فتوریسم (fotorism) یعنی اعتقاد به دوره آخر الزّمان، و انتظار ظهور منجی، عقیده ا ی که در کیشهای آسمانی یهودیّت (جودائیسم)، و زردشتی (زوراستریانیسم)، و مسیحیّت (در سه مذهب عمده آن: کاتولیک، پروتستان، و ارتدوکس) و مدّعیان نبوّت عموماً، و دین مقدّس اسلام خصوصاً، به مثابه یک اصل مسلّم قبول شده است. و درباره آن در مباحث تئولوژیک مذاهب آسمانی، رشته تئولوژی بیبلیکال، کاملاً شرح و بسط داده شده است.
(«خورشید مغرب»، ص 52)
فوتوریسم
این مکتب در اوایل قرن بیستم در ایتالیا ظهور کرد. چنین تفکری را باید با تحول سریع ساختارهای صنعتی سیاسی اجتماعی در جوامع اروپایی و حرکت آن به سمت مدرنیسم جستجو کرد. سنت شکنی هایی که توسط فوتوریستها در آن مقطع زمانی وارد حوزه ی شعر شد. بشتر به نوعی افسار گسخیتگی زبانی در ادبیات شعری می مانست تا یک تفکر خلاق در عرصه ی زبان و ادبیات.
مانیفستی که توماسو مارینتی ایتالیایی صادر کرد. فوتوریسم رامکتبی ستایشگر جنبه های عصر ماشین - سرعت - جنگ - تنش و نیزنظر به آینده معرفی نمود. به هر حال در آن مقطع زمانی فوتوریسم در مقابل مولفه ی مرسوم ادبیات قرن نوزدهم ایستاد.
در این ژانر تغزل - احساسات - رومانتیزم بکلی نفی شد. و نیز نوعی تهاجم به سمت دستور زبان نیز صورت گرفت که ماحصل آن آثار بی روحی بود که در آن با وارد شدن اصطلاحات غیر شعری به داخل شعر - استفاده از نماد های ریاضی و انواع حروف چاپی حالت جامدی به اثر شعری می داد.فوتوریستها پا را از این نیز فراتر گذاشته صفت - قید - حروف ربط و حتی فعل را از ساختار جمله حذف کرده و مصدر را نتها شکل مورد قبول در جمله ها استفاده کردند .
ظهور و افول فوتوریسم در اورپا چندان دوامی پیدا نکرد و با توجه به اندیشه های مارکس در خصوص اقتصاد - ابزار - کار و سرمایه که منجر به حرکت سیاسی اجتماعی در روسیه شده بود و با توجه به همخوانی شعار فوتوریسم و حرکت کمنونیستی در روسیه - جایگاه بهتری در آنجا پیدا نمود.
فتوریسم در روسیه به دوشاخه منشعب گردید شاخه ای از فوتوریسم که به ولادیمیر مایاکوفسکی و پیروانش مربوط بود نسبتا راه موفق تری در پیش گرفت (کوبو فوتوریسم) . مایاکوفسکی بانزدیک کردن زبان شعری به زبان مردم و وارد کردن کلمات روز مره ی روزنامه ای به شعر و با کشفیات تازه ای که داشت شعر را با حرکت انقلاب روسیه هما هتگ نمود.
با توجه به سنت شکنی های فوتوریسم در عرصه زبان این مکتب شعری چندان دوامی نیافت وپیش از خاتمه ی جنگ جهانی اول افول نمود.
به هر حال این تفکر در اروپا تاثیر خود را گذاشت . و به نظر من بیشترین تاثیر فوتو ریسم روی مکتب دیگری به نام دادایسم بوده است . گرچه مکاتب دیگری مانند کوبیسم و سورئالیسم نیز از آن تاثیر گرفتند.
اعتقاد به منجی
آیا اعتقاد به آمدن منجی در آینده مخصوص مسلمانان و به ویژه شیعیان است؟
السلامٌ عَلی المَهدِیّ الذی وَعَدَ الله عَزّوَجَلّ بهِ الامَمَ اَنْ یَجْمَعَ بهِ الکَلِمَ وَ یَلمّ به الشَعَثَ وَ یَمْلأ بهِ الارضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً .
درود بر مهدی که خدای عزیز و بزرگ، امتها را به او وعده داده است، او که همهی اقوام و افکار را متحد میکند و زیر یک پرچم گرد میآورد.
(مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الامر)
فوتوریسم « fotorism » به معنای اعتقاد به ظهور یک نجاتدهندهی بزرگ آسمانی و امید به یک آیندهی روشن که در آن نگرانیها و هراسها، مرتفع گردد، و به برکت ظهور یک شخصیت ممتاز الهی، همهی تاریکیها از پهنهی گیتی برچیده شود، و ریشهی ظلم و جهل و تباهی از روی کرهی زمین برکنده شود، یک اعتقاد عمومی ثابت است که همواره، در همه وقت، در همه جا و در همهی زمانها، نزد تمام ملتها شایع و رایج بوده است.
در کتابهای مربوط به مذاهب به نامها و القاب مختلفی بر میخوریم مثلاً:
در مذهب یهود: سرور میکائیلی، عزیر، منحاس، ماشیع؛
در مذهب مسیحیت: مهمید آخر، مسیح، پسر انسان؛
در مکتب زرتشت: سوشیانس؛
در مکتب هندوها: ویشنو، منصور، فرخنده؛
در مکتب بودا: مایتریا، بودای پنجم؛
در مذهب اسلام: مهدی، قائم؛
آن چه از تاریخ امتها استفاده میشود، این است که مسئلهی عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهی و آمدن مصلحی در آخرالزمان، به نام منجی موعود جهان، به قدری اصیل و ریشهدار است که در اعماق دل ملتّها و پیروان همهی ادیان الهی و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جایی که در طول تاریخ بشریت، انسانها در فراز و نشیبهای زندگی ، با یادآوری ظهور چنین رهبر مقتدری، پیوسته، خود را از یأس و ناامیدی نجات میدادند، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانی در پایان جهان، لحظه شماری میکنند.
باید توجه داشت که هر چند منجی در ادیان به افراد مختلفی اطلاق میشود، ولی در ویژگیهای دوران ظهور مشترکات فراوانی یافت میشود. تحت یک آیین قرار گرفتن مردم در دوران ظهور، اجرای عدالت فراگیر، نابودی مظاهر شرک و فساد، امنیت و آرامش کامل، حق گرایی عموم مردم، از بین رفتن فقر و آشکار شدن همه زیباییها، چیزی هست که ادیان برای ظهور به تصویر کشیدهاند.
انتظار، مذهب اعتراض
بازنگری مسئله مهدویت با بهره گیری از دیدگاه دکتر علی شریعتی
داشتم توی بیابان راه میرفتم، یک دفعه دیدم یکی آمد و با من همراه شد. همین جوری با هم صحبت کردیم که من گفتم السلام علیک یا امام زمان (همین جور بیخودی!) ناگهان بغل دستی ام برگشت و گفت "سلام علیکم!" من آن لحظه نفهمیدم که چرا او جواب داد. بعد که فهمیدم رویم را برگرداندم و گفتم آقا امام زمان قربانت بروم که دیدم آن آقا نیست و غیب شده است! چقدر بر خودم لعنت فرستادم که چرا آقا را نشناختی!" خوب هر جوانی این را بشنود با خودش می گوید این مهدی است یا دیوید کاپرفیلد شعبده باز ؟؟ برای این که ثابت کنند که امام زمانی هست، این اراجیف را جعل میکنند که بله، ما هم هستیم!
انتظار، مذهب اعتراض*
به شما که نه مثل ما تعصب نا به جای دینی دارید و نه تعصب نا به جاتر ضد دینی که "هر چه با قالب های ذهنی خودتان جور نباشد" نتوانید بفهمید و مثل ما نه مقام و منصبی دارید که مصلحت اندیش شوید و نه حیثیت مذهبی دارید که مقبول عوام باشید و نه موقعیت روشنفکری که محبوب خواص، که نخواهید بفهمید تا مقام و منصبتان به خطر نیافتد.(۱)
۱۲۰۰ سال از غیبت مهدی می گذرد و ما ملت مسلمان ۱۲۰۰ سال است که هر نیمه شعبان جشن می گیریم و تعطیل رسمی اعلام می کنیم و پشت اسمش "عج" می گذاریم.۱۲۰۰ سال است که مهدی را دوست می داریم و ستایشش می کنیم اما حتی نمی دانیم این مهدی اصلا آمده تا چه کار کند ؟ فلسفه ی مهدویت چیست ؟ چرا باید وجود داشته باشد و چرا هست ؟ اگر نباشد چه اتفاقی میافتد ؟
۱۲۰۰ سال است که دو گروه با هم درگیرند. روحانیون سنتی و طرفداران عامیشان گروه اول را تشکیل می دهند و گروه دوم را روشنفکران و متجدد ها. آن گروه دومی همه اش می گوید"آخر چطور امکان دارد مردی ۱۲۰۰ سال عمر کند ؟ کجا رفته که هیچ کس او را نمی بیند ؟ چه فایده ای این رهبر نامرئی برای ملتش دارد ؟ گیرم که ظهور کند، چه فایده ای برای من و تو دارد ؟ اعتقاد به وجود امام زمان یک اعتقاد خرافی و نهایتا خوش بینانه است. نگاه می کند میبیند آنان که به مهدی اعتقاد ندارند در عرش اند، آنها که اعتقاد دارند در فرش اند!" این گروه اولی هم جوابشان را می دهد که "ای مهدی کجایی ؟ بیا شمشیرت را بکن توی دل اینها! خدا خواسته که عمر مهدی زیاد باشد. به تو چه ؟ در کار خدا دخالت می کنی ؟ ای فلان ... ما از قصد زندگی پست مادی و بی ارزش و پوچ و تهی و کوفت و اه و پیف و پایین و ... را رها کردیم و به جایش زندگی معنوی و روحانی و قدسی را گرفته ایم. ما که میمیریم خدا ما را می برد به بهشت برین. شمایی که به مهدی اعتقاد ندارید چی ؟ میبرندتان جهنم و سیخ داغ در انتظار شماست!".
اگر هم این گروه اول سوار بر حکومت باشند که دیگر واویلا. چه می گویند ؟ "اگر حکومت ما صالح است که به خاطر صالح بودنمان قبولمان کنید و اگر فاسدیم و به فساد بیشتر می رویم چون در ظهور مصلح غیبی تسریع می کنیم باید ما را بپذیرید!!" مصداق اینان آن روحانی معروف عصر مشروطه است که گفت: «ما نباید به حکومت فاسد کاری داشته باشیم. باید به تزکیه نفس و عبادت و ... توجه داشته باشیم تا مهدی با بیشتر شدن فساد هر چه زودتر ظهور کند!». با این کلام مسئولیت را به آسانی از روی دوششان برمی دارند و انتظار مثبت را به انتظار منفی بدل می کنند.
"چون امام نیست، جهاد و تلاش و عقیده هم نیست. البته نائب امام هست اما نه برای جهاد. برای اخذ مالیات و گرفتن سهم امام غائب! اسلام اجتماعی تعطیل است و افتتاح نمی شود تا خودش بیاید و در را باز کند! امر به معروف و نهی از منکر هم تعطیل است جز در مسائل فردی و اخلاقیات شخصی و نصیحت های دوستانه راجع به فوائد کارهای خوب و مضرات کارهای بد! و جلوگیری از منکرات اجتماع از قبیل حرف دنیا در مسجد زدن و انحرافات از قبیل خوردن زرد الو با ماست و بدتر از آن گذاشتن موی سر و نگذاشتن موی صورت!"(علی شریعتی. تشیع علوی، تشیع صفوی. صفحه ۲۲۰)