نگاه کند ویا از پشت بام به داخل خانه انسان سرک بکشد ومانند آن ، لازم است او را از راه توبیخ زبانی از این کار زشت باز دارد ، اگر دست بر نداشت از راه کتک و مانند آن جلوگیری کند واگر دست بر نداشت ، به هر وسیله ممکن به دفاع ا زحریم خود برخیزد و در صورت مجروح یا مقتول شدن فرد مهاجم ، خونش هدر است . مراحل واشکال دیگر تجاوز به حریم نیز دفاع متناسب با خود را دارد وباید مراعات شود . [23]
دین و اخلاق
از آنچه گفته شد به نقش دین در باروری وباز پرروی اخلاق ومکارم اخلاقی پی می بریم زیرا زندگی به معنای سوم ومکارم اخلاقی متناسب با آن ، تنها در پرتو تعالیم آسمانی و به پشتوانه معتقدات دینی قابل وصول بوده وضمانت اجرایی پیدا می کند . برای همین پیامبر اسلام (ص) فرمود :
« اِنَما بعثت لاِ تَمَمَ مَکاِرم َ الاخلاقِ »[24]
من برای تیمم وتکمیل مکارم اخلاق ( ومحاسبن اخلاقی ) برگزیده شدم .