نخستین و مهمترین عبادت نماز است . پس از مبعث حضرت رسول (ص) نخستین عبادتی که تشریع گردید ، نماز است و بهترین تعریف را از تعبیر قرآن مجید باید فهمید که ، می فرماید : به درستی که نماز انسان را از هر کار قبیح و نادرستی باز می دارد یعنی حقیقت نماز شخص نماز گزار را اصلاح می کند و از آلوده شدن به فحشا و منکر باز می دارد.
در روایتی از حضرت صادق (ع) از برترین چیزی که بندگان به واسطه ی آن به خدا تقرب می جویند ، سئوال می شود حضرت می فرمایند : پس از شناسایی خداوند از این نماز برتری سراغ ندارم آیا نمی بینی بنده ی نکوکار عیسی بن مریم گفت که خداوند به من سفارش نماز فرمود. نماز یاد خداست و تنها با یاد خداست که دلها آرامش می گیرد. چون نماز ستون دین است وبا پذیرفته شدن آن سایر اعمال نیز پذیرفته خواهد شد و اگر رد شود بقیه ی عمل نیز مردود خواهد گشت ونیز چون هر عملی پیرو نماز است لذا اسرار آن نیز ستون رازهای دین است. اگر اسرار نماز بدست آمد و مشاهده شد رازهای سایر اعمال نیز قابل دستیابی و مشاهده قرار خواهد گرفت پس سزاوار است
سالک بکوشد و عارف تلاش کند تا به ستون رازهای دین دست یابد و سرانجام به همه ی زوایای دین برسد و همه ی آن را مشاهده نماید و در روزی که هیچ سایه ای جز سایه ی خداوند متعال نیست، تحت سایه ی ولایت او بیارامد راز عبادت چیزی است که به عالم ملکوت و برتر از آن بر می گردد آنچه به درون و باطن عبادت مربوط می شود. اما حکمت عبادت همان هدف و نتیجه ای است که به آن مربوط می شود از قبیل عروج ، نجات از نا شکیبایی و... اما ادب عبادت مسائلی است که به اوصاف و احوال نمازگزار بازگشت می کند که باید حضور قلب و خشوع قالب داشته باشد، پیوسته در ذکر باشد و از توجه به غیر معبود خود راحفظ کند و همچنین سایر صفات ظاهری معهودو لازم (از لباس و مکان و...) مراعات نماید و روشن است که این امور از اسرار نیست. پس میان آداب و اسرار نماز تفاوت است.
جز به حفظ آداب نماز نمی توان به اسرار آن دست یافت . بنابراین
آداب نماز همان علت های آماده ساز و اسباب کمک رسان در رسیدن به پاره ای از اسرار نماز است،زیرا رسیدن به باطن ممکن نشود جز برای کسی که خاطر او پاک و درون او صاف و دل او سالم باشد.همان گونه ای که ظاهر قرآن را جز آن کسی که از گناه پاک باشدنمی تواند حس کند و باطن قرآن را جز کسی که از آلودگی های گناه منزه باشد حس نمی کند . ظاهر نماز را نیز جز با وضو یا غسل نمی توان بجا آورد و باطن آن را نیز نمی آورد جز پاک چشمی که در نماز از آلودگی های توجه به غیر معبود مبرا است.
برای نماز غیر از این صورت ، معنایی است و غیر از این ظاهر باطنی وجود دارد و ظاهر آن آدابی دارد که رعایت نکردن آنها موجب باطل شدن نماز یا نقصانی در آن می گردد. همین طور برای باطن آن نیز آدابی است که با مراعات ننمودن آنها نماز دچار نقصان شده یا باطل میشود و اگر آنها رعایت شود نماز دارای روح ملکوتی می شود و ممکن است پس از بجا آوردن کامل آداب باطنی وقلبی نماز،نماز گزار از سیر الهی نماز اهل معرفت و اصحاب قلوب بهرمند شود . همان طور که گفته شد برای نماز آداب قلبی وجود دارد که بدون آن آداب نماز ناقص است . یکی از آداب قلبیه در عبادت است توجه به عز ربوبیت و ذلّ عبودیت است و آن یکی از مراحلی است که سالک باید طی کند که قوت سلوک هر کس به مقدار قوت این نظر است بلکه کمال و نقص انسانیت تابع کمال و نقص این امر است . هر چه خود بینی و خود خواهی در انسان غالب باشد از کمال انسانیت دور و از مقام قرب ربوبیت محروم است .
یکی از آداب قلبیه عبادت به خصوص نماز » تفهیم « است و آن چنان است که انسان قلب خود را در ابتدا چون طفلی پندارد که زبان باز نکرده و آن را می خواهد تعلیم دهد پس هر کدام از ذکرها و حقایق ،اسرار عبادت را با کمال حقیقت و سعی به آن تعلیم دهد و در هر مرتبه ای از کمال است آن حقیقتی را که درک نموده به قلب بفهماند و نتیجه این تفهیم آن است که پس از مدتی زبان قلب گشوده و قلب ذاکر می گردد و باید دانست که یکی از نکات تکرار از ادعیه و دوام ذکر و عبادت همین است که زبان قلب گشوده و قلب ذاکر و عابد گردد .
ذکر لسانی بدون ذکر قلبی از درجه اعتبار به کلی ساقط است و در احادیث حضور قلب می آید که نماز به قدر حضور قلب مقبول است و هر چه قلب غفلت داشته باشد به همان اندازه نماز را قبول نمی کند . یکی از مهمترین آداب قلبیه حضور قلب است .
عبادات ،اذکار و اوراد وقتی نتیجه کامل
دارند که صورت باطنی قلب
شود و باطن ذات انسان با آن همراه شود و دل انسان صورت عبودیت به خود گیرد و از خودسری و سرکشی بیرون آید.از اسرار و فواید عبادت یکی
آن است که اراده نفس قوی شود و نفس بر طبیعت چیره شود و قوای
طبیعت مسخر تحت قدرت و سلطنت نفس گردد و اراده ی نفس ملکوتی در ملک بدان نافذ گردد . یکی دیگر از اسرار عبادات آن است که باطن و ظاهر مسخر در تحت اراده ی الله و متحرک به تحریک الله شود .
احادیثی راجع به حضور قلب
از حضرت رسول (ص) روایت است که: «عبادت کن خدای تعالی را چنانچه گویا او رامی بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند.» و فرمودند : «آیا نمی ترسید کسی که صورت خود را در نماز بر نمی گرداند صورت او چون روی حمار شود .» و فرمودند : « کسی که دو رکعت نماز می آورد و درآن به چیزی از دنیا متوجه نشود خدای تعالی گناهان او را می آمرزد .» از حضرت صادق(ع) منقول است : «جمع نمی شود اشتیاق و خوف در دلی مگر آنکه بهشت بر او واجب شود پس وقتی نماز می خوانی اقبال کن به قلب خود به خدای عز و جل زیرا نیست بنده ی مومنی که اقبال کند به قلبش به خدای تعالی در نماز و دعا مگر آن که قلب مومن را خدای تعالی به او اقبال دهد و با دوستی آنها او را تایید کند او را به بهشت برد .» از حضرت رسول ( ص ) نقل شده که ایشان می فرمایند : « نماز بخوان ، نماز شخصی که وداع
میکند ( آخرین نمازش می باشد ) وقتی شروع به نماز می کنی بگو این آخرین نماز من در دنیا است و چنین باش مثل اینکه بهشت در برابر ت و آتش زیر پایت و پیغمبر در سمت راستت و ملائکه در سمت چپ هستند و پروردگار از بالای سرت بر حالت آگاه است پس نگاه کن در برابر چه کسی ایستاده ای و با چه کسی مناجات می کنی و چه کسی به تو می نگرد.» از حضرت باقر(ع) و صادق ( ع) روایت شده که می فرمودند : « نیست از برای تو از نمازت مگر آنچه را که اقبال قلب داشته باشی در آن ، پس اگر به غلط بجا آورد تمام آن را با غفلت از آداب آن کند پیچیده شود آن و به روی صاحبش زده شود .» بر حسب روایات اهل بیت قبولی نماز شرط قبولی سایر نماز است و اگر نماز قبول نشود به اعمال دیگر نظر نمی کنند و قبولی نماز به حضور قلب
است که اگر حضور قلب در نماز نباشد از درجه اعتبار ساقط و مورد قبول نمی شود .
مقصود از قلب همان روح و نفس است که باید تزکیه شود تا به برکت پیدا شدن سنخیت از عالم ملکوت بهره ی بیشتری ببرد و مراد از حضور توجه به گفتنی ها و افعال نماز و خالی کردن فکر از آنچه در او است می باشد و مخصوصا بر مهم شمردن نماز تکیه می نماید اگر کسی دنیا نزد او مهمتر از آخرت باشد موفق به حضور قلب نمی شود و از عبادت لذت نمی برد .