از شگفتیهای دنیای کودکان، ایمان و باور های مذهبی آنهاست. کودک، فطرتی خداآشنا دارد، از آن جهت که نفخه ای از روح خدا در ذات اوست. مبانی بسیاری از باورهای مذهبی در درون او وجود دارد که با اندک تذکری از والدین و مربیان و با یافتن مصداقهایی در جهان خارج می کوشد آن را بپذیرد و خود را با آن تطابق دهد. شک نیست که معنی و مفهوم مذهب و تعالیم آن بسیار و در برگیرنده همه جوانب حیات انسان است ولی کودک از مذهب آن چیزی را می پذیرد که متناسب با خواسته های او و مبتنی بر مشاهدات، تجارب و یافته های شخصی اوست. به تدریج که رشد کودک بیشتر شده و آگاهیهای او افزایش می یابد . دامنه ارتباط او با مذهب بیشتر شده و موجبات پیدایش حالاتی را در او فراهم می آورد که می توان نام آن را «حالات مذهبی» نامید.1
حال باید به این پرسش، پاسخ گفت که برخورد پدران و مادران با چنین ذخایر بزرگ معنوی چگونه باید باشد و نقش آنها در پرورش صحیح رفتارهای مذهبی کودکان چیست؟
ما در اینجا برای پاسخ به این سئوال اساسی، تنها به گوشه ای از این مسئولیت بزرگ اشاره می کنیم و راهکارهای عملی در جهت پرورش هرچه بیشتر این فطرت پاک خدا آشنا را تنها در محدوده سنی، از هنگام تولد تا قبل از بلوغ شرعی کودک بررسی می کنیم.
تربیت کودک در فاصله تولد تا قبل از بلوغ شرعی را تحت عنوان تمهید یعنی آماده سازی برای ورود در قلمرو اصلی تربیت می نامند. تمهید خود به دو مرحله تقسیم می شود: 1. مرحله اول: تا سن7 سالگی 2. مرحله دوم: از7سالگی تا بلوغ شرعی
که هرکدام از این مراحل، روشهای تربیتی خاص خود را می طلبد.
مرحله اول
ویژگی اساسی هفت سال اول زندگی به لحاظ تربیتی، رها گذاشتن کودک و حاصل آن «بازی» است. چنان که در روایت آمده است: «فرزندت را واگذار تا به مدت هفت سال بازی کند.»1 اهمیت تربیتی بازی، بسیار حایز اهمیت است. بازی زمینه کنترل بدنی کودک را فراهم می آورد و در عین حال در رشد شخصیت کودک نقش اساسی دارد. بازی همچنین در تحول اجتماعی کودک، قدرت شگرفی داشته و باعث پیشرفت زبان و روابط اجتماعی او می گردد و در شکوفایی خلاقیت کودک، تأثیر تعیین کننده ای دارد. بازی والدین و بزرگسالان نیز با کودک، آثار و نتایج خاصی دارد که در بازی کودکان و همسالان با هم می توان این آثار را یافت. از جمله اینکه او در بازی با والدین می تواند زبان و استعمال صحیح واژه ها را فرابگیرد و نیز در این بازی، احساس حرمت و عزت ویژه ای می کند.
علاوه بر بازی در مرحله اول تربیت کودک باید اصول و روشهای زیر را نیز به کار بست:
1. اصل اول:
باید ظواهر کودک را به سمت گفتارها و رفتارهای مطلوب سوق داد. مثلاً در مورد کودک گوشه گیر و ساکت، مقتضای تغییر ظاهر درباره او آن است که بی تحرکی او را به تحرک تبدیل کنیم.
در مورد اصل اول می توان از روش تلقین استفاده کرد. عموماً تلقین کودک به خود در پی تلقین دیگران به وی پدیدار می شود. مثلاً پدر درباره فرزند خود، خطاب به خود و یا خطاب به دیگران می گوید که او خوراکی هایش را با دوستانش تقسیم می کند یا از تاریکی نمی ترسد. یا کودک را در معرض انجام عملی قرار دهیم تا از این طریق، حالات درونی خوبی در وی ظاهر شود. مثلاً پولی را به کودک بدهیم و بگوییم آن را به فقیر بدهد تا با این عمل، انگیزه و کشش کمک به دیگران در وی پدیدار گردد.
2. اصل دوم:
اصلاح شرایط و روشهای زمینه سازی، تغییر موقعیت و اسوه سازی: برطبق این اصل باید به جای تمرکز بر خود کودک و رفتارهای او، نظر به پیرامون او انداخت و روابط او را با محیط و عوامل محیطی مورد تغییر قرار داد. کودک به رنگ پیرامون خویش می گراید و با تغییر پیرامون وی، خود او نیز دگرگون می شود. اگر پدر و مادر، بنا را بر حبس نگذارند، ناگزیر کودکشان هم شاهد بدکرداریها خواهد بود و هم مستمع دشنامها. در اینجا وظیفه پدر و مادر چیست؟ در این خصوص روشهای تربیتی خاصی وجود دارد که در نظام تربیتی اسلام با حساسیت کاملی مورد توجه قرار گرفته است.