تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27)

تعداد صفحات: 13 فرمت فایل: word کد فایل: 13020
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۹,۸۰۰ تومان
دانلود مقاله
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27)

    بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلَنَا بِالْبَیِّنَتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَب وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاس بِالْقِسطِ وَ أَنزَلْنَا الحَْدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شدِیدٌ وَ مَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصرُهُ وَ رُسلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِىُّ عَزِیزٌ(25)

    وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا نُوحاً وَ إِبْرَهِیمَ وَ جَعَلْنَا فى ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّه َ وَ الْکتَب فَمِنهُم مُّهْتَدٍ وَ کثِیرٌ مِّنهُمْ فَسِقُونَ(26)

    ثمَّ قَفَّیْنَا عَلى ءَاثَرِهِم بِرُسلِنَا وَ قَفَّیْنَا بِعِیسى ابْنِ مَرْیَمَ وَ ءَاتَیْنَهُ الانجِیلَ وَ جَعَلْنَا فى قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَه ً وَ رَحْمَه ً وَ رَهْبَانِیَّه ً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَهَا عَلَیْهِمْ إِلا ابْتِغَاءَ رِضوَنِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَئَاتَیْنَا الَّذِینَ ءَامَنُوا مِنهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِّنهُمْ فَسِقُونَ(27)

    خدا که قدرت دارد همه انسانها را خوب بیافریند،پس چرا خوب نیافریده است؟اگر مى‏خواست مردم هدایت بشوند او که مى‏توانست‏بدون اینکه نیازى به این اسباب و مسببات و به این مقدمات واسباب‏چینى‏ها باشد از اول مردم را صالح و خوب و مهتدى و کامل خلق‏کند و بعد هم آنها را به بهشت ببرد.اینها توجه نکرده‏اند و نمى‏دانند که‏خداوند همین‏طور که قادر على الاطلاق است،حکیم على الاطلاق‏است و این نظام عالم هستى به اصطلاح نظام احسن و نظام اکمل است‏و معنى حکمت این است که هر چیزى بر نظام خودش وجود پیدا کند وبلکه محال است که بر غیر نظام خودش وجود پیدا کند.گفتیم این مثل‏این است که کسى بگوید چرا خداى متعال مثلا دندانها را اینچنین خلق‏کرده،بعضى دندانها را قاطع و برنده خلق کرده و بعضى را طاحن وآسیا؟بعد کسى بگوید براى این است که انسان-و همین‏طور حیوانات‏در جذب کردن غذا اولا نیاز دارد به اینکه ماکولات را ببرد،و ثانیااحتیاج دارد به این که اینها را با وسیله دیگرى نرم کند براى اینکه درمعده و بعد در روده قابل جذب باشد;[و بعد آن شخص اول بگوید]خدا که قادر است،خدا که قدرت على الاطلاق دارد،خدا مى‏توانست‏بدون این اسباب و وسایل هم این کار را انجام بدهد;انسان غذاها راهمین‏طور دربسته بفرستد در معده،بعد خدا اینها را همین‏طور بدون این‏اسباب به هضم برساند;مگر خدا قدرت ندارد؟!خدا که قادر است همه‏ماکولات را از اول به صورت جویده شده و کامل شده خلق کند که انسان‏وقتى به دهانش گذاشت دیگر نیازى به جویدن و حتى فرو بردن نداشته‏باشد.

    معناى این حرف این است که اصلا در عالم نظامى وجود نداشته‏باشد،هیچ چیزى در عالم شرط هیچ چیزى نباشد.گذشته از اینکه‏چنین چیزى خیال انسان است و از نظر عقل محال است،ضد حکمت بارى تعالى است.این که در آخر آیه اشاره مى‏فرماید: «ان الله قوى عزیز»

    یعنى بعد از آنکه اشاره مى‏کند که ما پیغمبران را با دلایل،با معجزات،بابینات فرستادیم، کتاب و میزان با آنها فرستادیم و هدف اصلاح مردم‏بود و هست و بعد اشاره مى‏کند به مسؤولیتى که-غیر از انبیاء-خودمردم هم دارند و آن مسؤولیت مجاهده در راه حق است: «و انزلنا الحدیدفیه باس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب‏» که از مردم‏استنصار کرده و خواسته است که به کمک این هدایت و این دین‏برخیزند،بعد از اشاره به اینها مى‏خواهد بگوید شما اینها را به حساب‏عجز و ناتوانى نگذارید;خداوند در عین اینکه فاعل بالاسباب است(ابى‏الله ان یجرى الامور الا باسبابها)در عین حال فاعل به آلت یست‏یعنى نیازبه این امور ندارد،منشا اینها عجز و ضعف و ذلت و ناتوانى نیست;لهذامى‏فرماید: «ان الله قوى عزیز» در عین قدرت و عزت و در کمال قدرت وعزت،این امور هست;یعنى اینها را به حساب کمبودى در قدرت وعزت نگذارید.

    و اما آن جهتش که به انسان بستگى دارد،عرض کردیم که کمال هرموجودى متناسب با خود آن موجود است.کمال انسان با کمال یک فلزدوگونه است;یعنى فلز آن کمالى که مى‏تواند داشته باشد اگر تمامش هم‏وابسته به عوامل بیرون از وجود آن باشد باز این کمال،کمال است. اگرما مثلا یک برلیان را در نظر بگیریم و آن را بهترین برلیانهاى دنیا بدانیم درعین حال توجیه همه صفات خوب و انواع خوبیهایش[در ارتباط باخارج خودش است].به چه دلیل این صفت را دارد؟به دلیل فلان عامل‏که مثلا عامل محیطى است.به چه دلیل آن صفت دیگر را دارد؟به دلیل‏اینکه مثلا صنعتگران روى آن خوب کار کرده‏اند.و لو اینکه همه این‏خصوصیات را از بیرون خودش کسب کرده است در عین حال این‏خوبیها را دارد;یعنى شرط خوبى یک برلیان این نیست که خود براى‏خود کسب کرده باشد.ولى انسان در میان موجودات، رسیده به مرحله‏آزادى و اختیار و خلیفه اللهى و انتخاب و به مرحله‏اى که خود باید براى‏خود نیکى را انتخاب کند و آن نیکى که خود براى خود انتخاب نکرده واز خارج به او تحمیل شده است اصلا آن برایش نیکى نیست.مثلاصداقت،امانت،راستى،آزادیخواهى،آزاد منشى،تقوا همه اینها آن‏وقت براى انسان فضیلت است که این انسانى که در سر دو راهى انتخاب‏قرار مى‏گیرد طرف خوب را براى خود انتخاب کند.همین قدر که ازخارج به او تحمیل شد یعنى طبیعى و ذاتى شد،آن کمال دیگر کمال‏انسانى و آن فضیلت دیگر فضیلت انسانى نیست.شرط فضیلت انسانى‏این است که خود انسان قیام به آن فضیلت بکند.

    بعد ما مى‏آییم سراغ بهشت و مقابل آن،جهنم.طبیعت بهشت‏یعنى تجسم اعمال اختیارى انسان.اگر عملى اختیارى نباشد اصلابهشتى وجود ندارد.بهشت‏یعنى مخلوق خود انسان، یعنى تجسم‏اعمال اختیارى خود انسان.اگر انسانى نباشد و اگر اختیارى و عمل‏اختیارى وجود نداشته باشد اصلا بهشتى نمى‏تواند وجود داشته باشد.

    پس این،حرف مهمل است که خدا انسان را خلق کند بعد هم ببرد به‏بهشت.خیال کرده‏اند بهشت مثل باغى است در شمیرانات،انسان هم‏مثل یک فلز یا گیاه است،این را ببرند آنجا بگذارند،قضیه حل مى‏شود.

    آیه کریمه با این تعبیر بیان مى‏کند: «لیقوم الناس بالقسط‏» براى اینکه خود مردم قیام به قسط و عدالت بکنند،خودمردم خوبى را براى خود کسب کنند. «انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج‏نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا».

    پس گذشته از اینکه حکمت بارى تعالى اقتضا مى‏کند که هر مسببى‏به وسیله سبب خاص خودش صورت بگیرد،وضع خاص انسان چنین‏امرى را اقتضا مى‏کند;و حتى نکته‏اى در اینجا هست-که در آیات بعدآن را بیشتر توضیح مى‏دهیم-و آن این است که مسؤول دین، یعنى‏مسؤول ترویج و پخش دین،مسؤول حفظ و نگهدارى و صیانت دین‏فقط انبیاء نیستند، مردم هم در اینجا مسؤولیتى دارند و این مسؤولیت رابسا هست با زور و با نیرو باید انجام بدهند.اینجاست که مساله آهن رامطرح مى‏کند: «و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس‏» .هر چیزى درعالم طبیعت براى غایتى خلق شده است و احیانا براى غایات دیگرى‏که هدف اصلى نیست[و]در موارد دیگر هم مورد استفاده قرار مى‏گیرد.

    خدا آهن را فرستاده است در عالم به این معنى که آهن را نازل کرده‏چون گفتیم خدا همه چیز را نازل کرده و نازل شدن یعنى از اراده حق‏ناشى شدن-براى اینکه یکى از ابزارها و وسایلى است که بشر در عالم‏مى‏تواند از آن استفاده کند بلکه از مهمترین موادى است که بشر در این‏عالم آنها را مورد استفاده خودش قرار داده است.آنگاه استفاده‏اى که ازآهن در جنگها مى‏شود ممکن است کسى بگوید این دیگر استفاده به‏اصطلاح عرضى است نه استفاده اصلى. ولى قرآن مى‏خواهد بگوید نه،این در خلقت آهن اصالت دارد: «و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع‏للناس‏» ما آهن را فرود آوردیم که در آن نیروى دفاعى شدیدى و منافعى‏براى مردم است،یعنى ایندو را در کنار یکدیگر ذکر مى‏کند «و لیعلم الله‏من ینصره و رسله بالغیب‏» و براى اینکه خدا یاران خودش را در دنیا بداند.

    گفتیم‏«بداند»یعنى تحقق بپذیرد،چون علم حق تعالى و تحقق اشیاء درمرتبه فعل یک چیز است;یعنى:و براى اینکه ناصران دین الهى در دنیاوجود پیدا کنند.اینجاست که اشاره به مسؤولیت‏خود مردم هم در این‏زمینه مى‏شود.این خلاصه‏اى بود از آنچه که در جلسه پیش به تفصیل‏بیشتر گفتیم.حال آیات بعد:

    «و لقد ارسلنا نوحا و ابراهیم و جعلنا فى ذریتهما النبوه و الکتاب‏» ما قبلانوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل ایندو«پیامبرى‏»قرار داده‏ایم،یعنى‏در میان ذریه اینها افرادى هستند که پیغمبرند،و در میان نسل اینها کتاب‏را قرار داده‏ایم یعنى کتابهاى آسمانى بر افرادى از نسل این دو نفر فرودآمده است. «فمنهم مهتد و کثیر منهم فاسقون‏» .حساب عالم حساب جبر واجبار نبوده که مثلا خدا همه مردم را خوب خلق کند یا لا اقل ذریه‏پیغمبران را خوب خلق کند،ذریه پیغمبران همه خوب باشند،مثلاذریه‏هاى نوح همه خوب باشند(البته همه مردم به حکم «و جعلنا ذریته‏هم الباقین‏» از ذریه نوح هستند،ولى ذریه ابراهیم که این جور نیست)، ذریه ابراهیم همه خوب باشند.نه،ذریه پیغمبران هم مثل همه مردم‏دیگر هستند;آنها هم مى‏توانند خوب باشند مى‏توانند بد باشند.درعمل هم این جور بوده،بعضى از اینها مهتدى و راه یافته بودند یعنى ازآن چراغى که به وسیله پیغمبران به مردم ارائه شده است استفاده کردندو بسیارى از آنها هم فاسق و منحرف از آب درآمدند.

    «ثم قفینا على اثارهم برسلنا» این سنت،که اینجا قرآن از نوح شروع‏کرده است،پى در پى ادامه داشت.جاى پاى آنها و پشت‏سر آنهاپى در پى پیامبرانى فرستادیم.این رشته لا ینقطع ادامه داشت.کلمه «قفینا» مصدرش‏«تقفیه‏»و از ماده‏«قفا»است.«قفا»پشت گردن را مى‏گویند. 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27)

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27), مقاله در مورد تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27), تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27), مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27), تحقیق درباره تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27), مقاله درباره تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27), تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27), مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27), موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27)
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت