در اسلام زنان چون مردان در مسائل اجتماعى پایگاه و جایگاهى مناسب دارند و از حرکت هاى اجتماعى و فعالیت هاى گروهى ممنوع نگردیدهاند، بلکه طبق مسلمات قرآنى و حدیثى مسئولیتهاى اجتماعى بسیار بطور یکسان متوجه مرد و زن است. البته تکلیف «جهاد» ابتدائى و جنگ تهاجمى از زنان برداشته شده است. قرآن مىفرماید: و المؤمنون المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه ... مردان مومن و زنان مومن برخى بر برخى ولایت (سرپرستى) دارند به معروف یکدیگر را امر مىکنند و از منکر باز مىدارند و نماز مىگذارند و زکات مىدهند و از خدا و پیامبرش فرمان مىبرند، خدا اینان را رحمت خواهد کرد، خدا پیروزمند و حکیم است (توبه، 71) . در این فرموده خداوند، زنان چون مردان داراى مسئولیتهاى بزرگ ولایت اجتماعى مىباشند، از این رو به هدایتگرى و امر به معروف و بازدارندگى از زشتیها و ناهنجاریها در همه زمینههاى سیاسى و فرهنگى و حقوقى مىپردازند. با گستردگى مفهوم «منکر» و «معروف» در اسلام گستره دخالتهاى اجتماعى زن روشن مىشود. بنابراین در همه عرصههایى که مردان دخالت مىکنند، زنان نیز مىتوانند دخالت کنند مگر موارد استثنایى .
پیامبر (ص) طبق دستور قرآن کریم با زنان مستقلا بیعت مىکند و بر سر اصول و معیارهایى پیمان مىبندد و بدین گونه این بدنه از جامعه اسلامى را با مسئولیتهاى سیاسى اجتماعى خویش آشنا مىسازد. درباره چگونگى این بیعت گفتهاند که پیامبر (ص) با زنان، با گفتار و کلام بیعت مىکرد و یا اینکه دستور مىداد ظرف آبى مىآوردند و خود دست در ظرف فرو مىبرد سپس زنان دست در ظرف مىنهادند و بدین گونه پیمان بزرگ رابطه فرد و دولت تحقق مىیافت. برخى گفتهاند که بیعت با زنان در زمان پیامبر (ص) از روى لباس و پوشش بوده است. در روز غدیر نیز در روایات آمده است که براى بیعت با زنان با امام على (ع) ظرف آبى آوردند.
زنان در نهضت بزرگ اجتماعى سیاسى هجرت نیز شرکت کردند و مهاجرت آنان چون مردان و بدون هیچ تفاوتى پذیرفته و در وحى شریف، به عنوان پدیدهاى اصیل مطرح شد. آنهم در دورانى که زنان از اکثریت حقوق خویش محروم بودند و حق دخالت در کوچکترین مسائل اجتماعى را نداشتند . در نهضتهاى اجتماعى نیز زنان مىتوانند مشارکت داشته باشند و جریانها و حرکتهاى سالمى براى هدایت جامعه پدید آوردند، مانند نهضت عاشورا و در دوران اخیر نقش زنان در نهضت تنباکو در زمان حاضر نقش آفرینىهاى حماسى زنان در انقلاب روشن است. جز یکى دو مورد در همه مسئولیت هاى اجتماعى زنان مىتوانند شرکت کنند. تنها در موضوع امامت که وضعیت استثنایى دارد. البته صعود به مقام عصمت و ولایت که جوهر اصلى نبوت و امامت است در شأن زن نیز هست و به عنوان نمونه بانوى بزرگ حضرت فاطمه (س) داراى این مقام است، لیکن رسالت و امامت اجتماعى که با دشواریهاى طاقت فرسایى همچون جنگها و... همراه است تکلیفى است که زن از آن معاف شده است.
حقوق زن در اسلام
چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟
موضوع نصف شدن ارث زنان در برخی موارد به معنای ناقص بودن یا نصف بودن شخصیت و ارزش زنان نیست که برخی به غلط آن را تبلیغ میکنند.
در دین مبین اسلام شخصیت انسانی زن برابربا مردان بوده و در رسیدن به درجات کمال انسانی هیچ تفاوتی بین این دوجنس قرار داده نشده است که آیات قرآن و احکام دین مبین اسلام به خوبی گویای آن است.
قانون ارث موضوع مالی و اقتصادی است که در اسلام بر پایه عدالت اجتماعی بنیان نهاده شده و در آن مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی هر یک از زن و مرد رعایت شده است. اگر از درون نظام حقوق اسلام به ارث نگاه شود، سهم زنان که هیچ مسئولیت اقتصادی بر دوش ندارند، کاملا منصفانه و ضامن کرامت و عزت نفس زن مسلمان است.
در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن کریم، محرومیت زنان از ارث میان همه اقوام ملل بشری در سطح دنیا وجود داشت و زن به هیچ یک از عناوین همسر، مادر، دختر و یا خواهر ارث نمی برد. اسلام در زمینه ارث ، انقلاب به وجود آورد و اولین نظام حقوقی جهانی بود که به زنان حق ارث عطا کرد و تمام قوانین ظالمانه دوران جاهلیت را که بر پایه اعتقادات و آداب و رسوم قبیله ای بود منسوخ نمود. در دوران جاهلی نه تنها به زن ارث نمی دادند بلکه بدون توجه به رضایت او همانند دیگران اموال متوفی وی را به ارث می بردند. این قانون جاهلی به وسیله قرآن کریم منسوخ شد. (1)
اسلام، احکام ارث را بر اساس جنسیت مرد یا زن بودن وضع نکرده ، بلکه براساس مسؤلیت مالی و موقعیتی است که این دو در خانوار دارند. در پاره ای از موارد زن بیش از مرد سهم می برد، بنابراین سهم ارث متناسب با نظرگاه کلی اسلام نسبت به خانواده، تقسیم وظایف و مسؤلیت ها سازگار و عادلانه است.
در بحث ارث زنان سه فرض مطرح است که معمولا یک فرض آن ذکر می شود و از دو فرض دیگر غفلت می شود:
1 – در مواردی زن و مرد همتا و مساوی ارث می برند، مانند صورتی که میت (فرزند) پدر و مادر داشته باشد که هر کدام به طور یکسان یک ششم ارث می برند و سهم پدر به عنوان مرد بودن بیش از سهم مادر نیست.
2 – در مواردی زن کمتر از مرد ارث می برد، مانند دختر که کمتر از پسر ارث می برد.
3 – در مواردی سهم زن بیش از سهم مرد می باشد، مانند موردی که میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد که در این جا پدر یک ششم می برد و دختر بیش از آن . نیز مانند موردی که میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند که در این جا نوه پسری سهم پسر را می برد و نوه دختری سهم دختر را، یعنی اگر نوه پسری دختر باشد و نوه دختری پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث می برد. (2)
بنابراین ،سوال را به صورت کلی نمی توان طرح کرد که چرا ارث زن نصف مرد است، زیرا در مواردی ارث زن و مرد مساوی و در موارد دیگر ارث زن از مرد بیشتر است و فقط در برخی از موارد است که ارث از مرد کمتر است، پس بهتر است سؤال را این طور مطرح کنیم: چرا در برخی موارد ارث زنان نصف مردان است؟