مقوله فرهنگ
نگاهی از بام تیره و هوس آلود سده بیستم به گذشته، جهان را پهنه دگرگونی های بی شمار نشان می دهد؛ دگرگونی هایی که گاه نابودی و نامرادی، و زمانی، امید و کامروایی به ارمغان آورده و پرورنده زندگی انسان را از لحظه های زشت و زیبا آکنده است. بررسی فراز و نشیبهای تاریخ، بشر را بدین حقیقت رهنمون میکند که پدیده های خوب و بد جوامع انسانی، چیزی جز بازتاب فرهنگ ها نیست. به عبارت دیگر، فرهنگ، خاستگاه همه پیشرفت ها، نوآوری ها یا همه عقب ماندگی ها به شمار می آید.
فرهنگ، مقوله وسیعی است که در جامعه شناسی برای آن، بیش از پانصد تعریف بیان شده است. البته آن را به اختصار می توان این گونه تعریف کرد:
«فرهنگ عبارت است از مجموعه مایه هایی که رفتار انسان را از رفتار حیوانات مشخص و ممتاز می سازد.» براین اساس، فرهنگ، مجموعه پیچیده ای است در بردارنده اطلاعات، باور ها، هنرها، اخلاق، قوانین، آداب و رسوم، گرایش های گوناگون، قابلیتها و عادت های روزانه که آدمی با عضویت در یک اجتماع، به دست می آورد.
ویژگی مشترک فرهنگ ها
همه فرهنگ ها، گذشته از خاستگاهشان، ویژگی های مشترکی دارند که بررسی آنها می تواند در بررسی پدیده های اجتماعی سودمند افتد:
1- فرهنگ، فراگرفتنی است؛ یعنی فرهنگ قابل آموختن است و از راه وراتث، به دیگری انتقال نمی یابد. در واقع، فلسفه بودن آموزش و پرورش در جامعه انسانی نیز همین ویژگی است.
2- خاستگاه فرهنگ، اجتماع بشری است. در واقع، فرهنگ یک موضوع اجتماعی است که در جامعه شکل می گیرد و بارور می شود و مفهوم می یابد.
3- هر چند فرهنگ، بزرگ ترین نیاز جامعه بشری است، ولی اساسی ترین نیازمندی های زندگی انسان را برآورده می سازد.
4- فرهنگ، ایستایی نمی پذیرد و با گذشت زمان پیوسته تحول می یابد.
5- فرهنگ انتقال پذیر است و از نسلی به نسلی یا از ملتی به ملت دیگر منتقل می شود.
عناصر فرهنگ
1- عناصر عمومی: رفتارهایی که در میان مردم یک جامعه، مشترک است یا عمومیت دارد.
2- عناصر تخصصی: رفتارهایی که در میان اعضای گروه های تخصصی، ظاهرمی شوند.
3- عناصر اختراعی: رفتارهای تازه ای که کم کم از سوی فرد یا افرادی در جامعه مطرح می شوند و ممکن است شیوه زندگی مردم را در پاره ای از شؤون اجتماعی تغییر دهند.
آموزش و پرورش از راه تقویت عناصر عمومی در جامعه، وحدت ایجاد می کند و برنامه ها آموزشی، حرفه ای در سطح متوسطه و عالی برای تشکیل عناصر تخصصی طرح ریزی می گردد. تشویق افراد به اندیشیدن و آزاداندیشی در زمینه های گوناگون نیز سبب پیدایش عناصر ابداعی می شود.
فرهنگ
به طور کلی همه فرهنگ ها را در دو نوع مادی و الهی می توان تقسیم بندی کرد:
الف) فرهنگ مادی
این فرهنگ بر پوچ انگاری ارزش های الهی و انسانی بنا نهاده شده است. در این فرهنگ، جنبه انسانی انسان به فراموشی سپرده شده است و آدمی تنها به عنوان موجود مادی ارزیابی می شود. چنین فرهنگی، پیروان خویش را برای به دست آوردن رفاه بیشتر، آزادی و بهره وری افزون تر از غرایز و سود پرستی، به جنبش در می آورد. در فرهنگ مادی؛ هدف، وسیله را توجیه می کند. بنابراین، پیروان چنین فرهنگی برای رسیدن به هدف های مادی و بهره مندی هر چه بیشتر از مزایای زندگی، به هر وسیله ای دست می یازند و از هر شیوه ای سود می جویند. در پرتو چنین فرهنگی، بنیادهای اخلاقی جامعه فرو می ریزد، ارزش های انسانی کم رنگ می شود و آمار بزه کاریها فزونی می یابد. افزون بر آن، بشر در گرداب بی پناهی و تنهایی گرفتار می آید و نگرانی و تشویق بر سراسر زندگی وی حاکم می شود.