خدا کند تو بیایی
تقدیم به مادری که، امید دلها را در کنار قلب خود جای داد و وجودش را به پای او ریخت، تا آخرین ودیعه ولایت را به عالم امکان تحویل داد.
سلام بر تو که از نور ولایت نیک مواظبت کردی وحق امانت را ادا نمودی و سرّ خدا را حفظ کردی و ولی خدا را حمل نمودی و در حفظ او زحمت فراوان کشیدی.
و اگر هم ادب را بیشتر رعایت کنیم سلاممان را پیشاپیش به آستان مادر بزرگوارش حضرت نرجس سلامالله علیها تقدیم داریم باشد راه را نزدیکتر کرده باشیم- بدان امید که به شفاعت ما برخیزد و نزد فرزند گرامیش سفارش ما را بفرماید.
این بار با لسانی دیگر، یا ایها العزیز، این بار با قلبی که اعتقادش را بر زبان میآورد به استقبال تو آمدهایم و با چشمانی شرمنده- که سعی در رعایت آداب محضر تو دارد- به حضورت شرفیاب شدهایم. بهانهای دیگر است که با ندای «اباصالح» صدایت زنیم. و با ذکر «داعیالله» سلامت کنیم و با کلمه «ولیالله» درودت فرستیم و با گلواژه «العجل» انتظارت کشیم و با فریاد «ادرکنی» از تو جوابی بطلبیم.
تو از حال ما خبر داری و انتظار دلمان را میدانی.
به مادرت فاطمه(س) که هنوز برایش اشک میریزی سلام ما را بیجواب و ندای ما را بیپاسخ مگذار.
خداوندا- درود بفرست بر محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و حسن مجتبی و حسین شهید و بر تمامی جانشینان و چراغهای روشنگر تاریکیها و مشعلهای فروزان پرهیزکاری – و درود بر ولیّت، یا اباصالح المهدی، ای امام منتظران، ای امید ناامیدان- ای نوای بینوایان، ای دوای دردمندان، ای پناه مستمندان، ای باب یتیمان- ای فروغ بیپایان، ای محبوب عارفان، ای معشوق عاشقان، ای شفای مجروحان، ای زمزمه کروبیّان- ای یوسف کنعانیان جهان به امید این که این نالههای جانسوز فراق مقبول درگاه تو افتد و تشنگان دیدارت را جرعهای بنوشانی.
ای که از جمله خوبان جهان خوبتری تو پناه همهای، حجت ثانی عشری
چه شود ما را بپذیری و نمایی نظری
تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است برمیگردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و برگلوی مظلومیت نشست، به آن سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد، به آن جنایتی که دست و پای مردانگی را برید. از آن زمان تاکنون ما به آب حیات انتظار زندهایم، انتظار ظهور منتقم خون حسین(ع).
تاریخ استقامت ما از آن زمان هم دورتر میرود، از عاشورا میگذرد و به بعثت پیامبر اکرم میرسد. هم او در مقابل همه جهل و ظلم و کفر و شرک و عناد و فسادی که جهان آن زمان را پوشانده بود وعده میفرمود که کسی خواهد آمد. نامش نام من، کنیهاش کنیه من، لقبش لقب من، دوازدهمین وصی من خواهد بود و جهان را از توحید و عدل و عشق و داد پر خواهد فرمود. اما تاریخ صبر و انتظار ما به دورترها برمیگردد، به مظلومیت و تنهایی عیسی، به غربت موسی، به استقامت نوح و از همه اینها گذر میکند تا به مظلومیت هابیل میرسد.
انتظار و بردباری ما را وسعتی است از هابیل تاکنون و تا برخاستن فریاد جبرئیل در زمین و آسمان و آوردن مژده ظهور امام زمان(عج).
آری و در آن زمان هستی حیات خواهد یافت. عشق پر و بال خواهد گشود و در رگهای خشکیده علم، خون تازه خواهد دوید. پشت هیولای ظلم و جهل با خاک، انس جاودان خواهد گرفت، شیطان خلع سلاح خواهد شد، انسان بر مرکب رشد خواهد نشست و عروج را زمزمه خواهدکرد.
دیدار خورشید تلاشی بزرگ میطلبد برای نوکردن عهد به همان سان که هر سحرگاه پهنه زمین پرده شب را از سر میاندازد تا در استقبال از خورشید گرما و نور را شاهد باشد. هیهات که همه عهد در گرو شناخت ومهر است و ما نیمه شعبان همه سالها را تنها با نقل و شیرینی و گفتگوهایی عاری از آنچه موجب «تجدید عهد» میشود سپری میسازیم.
چگونه است که در میان صدها هزار صفحه کتاب درسی که دانشآموزان ما در دورههای مختلف مطالعه میکنند جایی برای ذکر نام بلند آن که همه رستگاری و همه بودن در گرو بودن با او و عهد با اوست وجود ندارد؟