قبل از هر بحث و نظری بهتر است ابتدا واژه حجاب را معنی کنیم و سپس به تفسیر شاخه‌های اصل یا فرع بودن آن بپردازیم.
حجاب در بسیاری از موارد پوشیده بودن و پوشش کامل زن در اجتماع و مداخلات اجتماعی معنا شده است در حالی که هر پوششی حجاب نیست و حجاب تنها مختص زن و دختر نیست. اگر به دید وسیع تر و بعد متعددی به مساله حجاب و چگونگی پیدایش و احکام آن نظری بیندازیم و با تفکر و اندیشه بیشتری در این مورد به مطالعه بپردازیم می‌بینیم که حجاب تنها مختص زن و دختر نیست.
این مساله درست است که زن باید خود را از نامحرمان بپو شاند یا در مداخلات اجتماعی حریم حجاب خود را حفظ کند ولی معنای اصلی حجاب این نیست.معنای حجاب متاسفانه در جوامع اسرورزی به خوبی جا نیفتاده و هنوز به شیوه سنتی درباره آن به بیان عقاید و نظرات می پردازیم. اگر می‌گوئیم حجاب تنها مختص زن نیست مقصود این نیست که حجاب امری ثانوی و یا دلخواه است مقصود از بیان چنین سخنی این است که در جامعه اسلامی و از زمان ظهور اسلام ، هم برای زن و هم برای مرد حد و مرزی قرار داده شده است که بیشتر وی در این حد و مرزها باعث بی‌حجابی می‌گرددکه این حد و مرزها برای زن پوشیده بودن اعضای بدن و موی سر در مقابل نامحرم بوده است یا امتناع از پوشش هایی که مورد توجه افراد نامحرم قرار می کیرند و…
این حد و مرزها برای مرد نیز صدق می کنند اما به صورت ها و مدل های دیگر. نگاه کردن به زن نامحرم، چشم چرانی، نگاه هایی که موجب تقویت شهوت و وسوسه می‌شوند و در نتیجه به فساد اخلاقی می انجامند. حتی پوشش مرد نیز باید دارای بنیاد محکمی باشد بنیادی که نتوان آن را به آسانی شکست.
موارد فوق نیز گونه های دیگری از حجاب است که در خور مقام مرد میباشد. پس به این نتیجه می رسیم که حجاب برای مرد و جنس از انسان ها سفارش شده است در حالی که پیشینیان ما این باور را داشته اند و متاسفانه به ما هم منتقل کرده اند که حجاب مختص زن است و زن باید در پرده حجابش مخفی باقی بماند در حالی که پیشرفت جوامع امروزی بخصوص در کشور خودمان در بسیاری از موارد علمی مدیون زن و مقام والای زن میباشد. این نکته نیز قابل ذکر است که از دامن زن ، مرد به جامعه پای می‌نهد و با تربیت او رشد کرده و پای در عرصه علم ، دانش و ترقی می نهد.
بهتر است به علل پیدایش حجاب نیز نگاهی دقیق و جامع داشته باشیم. ابتدا به بیان عللی می پردازیم که از اجتماع غرب در جامعه ها رسوغ یافته است.در باب علل پیدایش حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالب این علت ها برای ظالمانه جلوه دادن حجاب ذکر شده اند که ریشه در نظرات فلسفی اجتماعی اقتصادی و اخلاقی دارد.
1 میل به ریاضت و رهبانیت. ( ریشه فلسفی )
2 عدم امنیت و عدالت اجتماعی. ( ریشه اجتماعی )
3 پدرشاهی و تسلط مرد بر زن. ( ریشه اقتصادی )
4 خودخواهی مرد و مظلومیت زن.( ریشه اخلاقی )
در حالی که علل نامبرده به هیج وجه تاثیری در پیدایش حجاب در هیچ جای دنیا نداشته است که فلاسفه وجامعه شناسان غربی این نظریات را بر مبنای اعتقادات خود ثبت کرده اند. مخالفان حجاب اسلامی حجاب را زاییده یک طرز تفکر فلسفی خاص درباره جهان ولذات ان معرفی می کنند وگاهی ریشه سیاسیی و اجتماعی برای آن ذکر می کنند ویا آنرا معلول علل اقتصادی
می دانند . در حالی که اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچ یک از این جهات نظر نداشته است و هیچ یک از این نظرات را با مبانی مسلم وشناخته شده خود وفق نمی‌دهد اسلام خوش بختانه طرز تفکر وجهان بینی روشنی دارد که در آن برای همه پرسش های بشری واز جمله مسلئه حجاب پاسخ های قانع کننده ای دارد.
اگر اسلام زن را چندین برابر مرد به حجاب امر کرده است به این دلیل است که اسلام چندین برابر مرد برایر زن وشخصیت او ارزش قائل است وزن را از حقوقی انسانی برخودار کرده وبر خلاف سایر ملل ومکاتف زن را از حالت کالا بودن واستقلال نداشتن بیرون آورده است در حالیکه ما اجازه دادهایم ذهنمان را درباره حجاب بیگانگان شستشو دهند وما را از داشتن ممراویدهای پکی محفوظ کنند
اگر اسلام حد مرز های شخصیت زن را تنگتر گرداننده به این معنا ست که برای جایگاه خاصی قائل است ودر پرده عفت به او این اجازه را می دهد تا استعداد های خود را شکوفا سازد . البته این مطلب در جامعه امروزی صادق است وگرنه زنان در دورهای پیشین از این حقوق بهره مند نبوده اند چون مرد سالاری به غلت در جامعه حکم فرما بوده استو قوانین سخت وشدیدی خارج از دستورات اسلام در جامعه وسخ می شده است به طور که دختر ی که ازدواج میکرد پدر وبادر او نامحرم می‌شدند در حالی که این قانوندر هیچ کجای اسلام صادق نیست. متاسفانه چنین باورهای غلتی که از پیشینیان تا امروز جهش پیدا کرده است به ما نیز منتقل شده است مارا بر این تفکر استوار می دارد که حجاب چون زندان را در بر می گیرد در حالیکه زن با حجابش شخیت می یابد ودر پرده عفتش نبوغ را در هم می یابد وگاها در جامعه از مقام مرد نیز بالاتر می رود البته این مطلب نیز شایان ذکر است که مقام زن در اسلام بعد از خدا وپیامبر در سومین وبهترین مرتبه انسانی قرار دارد.
اسلام می خواهد دختر در حجابش چو مروایدی در صدد باشد در حالی که دیگران میخواهند تمام مروایدها را از صدف بیرون بریزند واز آنها بهر برداری کنند. حجاب به منزله صدفی است که مرواریدرا در دریا های بیکران حوادث از گزند خطرات گونا گون در امان نگه می دارد.
بعد از مختصری توضیحات به این بحث میرسیم که رعایت حجاب برای یک زن چه لزومی دارد ؟
1 چون فرمان خداست وباید از مالک وآفریننده خود اطاعت کرد.
2 برای جلوگیری از بی بند باری وآلوده شدن به فساد اجتماعی.
3 چون حجاب عامل خوش بختی ونیک نامی هر زنی است.
4 برای استحکام پیوند خانوادگی وحفظ کانون مهر ووفا .
5 برای حفظ ارزش واحترام زن.
6 حفظ قلب ها از انگیزه های بد فرجام.
7 جلوگیری از انواع مهیمات.
وقتی به موارد فوق نگاهی تفکر آمیز داشته باشیم می بینیم که زن با حجابش از تمامی فسادهای اخلاقی وجنسی جلوگیری می کند. چون زن نوعی محرکه است که آشکار بودنش افراد جامعه را تحریک به اندیشه های بد فرجام می‌کند. زن گوهری است که اگر از صدف خود بیرون بیاید همه قصد دست اندازی و ربودن او را دارند چیزی که در غرب وفرهنگ ناقص غرب قابل مشاهده است.
حجاب وآثار آن :
1 حجاب اجرای فرمان خداست.
2 آزادی با معنای واقعی با بودن حجاب بدست می آید.
3 حجاب یعنی حفظ حریم مشخص در اسلام.
4 نشانه حیا وشخصیت ومظهر پاکی وعزت زن است.
5 از عوامل موثر عفت است و جلوی هر گونه معاشرت نامشروع را می‌گیرد.
6 سپر محکمی است در برابر آفت تیر های دید شیطان صفتان.
7 خنجر نوک تیزی است بر قلب دشمنان اسلام که بدنبال فساد در جامعه هستند.
موارد نام برده در جامعه ما از بزرگترین ارزش ها هستند. ارزشی که زن ومقام زن با آن شناخته می شود اما بد حجابی و آثار سوء آن :