ابراهیم، دومین پیامبر صاحب عزم و داراى آیین و شریعت جهانى و از نسل نوح است. اوبر اساس آیه 125 سوره نساء به خلیل الله ملقب گشته (وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلاً). داستان زندگانى و دعوت او در بیش از 180 آیه قرآنى آمده و نامش 69 بار در خلال قرآن ذکر شده است. داستان دعوت وى در سورههاى بقره، انعام، شعراء، صافات، انبیاء و مریم بیشتر به چشم مىخورد. زندگى پر فراز و نشیب ابراهیم، خانواده و قومش حاوى نکات و شیوههاى تبلیغى بسیار است که بدان مىپردازیم.
ثناى ابراهیم در قرآن
آیات متعددى در قرآن، متضمن ستایش و تمجید از شخصیت والاى ابراهیم است و کمتر پیامبرى در قرآن از این میزان ستایش و ثنا برخوردار گشته و بر اسوه بودنش، تأکید گردیده است؛
إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّه ً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یَکُ مِنَ المُشْرِکِینَ شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَهَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛(1)
بهراستى ابراهیم، پیشوایى مطیع خدا و حق گراى بود و از مشرکان نبود. و نعمتهاى او را شکر گزار بود، خدا او را برگزید و به راهى راست هدایتش کرد.
وَاذکُرْ فِى الکِتابِ إِبْراهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیّاً؛(2)
و در این کتاب به یاد ابراهیم پرداز، زیرا او پیامبرى بسیار راستگوى بود.
وَلَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنّا بِهِ عالِمِینَ؛(3)
و در حقیقت، پیش از آن، به ابراهیم رشد فکرىاش را دادیم و ما به شایستگى او دانابودیم.
إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّاهٌ مُنِیبٌ؛(4)
بهراستى ابراهیم بردبار، نرمدل و بازگشتکننده به سوى خدا بود.
ابراهیم، اسوه توحید و خدا محورى
براى یافتن بهترین شاخصه تبلیغ ابراهیمى، باید به بررسى آیات مربوط به دعوت او اهتمام ورزیم تا با کشف و استخراج صفات این پیامبر و شیوههاى دعوتش، به شیوه محورى یا اساسىترین شاخصه دعوتش پى ببریم. با دقت در مضمون آیات حکایت کننده احتجاج ابراهیم با نمرود، مجادله او با خورشیدپرستان، گفتوگو با پدر و راز و نیاز با خدا و دیگر آیات، روشن مىگردد که خدامحورى و توحید، محور تمام تلاشهاى تبلیغى و بلکه محور حیات پربرکت اوست؛ و این به جهت جو شرک آلود و کفر آمیز حاکم بر آن جامعه بوده که پرستش خدایان دروغین، از سنگ و چوب گرفته تا خورشید و ماه در آن رواجى آشکار داشت؛
در مناظره با پدر و قوم، بیانات متعددى حاکى از خدا محورى اوست، مانند:
قالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمواتِ وَالأَرضِ الَّذِى فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلى ذلِکُمْ مِنَ الشّاهِدِینَ.(5)
پس از بناى بیت الله مىگوید:
رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛(6)
پروردگارا از ما بپذیر. بهراستى تو شنواى دانایى.
پس از محاجّه با ستاره پرستان:
إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمواتِ وَالأَرضَ حَنِیفاً وَما أَنَا مِنَ المُشْرِکِینَ؛(7)
من از روى اخلاص، پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم.
و حتى در پایان عمر، به عنوان وصیت بر توحید تأکید مىورزد:
وَوَصّى بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یا بَنِىَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَکُمُ الدِّینَ فَلاتَمُوتُنَّ إِلّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛(8)
و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان آیین سفارش کردند: اى پسران من، خداوند براى شما این دین را برگزید؛ پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.
از سوى دیگر بخش قابل توجهى از آیات حکایت کننده داستان ابراهیم را مناجاتها و راز و نیازهاى پرمحتواى ابراهیم با پروردگارش تشکیل مىدهد، به طورى که از میان حدود120 آیه مربوط به دعوت ابراهیم، حدود سى آیه، گفتوگوهاى ابراهیم خلیل را با خداوند متعال باز گو مىکند. از همین رو، حق تعالى او و پیروانش را اسوه امیدواران به خدا و روز قیامت معرفى مىفرماید:
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَه ٌ حَسَنَه ٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَالیَوْمَ الآخِرَ؛(9)
قطعاً براى شما در پیروى از آنان سرمشقى نیکوست یعنى براى کسى که به خدا و روز بازپسین امید مىبندد.
شیوههاى دعوت ابراهیم
پیامبرى چون ابراهیم با آن همه مدح و ثنایى که قرآن در حق او ابراز داشته و با آن تأکید بر توحید و خدا مدارى، بایستى پیاده کننده روشهاى اصیل دعوت و مبتکر شیوههاى جدید تبلیغ باشد. و چنین بوده است که قرآن دربارهاش فرموده: وَإبراهیمَ الَّذِى وَفَّى.(10) (و همان ابراهیم که وفا کرد.) اینک به معرفى و شرح شیوههاى کلى دعوت ابراهیمى و روشهاى عملى آن مىپردازیم:
1. شیوه کلى، بیان شجاعانه عقاید توحیدى
در محیط و اجتماعى که شرک و کفر در آن ریشه دوانده و همه زوایاى آن را فرا گرفته است، اظهار و ترویج توحید مستلزم شجاعتى کم نظیر است که در شخصیت خدایى ابراهیم وجود داشت؛ او دربرابر پدر یا عمو، ادب و شجاعت را یکجا به ظهور مىرساند و به دعوت او مىپردازد، دربرابر گروههایى از مردم که به پرستش اجرام آسمانى دلخوش بودند، به توحید فرامىخواند. در مقابل نمرود نیز با همان صلابت مىایستد و نداى توحید سر مىدهد؛
إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِى أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ؛(11)
چون به پدر خوانده و قوم خود گفت: این مجسمههایى که ملازم آنها شدهاید چیستند؟
قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآباؤُکُمْ فِى ضَلالٍ مُبِینٍ؛(12)
گفت: قطعاً شما و پدرانتان در گمراهى آشکارى بودید.
قالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمواتِ وَالأَرضِ الَّذِى فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلى ذلِکُمْ مِنَ الشّاهِدِینَ؛(13)
گفت: نه بلکه پروردگارتان، خداى آسمانها و زمین است، همان کسى که آنها را پدید آورده است و من بر این از گواهانم.
قالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لایَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَلایَضُرُّکُمْ أُفٍّ لَکُمْ وَلِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ؛(14)
گفت: آیا به جز خدا چیزى را مىپرستید که هیچ سود و زیانى به شما نمىرساند؟ اف بر شما و آنچه غیر از خدا مىپرستید. مگر نمىاندیشید؟
در مناظره با نمرود؛
إِذ قالَ إِبْراهِیمُ ربِّىَ الَّذِى یُحْیِى وَیُمِیتُ قالَ أَنا أُحْیِى وَأُمِیتُ قالَ إِبْراهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِى بِالشَّمْسِ مِنَ المَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ المَغْرِبِ؛(15)
هنگامى که ابراهیم گفت: پروردگار من همان کسى است که زنده مىکند و مىمیراند. گفت: من هم زنده مىکنم و هم مىمیرانم. ابراهیم گفت: خداى من خورشید را از خاور بر مىآورد، تو آن را از باختر برآور.
و چه کسى به شجاعت و رشادت در اظهار توحید از ابراهیم شایستهتر، در حالى که او بااعلام و اصرار بر توحید، خود را به ایمن ترین پشتوانه متکى ساخته و به مقام خلّت رساندهاست، چنان که دربرابرشان بى پروا مىگوید: وَ لا أخافُ ما تُشْرِکونَ بِه(16) و آنگاه استدلال مىکند که:
وَکَیْفَ أَخافُ ما أَشْرَکْتُمْ وَلا تَخافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً فَأَىُّ الفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛(17)
و چگونه از آنچه شریک مىگردانید بترسم، با آن که شما خود از این که چیزى را شریک خدا ساختهاید که خدا دلیلى درباره آن بر شما نازل نکرده است، نمىهراسید. پس اگر مىدانید، کدام یک از ما دودسته به ایمنى سزاوارتر است؟
الف) شروع دعوت با سؤال
مطابق تصویرى که در قرآن از تبلیغ ابراهیم به دست مىدهد، آن حضرت در بیشتر موارد، دعوت خود را با پرسشهایى دقیق و عمیق آغاز مىکرده است. این شیوه علاوه بر آن که حساسیت و هوشیارى مبلّغ را مىرساند، باعث تحریک اندیشه و وجدان مخاطبان و به خودآمدن آنان مىگردد و مىتواند به ذهن و دل آنان آمادگى پذیرش حقایق را عطا کند، ضمن آن که این پرسشها در بطن خود، استدلالهایى نیز بههمراه داشت.
پرسشهاى حضرت ابراهیم به اشکال مختلف مطرح مىگشت؛ گاه به شکل استفهام عادى (آیا) مثل؛
وَإِذ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَه ً؛(18)
و یاد کن هنگامى را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت: آیا بتان را خدایان خود مىگیرى.
قالَ أَفَرَأَیْتُمْ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؛(19)
گفت: آیا در آنچه مىپرستید تأمل کردهاید.
قالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذ تَدْعُونَ * أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ؛(20)
گفت: آیا وقتى دعا مىکنید از شما مىشنوند؟ یا به شما سود یا زیان مىرسانند؟
فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ العالَمِینَ؛(21)
پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟
و گاهى به صورت استفهام انکارى که معمولاً همراه با نوعى استدلال است، مانند؛
قالَ أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ * وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَما تَعْمَلُونَ؛(22)
ابراهیم گفت: آیا جز خدا چیزى را مىپرستید که هیچ سود و زیانى به شما نمىرساند.