مقدمه
بهترین راه برای رسیدن به خداوندی که وجودش از هر چیزی روشن تر و حضورش برای هر شیء ، در تمام چیزها نزدیک تر می باشد ، همانا غبار راه نشاندن و گردگیری کردن فاهمه است ، چون خفای خداوند از شدت ظهور اوست و دوری او از شدت نزدیکی وی می باشد ، زیرا اگر موجودی بقدری آشکار بود که حتی از فهم ، فاهم و مفهوم ، معلوم تر بود و بقدری نزدیک بود که از خود شی ء به همان شی ء نزدیک تر بود ، چنان ظهوری سبب بطون و خفا می گردد و چنین نزدیکی ، مایه دوری می شود ، لیکن بطون و نیز دوری او از دید محجوبان است ، چون خود بین ، خدا بین نخواهد بود و اگر قصور و ضعف بشر با پرهیز از خود بینی و نجات از احول و اعور و اعمی بودن ، بر طرف گردد ، انگاه می توان خدا را به اندازه سعه وجودی خویش مشاهده کرد و معرفت او را با اعتراف به ما عرفناک حق معرفتک تتمیم نمود.
واقعیت شناخت و شناخت شناسی
شناخت و معرفت همواره ناظر به امری است که متعلق آن یعنی معلوم ، می باشد و شناخت به لحاظ مدرکات و موضوعات مختلفی که مورد ادراک قرار می گیرد ، تقسیمهایی را می پذیرد . مانند فلفه که علم به هستی و عوارض ذاتی آن است و یا ریاضیات و علوم مختلف طبیعی .
معرفت شناسی شناختی است که موضوع آن عبارت از معرفت و اگاهی انسانی است نه اشیاء خارجی.
همان گونه که موضوعات مختلف واقعیاتی هستند که علوم مختلف در رتبه دوم نسبت به آن واقعیات هستند شناخت شناسی نیز به عنوان یک علم در رتبه دوم نسبت به سایر علوم قرار دارد و البته شناخت از آن جهت که خود یک علم است با تنقیح مناط و با تعدد جهت محکوم به احکامی است که درباره سایر علوم اثبات می کند و نظیر این مساله که با تعدد جهت و یا با تنقیح مناط یک امر زیر مجموعه اقسام مربوط به خود قرار می گیرد در علوم مختلف وجود دارد .
به عنوان مثال در منطق کلی را به پنج قسم جنس ، نوع ، فصل ، عرض عام و خاص ، تقسیم می کنند و آنگاه مفهوم کلی را که مقسم اقسام یاد شده است در قیاس با هر مفهوم دیگر مصداق برای یکی از اقسام یاد شده می دانند و در فلسفه نیز تقابل را از جهت مصادیقی که دارد به تضاد ، تناقض ف تضایف ، عدم و ملکه ، تقسیم یم کنند و انگاه مفهوم تقابل مصداق یکی از زیر مجموعه خود ، مانند تضایف قرار می گیرد.
اگر در شناخت شناسی نظر به احکام و خصوصیات علم از ان جهت که علم است نباشد بلکه احکام و خصوصیات علم و یا علومی خاص با حفظ خصوصیت مربوط به ان علم ، مورد کاوش قرار گیرند ، مانند آن که فرایند پیدایش ، توسعه و تحول علوم تجربی و یا ریاضی مورد نظر قرار گیرد در این صورت علمی که در این رتبه نظر به علوم قبلی دارد خود می تواند موضوع برای معرفت شناسی دیگری باشد که به فرایند تحول ان به لحاظ زمینه ها و شرایط مختلف می پردازد .
شناخت شناسی و شناخت های علمی
شناخت شناسی به عنوان یک علم که ناظر به احکام کلی و عام علوم و معارف انسانی است ، مشتمل بر قضایایی است که در مورد هر علم و از جمله در مرود معرفت و شناخت شناسی نیز از آن جهت که علم است صادق می باشد و این احکام در صورتی که از اصول موضوعه ما خوذ در شناخت شناسی نباشند از زمره مسائل سائر علوم نبوده ، قهرا در مقام داوری نسبت به موضوعات و مسائل سائر علوم نیز نمی باشند .
از جمله قضایا و مسائل اساسی و بنیادینی که در شناخت شناسی مطرح هستند عبارتند از :
اول ، راهی برای شناخت واقع هست و این قضیه بازگو کننده اصل واقعیت علم است و تردید در آن همان گونه که گذشت مجال کاوش و گفتگو را از بین برده راهی برای گریز از آن نیست چه این که تردید و انکار آن نتیجه ای جز سفسطه نمی دهد.
دوم ، راهی که به نام علم ، واقع را ارائه می دهد ، در ارائه خود نسبت به واقع معصوم است و این اصل ، لازم ضروری اصل پیشین است زیرا در صورتی که خاصه واقع نمایی و ایصال به واقع از علم گرفته شود چیزی جز جهل باقی نمی ماند.
سوم ، کسانی که از علم برای رسیدن به واقع استفاده می کنند ، گاه در مسیر آن گام نهاده و گاهی نیز از حدود و ضوابط علمی خارج شده و از وصول به واقع محروم می مانند و گرفتار خطا و اشتباه می شوند پس برخی از افراد که طالب حیات و زندگی علمی هستند در رسیدن به مقصود مصیب هستند و برخی دیگر از مسیر علمی منحرف می شوند و مخطی می باشند .
شناخت شناسی هرگز مصیب و مخطی علوم پیشین را مشخص نمی کند و تعیین مصیب و مخطی در هر علم پیشینی مربوط به مبادی و مبانی همان علم است . معرفت شناس می تواند از ویژگی و خصوصیات معرفت علمی سخن گوید و برخی از احکام ان را نظیر ثبات ف تجرد ، دوام و ... بیان کند چه این که مخالفت و یا موافقت با کسانی که همه معرفتهای بشر را متحول ، متغیر و در معرض دگرگونی و تحول می دانند و یا ان که همه عناصر معرفتی علوم مختلف را در ارتباط متقابل و رویارویی و به ضرورت و یا امکان در معرض تبدل و تغییر می یابند ، در حوزه کار معرفت شناس است و یا این که اثبات غیر قابل تغییر بودن برخی از معارف و ضرورت ثبات بعضی از اندیشه ها کاری معرفت شناسانه است و اما تبیین این که کدام معرفت علمی بوده و از ضوابط و قواعد علمی حاصل شده و یا ان که علمی نبوده و جهلی است که چهره علم به خود گرفته مربوط به علوم خاصه می باشد .
از انچه بیان شد معلوم می شود اختلاف در حوزه های گوناگون علمی و وجود خطاهای فراوانی که در علوم جزئی حاصل می شود هرگز اسیبی به احکام و اصول مربوط به شناخت و معرفت انسانی وارد نمی اورد یعنی کسی نمی تواند با تمسک به خطاها و یا قضایای متناقضی که در علوم مختلف پیدا می شود به انکار راه برای شناخت واقع و یا به نفی عصمت ان راه بپردازد و یا ان که گام نهادن در مسیر معرفت و تحصیل علم و اگاهی را غیر ممکن بخواند .
وجود اختلاف و تهافت در گفتار صاحب نظرات علوم مختلف نه تنها نم یتواند بر احکام و اصول معرفت شناسی خدشه وارد سازد بلکه معرفت شناس می تواند با توجه به قضایای متناقضی که در دایره علوم مختلف اظهار می شود به اجمال بر وجود معرفت صواب و خطا استدلال نماید . زیرا وقتی درباره یک مساله واحد دو قول متناقض اظهار می شود به دلیل امتناع ارتفاع واجتماع نقیضین بدون شک یکی از ان دو گفتار صواب و مطابق با واقع بوده و گفتار مقابل خطا و مخالف با واقع است واما تشخیص این که کدام نظر صحیح و کدامیک غلط است بر عهده معرفت شناس نبوده و از وظائف عالمی است که در قلمرو علم مربوط به ان مساله کاوش می نماید . هر صاحب نظری مبانی و اصول داوری را از علم خاص خویش می گیرد و روش صوری و مادی ان را از منطق استفاده می کند .
و منطق علمی است که شیوه های مختلف انتقالات ذهنی و از جمله ترتیب و چینش قضایا در قیاسات برهانی و همچنین خصوصیات عام مواد یقینی و غیر یقینی را بیان می کند و دانشمندان علوم مختلف با شناخت منطق و رعایت موازین منطقی می توانند به داوری بین قاضایای مختلف و یا متناقض پرداخته و به تشخیص قول صواب و یا خطا مبادرت ورزند .
رعایت نکردن موازین منطقی ، اشتباهات و خطاهای فراوانی را در حوزه های مختلف علمی پدید می اورد و زمینه ظهور قضتایای متهافت و رویارویی را ایجاد می کند و اگر صرف وجود خطا و یا بروز قضایای متناقض دلیل بر نفی حقیقت علم و یا انکار راه معرفت و عصمت ان باشد این مساله انچنان که برخی گمان برده اند منحصر به علمی خاص نظیر فسفه نمی باشد و همه علوم تجربی و غیر تجربی و همه دانشهای نظری و عملی و از جمله علم فقه و مانند ان را نیز در بر می گیرد زیرا اختلافات علمی مختص به دیدگاههای فلسفی نبوده و در همه علوم وجود دارد .