سال تاریخی ۱۳۵۷ در شرایطی آغاز شد که تنها ۱۰ روز به مراسم چهلم کشته شدگان حوادث تبریز باقی بود
آیت الله (امام) خمینی روز چهارم فروردین از تبعیدگاه خود در نجف، پیامی به مناسبت نزدیک شدن«اربعین مقتولین مظلوم تبریز» صادر کرد. او در پیامش ضمن دعوت مردم به برافراشتن پرچم های سیاه و به پا داشتن مراسم سوگواری نوشت: »باید همه گروه های سیاسی و طبقات روشنفکر با صراحت و بدون هیچ ابهام، نهضت و تحرک خود را اسلامی و برای اجرای قوانین عدالت پرور قرآن کریم معرفی کنند و به گروه روحانی و کارگری و توده مردم بپیوندند که با این منطق، حیله حساب شده اجانب را که به زبان شاه اجرا می شود خنثی کنند و در غیر این صورت با برچسب مارکسیسم و احیاناً مارکسیسم اسلامی جناح های روشن و متحرک را از سواد اعظم (که ملت مسلم است)جدا و از خاصیت مطلوب ساقط و ملت را نیز تضعیف نموده و پیروزی را عقیم یا به مدت طولانی معوق می کنند.»
حوزه علمیه قم و آیات عظام شیرازی، گلپایگانی و مرعشی نجفی نیز در روزهای بعد اطلاعیه دادند و مردم را به شرکت در مراسم چهلم تبریزیان فراخواندند. با فرا رسیدن روز دهم فروردین، بازار تهران تعطیل شد و مراسم سوگواری در ۵۵ شهر کشور برپا گشت. گروه هایی از مخالفین در قزوین، اصفهان، بابل و کاشان به سینماها، ساختمان های اداری و مراکز حزب رستاخیز حمله کردند. اما حادثه اصلی در یزد رخ داد که درگیری میان ماموران و تظاهرکنندگان، چند کشته به جا گذاشت.
شتاب
حوادث، در هفته های پس از ماجرای یزد به تدریج شتاب گرفت. تظاهراتِ گروه های مخالف در شهرهای کوچک و بزرگ فراگیر شد، دانشگاه ها به حرکت درآمدند و زندانیان سیاسی در زندان های کشور اعتصاب غذا کردند. از سوی دیگر، گویا به تحریک ساواک، چند انفجار در کنار خانه های تعدادی از مخالفان و منتقدان سیاسی، مانند مهندس مهدی بازرگان، دکتر سامی و رحمت الله مقدم مراغه ای روی داد که آشکارا به قصد ارعاب فعالان سیاسی مخالف طراحی شده بود.آیت الله (امام) خمینی با نزدیک شدن چهلمین روز حوادث یزد بار دیگر فعالیت خود را افزایش داد و از جمله در مصاحبه ای با خبرنگار روزنامه لوموند که به نجف رفته بود گفت: «کمال مطلوب ما ایجاد یک دولت و حکومت اسلامی است. معذلک نخستین اشتغال خاطر، سرنگون کردن این رژیم خودسر و خودکامه است»سرانجام مراسم بزرگداشت چهلم حوادث یزد نیز که در روز ۱۹ اردیبهشت به دعوت آیات گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی نجفی در مسجد اعظم شهر قم برپا شده بود، با دخالت ماموران انتظامی به صحنه زد و خوردی طولانی تبدیل شد که تعدادی کشته به جا گذاشت.
تزلزل درونی
دولت جهانگیر آموزگار در طول این ماه ها، سرگرم یافتن راه حلی برای مشکل تورم بود که گمان می کرد بیش از عوامل دیگر در خشمگین کردن مردم نقش داشته است. اطلاعات منتشر شده در سالنامه آماری کشور در سال ۱۳۵۶ نشان می دهد که شاخص هزینه زندگی بین سال های ۱۳۵۰ و ۱۳۵۵ تقریباً دو برابر شده و از ۱۰۰ به ۱۹۰ رسیده است (»ایران بین دو انقلاب»، یرواند آبراهامیان).مهمترین عامل این تورم هولناک، سرازیر شدن درآمدهای بی حساب نفت در سال های پس از ۱۳۵۲ بود اما سیستم برای مقابله با آن، به جای توسل به راهکارهای مبتنی بر منطق اقتصادی، شیوه هایی مانند «مبارزه با گرانفروشی» را به کار گرفت که نتیجه آن تنها گسترش نارضایتی عمیق میان جمعیت پرشمار خرده فروشان و مغازه داران بود.دولت آموزگار پس از روبه رو شدن با بحران سیاسی - اجتماعی ۵۷-۱۳۵۶ کوشید با کندکردن گردش چرخ های اقتصاد کشور از بار تورم بکاهد. نتیجه اقدامات او، رکودی عمیق بود که هرچند از فشار تورم کاست اما نتوانست اقتصاد کشور را نجات دهد. نخستین نشانه های تزلزل درون نهادهای حاکمیت در آستانه تابستان ۵۷ و با کناره گیری تعدادی از نمایندگان مجلس از عضویت حزب رستاخیز آغاز شد. چند هفته بعد جناح سومی در درون حزب رستاخیز اعلام موجودیت کرد. از سوی دیگر کمیسیون شاهنشاهی که از ماه های آخر صدارت هویدا کار بررسی انتقادی عملکرد مسئولان دولتی را به شکل علنی آغاز کرده بود، بر سخت گیری خود افزود. جریان جلسات محاکمه گونه این کمیسیون از رادیو تلویزیون کشور پخش می شد و به رغم قصد واقعی برگزارکنندگانش، تنها به خشم مردم و اختلاف درونی مسئولان دامن می زد.مخالفان مذهبی با آغاز ماه رمضان در اواسط مرداد، فرصت مناسبی برای گسترش فعالیت های خود یافتند. از آن هنگام مسجد قبا در تهران به مرکز فعالیت علیه حکومت بدل شد. روز ۲۰ مرداد تظاهرات اصفهان و شیراز که از مدتی پیش آغاز شده بود به اوج رسید و دولت ناچار در اصفهان حکومت نظامی اعلام کرد. در حوادث اصفهان و شیراز هم تعدادی از تظاهرکنندگان کشته شدند و سیل اعلامیه های محکومیت و تسلیت بار دیگر از قم و نجف سرازیر شد.شاه در یک مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی در روز ۲۶ مرداد، برای نخستین بار به موج فرار وابستگان حکومت اشاره کرد و آنها را «عده ای ترسو» خواند که «یک خرده» سر و صدا شنیده اند و «دارند خانه هایشان را تند تند می فروشند و از این مملکت فرار می کنند». این گفته های او اعترافی آشکار به تزلزل درونی حاکمیت بود و سرخوردگی او را از کسانی نشان می داد که سال ها از حمایت او بهره برده بودند، اما سرِ بزنگاه فرار را بر قرار ترجیح می دادند.دو روز پس از برگزاری این مصاحبه مطبوعاتی توسط شاه، حادثه ای در آبادان اتفاق افتاد که تیر خلاصِ دولت آموزگار شد. فاجعه سینما رکس آبادان درست همزمان با «جشن های سالروز قیام ملی ۲۸ مرداد» رخ داد و در آن بیش از ۳۵۰ زن و مرد و کودک در آتش سوختند. افکار عمومی بلافاصله رژیم را مسئول این حادثه قلمداد کرد و فشار به دولت افزایش یافت. شاه دریافته بود که آموزگار توانایی عبور از بحران را ندارد. بنابراین به فکر تغییر نخست وزیر افتاد.