یافتن یک روش نقاشی که هیچگونه نقطه ضعفی نداشته باشد بسیار غریب به نر می رسد. این موضوع در مورد نقاشی با تکنیک بی نظیر «سیلیکات »نیز صدق می کند.بسیار ضروری است که کار در این روش روی سطوح هموار وجاذب انجام گیرد. ترکهایی که بر اثر جمع شدن سطح بوجود می آیند، همچنین سوراخهای پرشده، به وضوح بعد از اتمام کار در این تکنیک مشاهده می گردند. مسئله مهم این است که نباید روی سطوحی که قبلا با آب آهک یا محلولهای رنگی یا رنگ روغن نقاشی شده اند کار کرد. در واقع هیچ ماده حلالی نمیتواند آنطور که باید و شاید رنگ روغن را از روی سطح بردارد، تاآنکه رنگ «سیلیکات» بتواند بخوبی جذب زمینه گردد.
براساس تجربیاتی که مولف در این زمینه داشته می توان ابزار کرد که : آب آهک و یا رنگهای محلول را میتوان با برسهای سیمی-آنچنانکه دانه های شن لایه بتوانند، ماده سیلیکات را بطور همیشگی درون خود حفظ و نگهداری کنند-برداشت.
تولید کنندگان رنگهای «سیلیکات» مواد مناسب کمکی را برای استفاده در شرایط حاد پیشنهاد می کنند. بعنوان مثال ماده «فیکس کروست» ساخت «لوهوالدورک» وماده«دوموسیلین» ساخت «سیلین فارب ورک» برای جلوگیری از تکه تکه شدن لایه رنگ ویا کار روی سطوح ناهموار و یا لایه های تعمیری عرضه شده اند.
مایع «اچینگ» برای لایه سیمانی خالص وساروج شنی که اصولا سطوح بسیار جاذبی هستند،مطرح می گردد. استفاده از محلول «هیداکسیدباریم» در صورت استفاده بر روی دیوار، حالت دیوار را بطور مرتب از «سولفات کلسیم» به «سولفات باریم» تغییر می دهد واین امکان را بوجود می آورد که حتی در موارد اضطراری بتوان روی لایه سنگ گچ نیز کار کرد. اینگونه مواد را میتوان از تولید کنندگان مختلف وتحت عناوین تجاری تهیه کرد. مسئله ای که بسادگی نمی توان برای آن راه حلی پیشنهاد وعرضه کرد موضوع رطوبت بالارونده زمین است. این مشکل در واقع به نقاش مربوط نمی شود وبرای آن باید به معمار و یا مهندس سازنده بنا مراجعه کرد. در هر حال هنرمندان مایلند که برای بعضی نقائص فنی مواد یا محصولات یک تولید کننده خاص ویا بعضی تکنیکهای بخصوص را بهانه کار خود قرار دهند. در بخشهای قبل راجع به سه مشخصه اصلی تکنیکهای نقاشی صحبت شد.
هنگامی که برای یافتن دلایل نقاط ضعف جستجو می شود باید تمامی عوامل را بطور یکسان مورد توجه قرارداد، این مسئله شالم روش های کاری- مورد اجرا برای ترکیب موادرنگی وحلال-زمینه کار ووسائل دیگر نیز می شود.
مسئله دیگری که در انتها باید به آن اشاره کرد، انواع صمغ ترکیبی انتشاری است که فضاهای کار را امتداد می بخشد و امکانات عملی مناسبی را برای اجرا ایجاد می کند. در ضمن گفته میشود این ماده بعنوان یک تثبیت کننده نیز عمل می کند.
اسگرافیتوی خشک
(توضیح: «اسگرافیتو» نوعی تزئین روی ظروف سفالین و غیره است که در اثر خراشیدن سطح ظرف ، و رنگ کردن آن ایجاد می شود، مثل بعضی ظروف مربوط به قرن 17 که در شهر بولونا ساخته می شد.
در ابتدای بحث باید روی این نکته تاکید کرد که این روش شکل دیگری از تکنیک «اسگرافیتو» سنتی معمول است. به هر حال از آنجایی که این روش قادر بوداثرات قابل توجه وجذابی را بوجود آورد «اسگرافیتوی» خشک، بتدریج یک روش مورد پسند ومقبولی گشت. تا زمانی که یک کار با ایمان واعتقاد هنری صحبت می کند و تا وقتی که یک هنرمند موارد مورد مصرفش را درست وصحیح بکار می برد، هر روشی- هر چند هر غیرطبیعی و عجیب- می تواند مناسب باشد وبرای اجرا تجویز گردد. خراشیدن یک لایه خشک، البته خارج از این بحث می باشد، اما در هر حال اینکار به آسانی روی یک لایه نازک و یا تا حدی کلفت لایه آب آهک انجام پذیر است.
وسائل مورد استفاده در این روش، تراشنده های قوس دار- ویا با حالتهای دیگر-هستند.
این موضوع قبلا نیزذکر شده است که برای تزئین یک دیوار با روش «اسگرافیتو» بایستی آنرا به قسمتهایی که بتوان طی مدت یک روز روی آن کار کرد، تقسیم نمود. اگر چه در مقایسه با «فرسک» مدت زمان بیشتری در این روش در اختیار هنرمند قراردارد. پس برای «اسگرافیتو» میتوان بزرگترین اندازه ها را آماده و ملاطگذاری کرد وسپس نقاشی نمود.
بدین ترتیب هنرمند میتوان هر زمان که مایل است و به هر مدت که دوست دارد روی دیوارش کار کند. برای انتقال طرح باید «کارتن»(طرح مقدماتی) را سوراخ کرد و روی کاربرد. خطوطی که بعد از طرح گذاری روی سطح بوجود می آیند وبرای کار لازم هستند را میتوان بعد بوسیله پارچه پاک کرد.
نقاشی برلین به نام «ویلهلم دوهم» که اکنون در امریکا زندگی می کند، دیوارهای عظیم یک کلیسا را به طریق زیر کار کرد:ابتدا یک لایه اکسید قرمز حاوی دانه های خشن توسط یک بنای ماهر روی دیوار رفت، سپس سطح کار با استفاده از یک ماله کاملا صاف شد این کار باعث گردید که دانه های خشن موجود در ملاط اثرات ناجوری را در سطح کار بوجود آوردند( یعنی همان حالتی که گاهی اوقات بر روی دیوارهای نمای خارجی بعضی ساختمانها دیده می شود.)
زمانی که لایه، خود را آنقدر گرفت که رنگهایش به سادگی نریختند، مایعآب آهک کمرنگ با استفاده از یک قلم کار کرده به آرامی روی کار رفت، در این حال دقت می شد که از دویدن رنگ توی خراشهایی که توسط دانه های خشن بوجود آمده بودند خودداری شود. این سطح ناهموار، یک ظاهر زنده خوشایند به دیوار می داد. در فضاهای بزرگی که از وسائل خراش دهنده استفاده می شد سطح ناهموار از برداشته شدن کامل آب آهک سطح کار جلوگیری می کرد و این عمل باعث بوجود آمدن یک سطح و بافت خوشایند می گردید.
این مثال می تواند این موضوع را ثابت کند که یک هنرمند با استفاده از تجربیات کاری و همچنین ابداعات ذهنی می تواند راه و طریق بیان خاص خویش را پیدا و عرضه کند. این روش نه تنها برای اجرای کارهای بزرگ روی دیوارهای عظیم، حتی روی کارهای کوچک وجزئی نیز قابل استفاده می باشد. این نوع کار که بطور اجمال و گذرا در اینجا مطرح شد بسیار به کار گرافیستها نزدیک است. برای مثال ملاط معمولی یک دیوار می تواند با یک رنگ تیره پلاستیک رنگ آمیزی شود که این ملاط در عمل می تواند با یک لایه رنگ روشن پوشانده شود.قبل از آنکه لایه رنگ نرم، سفت شود، خطوط لازم و مناسب را می توان با استفاده از تراشنده های معمولی یا حتی با یک چاقوی جیبی و یا به وسیله قلم خراشنده کارهای «اچینگ» عمل آورد و کارکرد. و در ضمن می توان فقط به خط بسنده نکرد وسطوح مناسب را از کار کاملا در آورد. بهتر است رنگ زیرین از چندین لایه تشکیل شده باشد تا یک وقت بر حسب اتفاق به لایه اصلی صدمه ای نرسد. روشهای مختلف دیگری را می توان با استفاده از رنگهای تیره روی رنگهای روشن بوجود آورد. مثلا بافتهای گوناگونی میتوان با استفاده از رنگهای تیره روی رنگهای روشن بوجود آورد. مثلا بافتهای گوناگونی میتوان با استفاده از شانه های فولادی بوجود آورد. برسهای سیمی و سمباده های خشن و یا تکه های شیشه نیز در این زمینه مناسبند. اما باید توجه کرد که هنرمند نباید فریفته ووسوسه شود تا برای بدست آوردن اثرات بی ارزش و ساده به کار صدمه زند و به قول معروف بیش از حد لازم افراط نماید.
اسگرافیتوی خشک روی ساروج شنی
این نوع از «اسگرافیتو»ی خشک ، نمونه ای از تطبیق هنر مدرن، با محیط نامانوس بوجود آمده توسط ساختمانهای امروزی است. امروزه نمای بسیاری از ساختمانهای تجاری و یا حتی کلیساها، با همان ساروج شنی که در آن استفاده شده رها می شود و هیچ گونه لایه پوشاننده دیگری روی آن نمی آید. چنین دیوارهایی اگر بخواهند تزئین شوند، بهترین راه،خراشیدن و کندن همان ساروج شنی است. برای نفوذ وبریدن سطح سخت ساروج از سمباده های با چرخش سریع استفاده می شود. نقاشی بنام «تئودور ورنر شرودر» این روش را توسعه وبسط داد.او برای کار خود از یک دستگاه با سرعت بالا ساخت کارخانه «بوش» با دوری در حدود 24 هزار دقیقه و با تیغه های قابل تعویض صفحات سمباده استفاده کرد. هر کس با کمی تمرین می تواند از این وسیله کوچک الکتریکی استفاده کند. در صورتیکه لبه چرخنده صفحه با زاویه ای خص با دیوار تماس پیدا کند خطوط نازکی را بوجود می آورد که در صورت نیاز میتون آن ها را پهن و بازتر کرد. خطوط مستقیم مایل وقوس دار را با این روش می توان بوجود آورد. برای داشتن دقت لازم ضروری است که صفحه گردنده را هر چند یک بار تیز کرد تا بتوان خطوطی مشخص و دقیق بدست آورد. چرا که سختی سطح کار استهلاک قابل توجهی ایجاد می کند. باید متذکر شد که استفاده از «بندپیچهای غلطنده ایمنی» را نمی توان توصیه کرد چرا که دانه های چسبیده شده در طی عمل تراشیدن از سطح این وسائل کنده می شوند.
عمل انتقال «کارتن » طبق معمول (روش قبلی) بر روی سطح کار انجام می شود. بهترین طرحها برای این روش طرحهای کشیده و خطی هستند. «اسگرافیتو»ی شنی را رنگهای «سیلیکات » میتوان رنگامیزی کرد چرا که این رنگها با فرآیند شیمیایی خود بخوبی به سطح نفوذ می کنند روش دیگری که در این زمینه میتوان بکار برد رنگامیزی سطوح با استفاده از رنگهای «سیلیکات » و کندن خطوط از میان آنهاست.
این روش بخصوص برای دیوارهایی که با آجر سفید شده کار شده اند مناسب است چرا که نرمی آجر، امکان انجام سریع کار بدون تلاش بیش از حد را می دهد. در صورتی که طرح بجای سطح شنی به روی لایه سیمان اجرا شود استفاده از آسیاب های ساخت کارخانه «بوش » با حدود وزن 5 پوند(حدود 3 کیلو) به مراتب از نوع ذکر شده اول مناسب تر و راحت تر است. در لایه های نرم تر تزئینی، کندن خطوط، کاملا دقیق نخواهد بود. «اسگرافیتو»ی شنی یکی از متداولترین روشهایی است که هنرمندان مجبور به انجام و تطبیق خود با آن هستند وتکنیکی است که طی کار،هنرمند، خود معلم خود خواهد بود.
تکنیک های فرسک
مقدمه
نه تنها اشخاص غیروارد وعامی،حتی مورخین نیز تمایل دارند که تمام نقاشیهای دیواری را فرسک بنامند متاسفانه این تصور غلط بسیار معمول است. بطور قطع باید گفت این تکنیک تنها به مورد خاص محدود می شود. یعنی آنهایی که بر روی آهک خیس و تازه بکار می روند.
ایتالیائیها این تکنیک را «دی پن گه ره آفرسکو» می نامند که معنای آن نقاشی روی آهک تازه» است. بدین ترتیب این شیوه نقاشی نه روی آهک خشک شده بلکه روی آهک تازه عمل آورده شده انجام می پذیرد.
بدین ترتیب مقدار زمانی ک نقاشی میتواند روی یک کار صرف کند محدود میشود.
یکی از موانعی که باعث شده نقاشی دیواری فرسک کاربرد وسیع و گسترده ای را از دست بدهد همین امر است. بعلاوه تصمیم در مورد تزئینات دیوارهای داخلی وخارجی ساختمانها بسیار دیر گرفته می شود. یعنی زمانی که دیوارها پوشانده شده و برای فرسک بسیار خشک می باشند. از طرف دیگر مهندسین معمار در مورد دوباره ملاط زدن دیوار بسیار اکراه دارند و این دلیل خوبی است برای عدم ارتباط لازم بین نقاشی دیواری و ساختمان.
تحقیقات انجام شده تاکنون نشده نداده که منشا این تکنیک از کجاست اما به احتمال زیادقدمت آن به دوران بسیار قدیم باز می گردد. ایتالیا با ارزش ترین وبهترین نمونه های فرسک را در خود جای داده است. نقاشیهای دیواری که از شهرهای کهن «رم»-«پمپی» و «هرکولانیوم» بدست آمده، حاکی از پیشرفت چشمگیر نقاشی فرسک در آنجا است که هنوز هم پس از گذشت دو هزار سال از عمرشان هر بیننده ای را تحت تاثیر زیبایی خود قرار دهند.
امروزه در ایتالیا ،تنها نقاشان متعلق به نسل گذشته با این شکل از هنر آشنایی دارند. این باور در کشورهای شمالی اروپا وجود داشته که تکنیک «فرسک» مستلزم اسرار تکنیکی بسیار فراوان است، بطوریکه فرسک مدرن امروزی حتی با قابلیت های کافی قدرت بوجود آوردن آن کیفیت قدیم را ندارد. البته این مطلب درست نیست. حقیقت این است که تکنیکهای نقاشی دیواری در آکادمیهای ما آموخته نمیشود واین روزها نقاشان بندرت سفارش این نوع کارها را می گیرند و بنابراین موفقیت بسیار کمی برای تمرین و کسب تجربیات جدید در این زمینه بدست می آورند.
تنها در چند دهه اخیر، تلاشهایی جهت بوجود آوردن پایه هایی در مورد نقاشی فرسک وپژوهشهایی در زمینه تکنیکهای مربوط به آن انجام شده و به تازگی معرفی دوباره این موضوع در دوران تحصیل گنجانده شده است. با توجه به این موضوع هنوز هم معماران با تردید به این امر می نگرند و سفارشات کم ونادری برای این نوع کار داده می شود. متاسفانه این عقیده که نقاشی فرسک روشی پرزحمت است و قابلیت مقاومت در برابر آب و هوای اروپای مرکزی و شمالی را ندارد، هنوز هم وجوددارد. اما نمونه هایی از این تکنیک بسیار خوب در کلیساها قصرها وخانه های روستایی در شرایط آب وهوای شمال اروپا کشف شده که این ادعا را رد می کند.
مواد وروشهای نقاشی فرسک
از نقطه نظر تکنیکی، نقاشی، به معنای مخلوطی نمودن ذرات ریز رنگ وچسباندن آنها به یک سطح بعنوان تکیه گاه می باشد. این موضوع بطور مشروح در ابتدای بحث توضیح داده شده است. در تمام سیستمهای نقاشی رنگ با مواد واسطه ای مختلف مخلوط گشته و در روی سطح بکار می رود.اما فرسک از این موضوع مستثنی است. در این جا مواد رنگ با آب بصورت خمیر در آمده سپس رقیق میگردند تا برای استفاده بر روی سطح لایه بکار روند.
این لایه که همان سطح کار است ذرات رنگی را بهم می چسباند و طی عمل کربوناسیون آهک آن را در خود حل می کند و آنچنان سخت می گردد که بدون ویران ساختن سطح نگهدارنده نمی تون آن را از بین برد.
نمودار شماره :(1)
اساس نقاشی فرسک بدین ترتیب است.
(G) سطح: که از لایه آهک تشکیل شده این سطح ماده فشرده شده واسطه را و همچنین اجزا رنگی را در خود بعنوان نگهدارنده حفظ می کند.
(B) آهک: نوعی آهک به نام آهنگ کشته است و مواد رنگی (P) را به پایه و سطح کار می چسباند.
(L) سنگ آهک حرارت داده میشود و به آهک زنده یا اصطلاحا آب ندیده (Q) تبدیل می شود. © در این هنگام دی اکسید کربن آن بیرون آمده دفع می گردد. زمانی که آب (W) اضافه شد آهک زنده تجزیه گشته حالت هیدارکسید کربن پودر مانندی را به خود می گیرد. اضافه کردن بیش از حد آب ، آهک چاله ای (P) را بوجود می آورد. هنگامی که این اندود خشک می شود آب آن می پرد و دی اکسید کربن جذب می گردد.
سنگ گچ، سنگ آهک و سنگ مرمر همگی از کریستالهای «کربنات کلسیم» تشکیل شده اند. این مواد به واسطه حرارت دی اکسید کربن شان گرفته می شود و در این حال بصورت توده در می آیند. نتیجه این عمل اکسید کربن (آهک سوزآور) یا آهک زنده و آب ندیده می شود. خرده های سنگ در طی فرآیند سوختن، حالت وشکل اصلی خود را حفظ می کنند و تنها مقداری روشن تر شده و به سفیدی می گرایند. در این حالت آنها را باید حتی المقدور به سرعت به محل بنا و ساختمان یا به موقعیت نگهداری و یا به کارخانه های ملاط وساروج سازی حمل کرد. در آنجا آهک زنده را باید با آب عمل آورده یا اصطلاحا بکشند. این جریان طی زمانی که سنگها حجمشان زیاد شده و کم کم خرد می شوند حرارت بیشتری تولید می کنند.
هنگامی که آب با آهک مخلوط می شود مقداری از آن بخار شده از بین می رود. آهک کشته بدست آمده یا هیدراکسیدکلسیم پودر حجیم سفید رنگی است که میتوان آنرا درکیسه بسته بندی نمود و به راحتی به محل مورد استفاده حمل کرد. در هنگام عمل آوردن آهک اگر بیش از مقدار لازم برای تشکیل هیدراکسید کلسیم آب به آن اضافه شود خمیری بدست می آید که باید تا حد امکان در حفره های خاصی نگهداری شود که به همین دلیل آنرا آهک چاله ای می نامند.
هیدراکسید کلسیم پس از ترکیب با شن وماسه بعنوان ملاط یا اندوه به کاربرده می شود. پودر هیدرواکسید کلسیم در حالت خشک برای نقاشی فرسک مناسب نیست و تنها آهک چاله ای برای این منظور مناسب می باشد. تغییر شیمیایی در آهک هنگام آماده شدن برای استفاده روی دیوار و حتی پس از روی کار رفتن هم ادامه می یابد. در جریان این فرایند تمام آب اضافی می پرد و این در حالی است که دی اکسید کربن از هوا جذب می شود. در مرحله آخر آهک به کربنات کلسیم تغییر پیدا کرده و دراین حالت مراحل دگرگونی کامل می شود. از نظر تئوری باید گفت که در این حال کربنات کلسیم باید تمامی اجزا و درون مایه اش را بدست آورده باشد لکن در عمل هرگز سختی اولیه خود را سب نخواهد نمود. اما گیرندگی لازم را با قدرت کافی بوجود می آورد که بتواند دانه های شن را محکم و بطور کامل به یکدیگر و به چیزی که می توان آنرا آهک –ماسه سنگ نامید بچسباند وپیوند دهد. قطعات ملاط فرسک های قدیمی درجه سختی ملاط آهک را نشان می دهند. جریان کربنه شدن و در نتیجه سفت شدن ملاط مادامی که آب در حال تبخیر است ادامه پیدا می کند وتنها در این فاصله است که بایستی ذرات رنگها را بکار برد. در عمل این مدت زمان حتی کوتاه تر نیز می باشد. یعنی به محض اینکه ملاط به حد معینی از خشکی برسد لایه آهکی بسیار نازکی روی سطح تشکیل می شود که با اضافاتی که دی اکسید کربن هوا به آن می افزاید از پذیرش هر گونه ذرات رنگی بیشتر خودداری می کند. نقاشان با تجربه فرسک از سختی که در کشش قلم پیدا می شود این حالت را تشخیص می دهند.
در این مرحله هنرمند باید کار خود را متوقف نموده دور طرحها را خراش داده وببرد و سپس ملاط رنگ نخورده را بردارد واین همان محلی است که در فرصت بعد که او بتواند کارش را ادامه دهد دوباره با ملاط تازه پوشانده می شود. پس یک نقاشی بزرگ فرسک از بخشهای زیادی که هر کدام در یک روز کار شده تشکیل یافته و وسعت هر کد ام از اینها به مقداری است که نقاش میتواند طی مدت یک روز کار کند. البته مدت زمانی که او برای کار در اختیار دارد.
کمتر از یک روز کامل است.چون او تنها در فاصله خشک شدن ملاط باید کار خود را تمام کند. این موضوع به موقعیت ووضعیت دیوار، ضخامت اندود که بایستی از چند لایه تشکیل شود هم چنین وضع هوا ومهم تر از همه به نوع ملاطی ک عمل آورده بستگی دارد.
آهک
تمام آهکها برای نقاشی دیواری قابل استفاده نیستند. از میان آنها کلوخ آهک آبی و همچنین آهک «دولومی تیک» بد نیستند اما باید گفت: تنها آهک سفید است که تمام خواص لازم برای این کار رادارد. این ماده باید مانند آهک زنده حاوی 95% وکمتر از 5% ناخالصی باشد. در عین حال مرمر و کربنات آهک سوخته شده کریستالی هم بطور قابل توجهی بهترین آهک فرسک را بدست می دهند. البته سنگ آهکی که از کوههای آلپ گرفته میشود برای این منظور قابل استفاده است.
در قدیم نوعی آهک به نام تیرولین بهترین ماده برای این کار محسوب می شد. اما در آن زمان سنگ آهک را بطریقه کهن در کوره هایی که تنها سوخت آنها چوب بود می سوزاندند و بدین ترتیب زغال موجود در محوطه سولفور را به آهک می رساند و در نتیجه آنرا تا اندازه ای به سولفات کلسیم تغییر می داد. با وجود این سولفات کلسیم و یا سنگ گچ برای نقاشان فرسک ماده ای است که استفاده از آن همراه با نگرانی است چرا که این ماده باعث کاهش سختی و دوام ملاط می شود.
امروزه به دلایل اقتصادی آهک توسط بخار یا نوعی الکتریسته که در ضمن گران نیز هست سوزانده میشود. در مورد ماده مورد بحث احتیاج نقاش تنها با آهکی که توسط زغال یا بخار سوزانده شده رفع می شود. امادر مورد آهکی که بعنوان ماده رنگی سفید قصد استفاده از آن هست باید از بهترین مواد خام که توسط چوب یا برق سوزانده شده بهره گرفت. بعنوان مثال: در کوره های آهکی پالاتین آلمان، آهک خالص با سوزاندن چوب، تهیه و سپس برای مدتی در چاله آهک نگهداری می شود. قیمت آهک به مدت زمانی که در چاله میماند بستگی دارد.
نکته مهم آنکه آهکی که مدت بیشتری از کشته شدنش گذشته و در چاله نگهداری شده روانتر و صافتر خواهند بود. اگر چه در آن هیچ تغییر شیمیایی صورت نمی گیرد. نقاشان فرسک در قدیم از آهکی استفاده می کردند که ده سال از مدت نگهداریش می گذشت. اما امروزه این مدت به یکسال کاهش یافته است. این را نیز باید متذکر د که تنها نوعی از آهک کشته که فعلا در اختیار است همان کیسه های بسته بندی شده ای است ک به دلیل حمل ساده تر وارزانتر بیشتر از آن استفاده می شود.
با وجود این در گذشته ای نه چندان دور هر بنایی می دانست که برای سفید کاری هیچ ماده ای به اندازه آهکی که در چاله ها نگهداری شده مناسب نیست و تا چند سال پیش تمام ساختمانهای پابرجا چندین چاله آهکی را در حیاط خود داشتند که هر چند یکبار دوباره پر می شدند. و بدین ترتیب پیوسته آهک ملایم شده مناسب در دسترس قرارداشت.
هستند افرادی که با اعتقاد به رسوم قدیم این کار را هنوز انجام می دهند و نقاشان مجرب فرسک در ناحیه شمال آلمان به این موضوع اهمیت ویژه ای می دهند.
آهکهای دولومی تیکی اگر چه حاوی سیلیکات و خاک رس هستند اما به عقیده بعضی از نقاشان قدیمی فرسک قابل استفاده اند وحتی از نظر عده ای ترجیح داده می شوند. سنگ گچ ناحیه باواریا در آلمان به عنوان یک نوع خوب شناخته شده ودلیلش هم این است که این سنگها از نظر زمین شناسی متعلق به دوران سنگهای آهکی است. این سنگها معمولا در نزدیک محل استخراج سوزانده سپس به سرعت به محل استفاده برده میشوند و در آنجا در اسرع وقت اصطلاحا کشته می شوند. برای این کار کشتن آهک-قوانین ویژه ای رعایت می شود واین موضوع به مقدار زیادی تجربه نیازمند است چون انواع مختلف سنگ آهک بطور گوناگونی عمل می آیند.اما در مجموع مقداری آب(یعنی نه کم ونه زیاد) به آن اضافه می شود.در حفره اجزا کشته نشده به واکنش در مقابل آن ادامه میدهند و گاهی اوقات آهکهای آب ندیده نیز باقی می مانند که ممکن است فرآیندشان در طی زمان که ملاط آماده می شود و یا حتی تا موقعی که روی دیوار می روند ادامه پیدا کند. و بخاطر اینکه این جریان با انبساط در حجم، صورت پذیرفته و همراه می شود اجزا آهک کشته نشده و یا آب ندیده احتمالا ترک خورده و می ریزند.
بنابراین برای جلوگیری از این عمل باید در انجام کار دقت کافی مبذول داشت.