رسیدن به آرامش, در گرو شناخت اضطراب و نگرانى و مبارزه با علل آن است. از این رو با استفاده از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) و سخنان دانشمندان ریشه هاى نگرانى را مورد بررسى قرار داده و در بحث راه هاى درمان نگرانى و تحصیل آرامش به یک عامل اساسى که همان تقویت ایمان است, اشاره کردیم و از زوایاى مختلف به نقش اضطراب زدایى و آرام بخشى ایمان پرداختیم.
ایمان, انسان را در برابر عوامل تهدیدکننده حیات او به یک موجود غیر قابل شکست تبدیل مى کند. در مواردى که دشوارى هاى زندگى, شخصیت انسان را نشانه مى گیرد, اتکاى به خداوند در روح او اثر عمیق و غیرقابل انکار مى بخشد. نوع برخورد و وضعیت روانى مردم مومن با عکس العمل و وضعیت روحى افراد مادى و بى ایمان در برخورد با حوادث, قابل مقایسه نیست. به یکى از بانوان مسلمان در مدینه خبر رسید که در جنگ احد سه تن از عزیزان خود را از دست داده است. پس از شنیدن این خبر او براى حمل اجساد کشتگان خود با شترى عازم جبهه احد گردید. پیکر بى جان عزیزانش را بر شترى حمل کرد و به مدینه بازگشت. در نیمه راه به عایشه, همسر رسول اکرم(ص) برخورد کرد. همسر پیامبر پرسید: از رسول خدا چه اطلاعى دارى؟ این بانوى مصیبت دیده با متانت و آرامش خاصى که از ایمان محکم و استوارش سرچشمه مى گرفت, پاسخ داد: من مژده اى براى شما دارم و آن این که در جنگ به پیامبر آسیبى نرسیده است و در برابر چنین نعمت گران قدر و بزرگى هر گونه مصیبتى کوچک و قابل تحمل است. همسر پیامبر از او پرسید: این اجساد, چه کسانى هستند؟ در پاسخ گفت: یکى جسد شوهرم و دیگرى جسد فر زندم و سومى جسد برادرم است و همه را با خود به مدینه مى برم تا به خاک بسپارم.
مکاتب مادى هرگز نتوانسته اند چنین زنان و مردان فداکارى تربیت کنند, حال این که در تاریخ اسلام از این وقایع زیاد دیده مى شود. دیل کارنگى مى گوید: (پدرم زیر بار قرض و گرفتارى و فلاکت و بدبختى رفته بود که سلامت خود را از دست داد. پزشک به مادرم گفت: بیش از شش ماه از عمر پدرم باقى نمانده است; پدرم مکررا تصمیم گرفت به وسیله طناب به زندگى خود خاتمه بخشد یا خود را تسلیم امواج رودخانه کند. سال هاى بعد پدرم براى من تعریف کرد و گفت: یگانه عاملى که در آن موقع من را از انتحار بازداشت, ایمان راسخ و استوار مادرت بود. او عقیده داشت: اگر خداوند را دوست بداریم و از اوامرش اطاعت و پیروى کنیم, همه کارها اصلاح خواهد شد. حق با مادرم بود; سرانجام همه کارها اصلاح شد[ و ]پدرم چهل و دو سال دیگر به خوشى زندگى کرد. دین به من ایمان و امید و شهامت مى بخشد و هیجان و اضطراب و ترس و نگرانى را از من دور مى کند.)
کسى که تلاش گسترده اى دارد وقتى ببیند از کارش قدرشناسى نمى شود, دچار رنج و اندوه مى گردد; اما مردان خدا و افراد با ایمان هرگز انتظار پاداش و تشکر از دیگران نداشته و به ثواب اخروى چشم دوخته اند. سوره (انسان) درباره مدح اهل بیت پیامبر(ص) به این جهت نازل شده که آنان بدون هیچ گونه چشم داشتى غذاى خود را به فقیر و اسیر و مسکین بخشیدند و چنین گفتند: (انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولاشکورا; ما تنها به خاطر خدا به شما غذا مى دهیم و انتظار پاداش و تشکر از شما نداریم.)
بر این اساس على(ع) مى فرماید: (لایزهدنک فى المعروف من لایشکره لک فقد یشکرک علیه من لایستمتع بشىء منه وقد تدرک من شکر الشاکر اکثر مما اضاع الکافر والله یحب المحسنین; به خاطر ناسپاسى افراد, از کار نیک مضایقه نکنید, چرا که در عوض گاهى کسى از تو سپاس گزارى مى کند که از عمل نیکت بهره اى نبرده و چه بسا اثر این شکرگزارى بیش از ناسپاسى افراد ناسپاس است و خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد.)
ایمان, انسان را از منفى گرایى و بدبینى به مردم که خود عامل مهم اضطراب است, باز مى دارد. مومن به پیروى از قرآن, بدبینى را از گناهان بزرگ مى داند و کار دیگران را حمل بر صحت مى کند. تسلیم شدن در مقابل قضاهاى حتمى و راضى شدن به مقدرات که از آثار ایمان است, زندگى را دل پذیر و مطبوع مى سازد. على(ع) مى فرماید: (انکم ان رضیتم بالقضاء طابت عیشکم وفزتم بالغناء; اگر به مقدرات حتمى راضى شدید, زندگى شما شیرین و گوارا مى شود و از غنا برخوردار مى گردید.)
لسوفان و روان شناسان نیز به این اصل مهم تاکید کرده اند; ویلیام جیمز مى گوید: (حوادث را آن طورى که هست بپذیرید و خود را آماده سازید که همان طور قبولش کنید, زیرا پذیرش آن چه اتفاق مى افتد اولین قدم در مغلوب کردن نتایج مصایب و بدبختى ها است). البته این توصیه ها در پاره اى از موارد با توجه به تفاوت روحیه افراد کم و بیش اثر مثبت دارد, ولى هرگز بدون پشتوانه ایمان و مذهب در برخورد با حوادث سنگین و دردناک, افکار پریشان و آشفته آرام نمى گیرد. کسى که متکى به منطق دین است, در نظام آفرینش هیچ چیز جز اراده خداوند را موثر نمى داند و معتقد است که رنج هاى خارج از اختیار انسان از جانب پروردگار مهربان و براى تطهیر قلب و ارتقاى درجه مقدر گردیده است. از این رو هرگز اجازه نمى دهد که مصایب و مشکلات, قدرت روحى او را فلج نماید و در هر شرایطى کشتى وجودش را به ساحل آرامش و صفا مى رساند. در روایت است که امام باقر(ع) براى عیادت از جابر بن عبدالله انصارى به منزل ایشان تشریف بردند و از حال وى جویا شدند. جابر گفت: حالتى یافته ام که پیرى را بر جوانى و بیمارى را بر تن درستى و مرگ را بر زندگى ترجیح مى دهم.
حضرت فرمودند: اما ما خاندان پیامبر چنین نیستیم; اگر خداوند بیمارى یا تن درستى, جوانى یا پیرى, مرگ یا زندگى را براى ما اراده فرماید, از دل و جان مى پذیریم.
باباطاهر مى گوید:
یکى درد و یکى درمان پسندد
یکى وصل و یکى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آن چه را جانان پسندد
به راستى چه عنصرى جز ایمان مى توانست بانوى قهرمان کربلا, حضرت زینب(ع) را در برابر انبوه مصیبت ها چنین مقاوم سازد, آن جا که مى گوید: (ما رایت الا جمیلا; جز زیبایى ندیده ام). آرامش و وقار و تسلط زینب(س) بر روح و کلمات خود آن چنان بود که گویا هیچ اتفاقى نیفتاده است.
استاد مطهرى یکى از آثار ایمان مذهبى را آرامش خاطر مى داند و مى گوید: (انسان فطرتا جویاى سعادت خویش است. از تصور وصول به سعادت, غرق در مسرت مى گردد و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت لرزه بر اندامش مى افتد, سخت دچار دلهره و اضطراب مى گردد. آن چه مایه سعادت انسان مى گردد. دو چیز است:
1 تلاش
2 اطمینان به شرایط محیط