تحقیق مقاله بیو مکانیک

تعداد صفحات: 20 فرمت فایل: word کد فایل: 12378
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: زیست شناسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله بیو مکانیک

    بیومکانیک1 واژه‌ای مرکب از bio به معنی: (زیست و زندگانی) و mechanic به معنی: (افزارگر) یا کارکننده یا ابزار یا به عبارتی تعمیرکار است که به معنی: (توان‌مندی بدنی در جهت نشان دادن هستی چیزهاست.) یا به عبارتی «بیومکانیک» واژه‌ای مرکب، تشکیل یافته از دو کلمه : (بیو) به معنی: طبیعت و (مکانیک) به معنی: عمل و کارکرد یک ماشین است. این واژه در جمع به معنی «طبیعت عمل» است. بیومکانیک نوعی «ریاضت و زیبایی‌ شناسی فیزیکی» است که سعی دارد تا به طبیعت عمل یا در واقع همان «ریشه چیزها» دست یابد. بیومکانیک یعنی عمل نهفته و خلاصه‌شده برگرفته از هستی «چیزها». هر پدیده‌ای در هستی، یک «چیز» محسوب می‌شود؛ پس می‌توان به کمک تلاشی ریاضت‌گونه و بدنی «چیستی» یا «ماهیت» آن را متجلی کرد. تجل‍ّی فیزیکی و قابل دیدن که بی‌شباهت به گونه‌ای پانتومیم2 و آکروبات3 نیست؛ اما فرقی اساسی دارد. برای مثال، نشان دادن یک فقیر با لباس و ادا بر صحنه، کاری است که همه می‌کنند؛ اما عینیت‌ِ «فقر» بر صحنه بدون لباس و وسایل و ابزار صحنه‌ای و فقط بر اساس کشش عضلات و درهم تنیدگی اندامها و ترکیب با اندام‌واره‌های دیگر با فریاد و تنفس که آرزوی «جولیان و بک» در آمریکا... و «مایر هولد» در روسیه یا «ریچارد شخنر» و گروه بازیگران نیویورکی‌اش و یا «یرژی گروتفسکی» در لهستان بود؛ با همه تفاوتهای دیدگاهی، چیزی است که آرزو و اندام‌واره‌های زیبایی‌شناسی تصویری و به دور از حر‌ّافی را تشکیل می‌دهد؛ اما چه فرقی میان آکروبات و بیومکانیک وجود دارد؟
    بیومکانیک اعمالی است؛ خلاصه‌شده و در نهایت دقت و کنترل که هدفش «انتقال معنی یک احساس» یا «بیان احساسی نهفته در صحنه» است. حال آنکه آکروبات، اعمالی است: خلاصه‌شده و در نهایت دقت و سرعت و کنترل که هدفش جلب «توجه» است و نه خلق معنی خاص. هیچ معنی برتری برای آکروبات جز اینکه «ببین من چه می‌کنم!» یا «تو که نمی‌تونی این کار رو بکنی!» وجود ندارد. حال آنکه هر حرکت در تئاتر، بیومکانیک و شیوه بازیگری آن دارای «معنی» است. یا «یک معنی نهفته» یا «چندین معنی همسان» یا «ا‌َب‍َرمعنی» که هدف بیومکانیک رسیدن به همین «ابرمعنی» است. «معنی» در بیومکانیک آن است که هر حرکت یک «تفسیر» از «احساس» را انتقال می‌دهد. همچنان که در تئاتر «کاتاکالی»4 هندوستان «مودرا» یا حرکت انگشتها در هر ترکیب انگشت یا حرکت آن، یک «بیان خاص» محسوب می‌شود. «ابرمعنی» تفسیرهای گوناگون را نهایی می‌کند و حالتی را ایجاد می‌کند که در عین حال که بیانگر موضوع است چیزهای دیگری را نیز، بیان می‌کند که در «صورت حرکت» به ظاهر «نمایان» نیست اما کاملاً دریافت می‌شود. اکنون باید پرسید که فرق عمل پانتومیم با بیومکانیک چیست؟
    پانتومیم «حالت» را «تشریح» می‌کند یعنی دقیقاً نشان می‌دهد که یک پروانه در حال پریدن است؛ اما عمل‌ِ بامعنی در بیومکانیک دارای یک‌سری عمل است که متأثر از یک کنش واحد، عمل می‌کنند یعنی در اوج سادگی و انعطاف «احساس» و «اندیشه » مورد نظر را «تداعی» می‌کنند نه آنکه تصویری از چیز مورد نظر را خلق کنند؛ بلکه اندیشه و احساس را به شکل فیزیکی، تجس‍ّم می‌بخشد بی‌آنکه سعی در «عینیت» آن «چیز» داشته باشد برای مثال، مردی که با خبر مسر‌ّت‌بخش روبه‌رو می‌شود در پانتومیم سعی می‌کند دستها و چهره‌اش را باز کند و ادای خوشحالی را درآورد اما در نگاه کنشی همان مرد بر صندلی ولو می‌شود و دود سیگارش را به طرف سقف فوت می‌کند یا رفتاری مشابه یا غیر آنکه در ظاهر نشان‌دهنده صورت عینی خوشحالی نیست اما در جای خود این معنی مثالی را ادا می‌کند.5 به عبارتی دیگر همان‌گونه که در نشانه‌شناسی «دوسوسور» مطرح می‌شود اگر عمل «دست دادن» در پانتومیم یک نشانه ساده از دوستی است به این معنی که «دست دادن» یک «آیکون» (نشانه) یا عمل ساده فیزیکی است و «نشانه دوستی» بودن این عمل یک «ایندیکس» یا تمثیل است یعنی یک معنی درونی نهفته در عمل دست دادن وجود دارد اما اینکه این حرکت و درون‌مایه آن به معنی همزیستی و وفاداری است یک «سمبل» محسوب می‌شود که در خود عمل دست دیده نمی‌شود اما هست. بیومکانیک نیز به لحاظ رفتار‌ِ زیبایی‌شناسانه، خود را از حد یک «آیکون» (نشانه) بیرون می‌آورد و سعی در تمثیلی شدن دارد. یعنی باید اندیشید تا فهمید.
    همان‌طور که سه گونه نشانه در برقراری ارتباط وجود دارد سه گونه عمل نیز در صحنه وجود دارد که اساس بیومکانیک بر عمل نوع سوم استوار است. یعنی ک‍ُنش یا (ACTONT).
    بیومکانیک در اساس استوار بر ACTION یا (عمل) بنیان نهاده شده است. بیومکانیک مجموعه اعمال کنشی است. اما تقسیم اعمال صحنه به شرح زیر است:
    1 (Action objective)
    2 (Action Subjective)
    3 (Action Actont)
    Objective یا همان «عمل عینی» بلاواسطه بر صحنه است؛ مثل دست دادن و نشستن و برخاستن و یا هر عمل ریز و درشت دیگر که قابل رؤیت و دیدن باشد که حتی شامل یک پلک زدن یا د‌َم و بازدم نیز می‌شود.
    Subjective یا همان «عمل ذهنی» که ریشه اعمال Objective یا عینی است. علتی است که باعث می‌شود بازیگر به جای آنکه لیوان را با دست چپ بگیرد، با دست دیگر بلند کند. یا سیگار را به گونه‌ای خاص، روشن و دود کند یا با حالتی خاص بنشیند و... از این‌رو همه صحنه مملو از واقعیات عینی6 است که متأثر و منشعب از حقایق ذهنی7 می‌باشد. بیومکانیک این چرایی را با تمام وجود استفاده و پیروی می‌کند و این نوع از عمل که مهم‌ترین نوع عمل در شیوه بیومکانیک است به «Actont» یا «ابرعمل» یا همان «کنش» معروف است.
    اکنون کنش چیست و نوع استفاده بیومکانیک از کنش چگونه است؟
    کنش، معادل با «انگیزش»8 در مباحث روان‌شناسی و زیست‌ شناسی است.
    در روان‌شناسی و زیست‌ شناسی برای مثال: «انگیزه » «تشنگی» باعث ایجاد فعالیت و تکاپوی فیزیکی فرد یا موجود‌ِ تشنه برای رسیدن به «آب» می‌شود؛ اما «انگیزش» یا دلیلی که «انگیزه» را ایجاد می‌کند چیست؟ در چند جمله می‌توان گفت: کمبود آب و املاح بدن «انگیزش‌ِ» «انگیزه » تشنگی است و تشنگی، انگیزه تکاپوی موجود‌ِ تشنه برای رسیدن به آب است. بنا بر همین مثال: هر عملی عینی، دارای ریشه یا انگیزشی، ذهنی است؛ اما این ذهنیت چگونه شکل پذیرفته و چه حال و هوایی دارد، چرا افراد دارای یک موقعیت به‌خصوص یک عکس‌العمل ک‍ُلی مشابه دارند؛ اما در زمانی دیگر همان افراد در روبه‌رویی با همان موقعیت، رفتاری دیگر، نشان می‌دهند؟ به راستی چرا؟ پاسخ در «کنش» نهفته است. کنش، عملی فراگیر است که مانند فضایی غالب، اعمال ذهنی و عینی را کنترل می‌کند. کنش یک فضاست. زمینه‌ای است که «موجود» یا «چیز» و اعمال و ذهنیت او را وادار به گزینش فلان عمل و گفتار و رفتار و واکنش می‌کند، کنش سبب متشخص شدن اعمال و شخصیت می‌شود به این معنی که... اگر شخص قرار است نگاهی به موضوعی بیندازد تنها به یک حالت خاص این کار را می‌کند به همین دلیل است که بازیگری کنش‌گرای «جیمز دین» یا «مارلون براندو»، «آلک گینس»، «مایکل کین»، «رابرت دونیرو»، «سرلارنس اولویه» و... در هر نقش آن‌چنان متفاوت و البته قاطع و ویژه است که گویی هیچ‌کس دیگر قادر به ایفای آن نقش به‌خصوص، جز همان بازیگر به‌خصوص نیست.
    بیومکانیک گونه‌ای بازیگری منحصربه‌فرد است که فقط بازیگران توانمند تئاتر می‌توانند از عهده آن برآیند. شیوه‌ای قدرتمند است که کارگردان و بازیگر را قادر می‌سازد تا هر آنچه را که در اندیشه زیبایی‌شناسانه و رؤیاهای هنری خود، طرح‌ریزی کرده‌اند عینیت صحنه‌ای ببخشند. به لحاظ فلسفه کارکردی بیومکانیک تنها شیوه‌ای برای خودنمایی و چالشهای فیزیکی بازیگران نیست، بلکه شیوه‌ای ناگزیر و لازم است؛ البته انتخاب آن توسط کسانی صورت می‌پذیرد که چیزی بیش از الفبای تئاتر می‌دانند همچنان که «ریشارد شیسلاک» بازیگر بزرگ و همیشه جاویدان تئاتر لهستان از کارگردانش «یرژی گروتفسکی» می‌خواهد تا طراحان لباس و صحنه را از حواشی اندامش دور کند و عریان بر صحنه حاضر شود چرا که او بعد از «هجده سال» تربیت و استفاده از عضلات و اندامش قادر شده بود همه آنچه را که لازمه بیان دراماتیک و ادای تم نمایش بود باز بنمایاند بی‌آنکه کلامی گفته شود یا طراحی صحنه آن‌چنانی و لباس خاصی فضا را پردازش کند. به همین دلیل «ریشارد شیسلاک» و «یرژی گروتفسکی» به این نتیجه می‌رسند که از صحنه‌پردازیهای سکوی بلند و دارای ارتفاع، استفاده نکنند و تماشاچی را دقیقاً همسطح کف صحنه با اندام بازیگر و با فاصله بسیار نزدیک قرار دهند یا آنکه جایگاه تماشاچی را چنان دستخوش تغییر کنند که به جای چهره بازیگران تنها اندام ایشان در معرض دید باشد به همین دلیل همانند برخی سالنهای تشییع جسد دانشکده‌ های پزشکی تماشاچی را وادار کردند تا از بالا به اندام‌واره بازیگران نگاه کند. آنچه بیش از هر چیز درباره شناخت بیومکانیک اهمیت دارد شناخت الزام و فلسفه پیدایی بیومکانیک و چرایی آن است. بی‌تردید عدم شناخت ما از ریشه پدیده، باعث می‌شود که مانند کوهنوردی باشیم که با هلی‌کوپتر بر فراز رشته کوههای آلپ به پرواز درآمده و پا در هوا ادعای فتح و صعود داشته باشیم؛ اما اگر ما را بر ق‍ُله «اورست» هم پیاده کنند بی‌تردید از سرما و کمبود اکسیژن خواهیم م‍ُرد. پس مهم‌ترین اصل در هر کاری شناخت فلسفه و تداوم آن است. اما فلسفه بیومکانیک چیست؟
    بیومکانیک آن‌گاه مطرح می‌شود که «زبان» دیگر کارکرد زیبایی‌شناسانه و عملی خود را از دست می‌دهد؛ یا آن‌چنان رساننده نیست همچنان که «مایر هولد»9 سرسختانه و به‌حق بر آن بود که «ناتورالیسم»10؛ به شکلی محسوس خسته‌کننده شده و تماشاچی امروز بیشتر مایل به دیدن است تا شنیدن. «هارولد پینتر»11 به شکل کاملی بر لزوم دیدن تأکید می‌کند و بیان می‌دارد که: «دو گونه سکوت وجود دارد، سکوتی که در بی‌کلامی مطرح است و دیگر هنگامی است که بارانی از کلمات سرازیر می‌شود.»
    بیومکانیک، گونه‌ای زبان است که علاوه بر رسایی و تنوع، سرشار از زیبایی‌ شناسی توأم با حرکت و فراگیر است؛ یک اثر بیومکانیک عملاً جدای از نیاز به ترجمه، خود را ترجمه می‌کند و بیننده (تماشاچی) خود درمی‌یابد که چه روی می‌دهد. «روی‌داد»12 زبان اصلی بیومکانیک است. همچنان که «گروتفسکی» ابتدا در مدرسه تئاتر «ا‌ُپول»13 به آموختن شیوه سنتی پرداخت اما به مانند «مایر هولد» خیلی زود از این شیوه‌های کلاسیک گریزان شد.
     

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله بیو مکانیک

    فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

تحقیق در مورد تحقیق مقاله بیو مکانیک, مقاله در مورد تحقیق مقاله بیو مکانیک, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله بیو مکانیک, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله بیو مکانیک, تحقیق درباره تحقیق مقاله بیو مکانیک, مقاله درباره تحقیق مقاله بیو مکانیک, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله بیو مکانیک, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله بیو مکانیک, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله بیو مکانیک
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت