مقدّمه
با لطف خداوند متعال، تا کنون یک دوره اصول عقاید از توحید تا معاد و یک دور تفسیر قرآن کریم به نام تفسیر نور، و از فروع دین، کتابهاى متعددى درباره نماز، حج و امر به معروف و نهى از منکر نوشته شده است. آنچه پیش رو دارید یادداشتهایى درباره خمس و زکات است که تنظیم و ارائه مىگردد.
با لطف خداوند، براى نماز و زکات و تفسیر و امر به معروف، ستادهایى تشکیل و اقداماتى انجام گرفت. آنچه انجام گرفته و آنچه نوشته شده، توفیق الهى بوده و آنچه مورد دغدغه است، آن است که به آنچه گفته و نوشتهایم، چقدر عمل کردهایم و آنچه عمل کردهایم، چقدر مورد قبول خداوند واقع شده است؛ زیرا مقدسترین کارها که به دست مقدسترین مردان خدا انجام گرفته است اگر قبول نشود، هیچ ارزشى ندارد. قرآن مىفرماید: حضرت ابراهیمعلیه السلام پایههاى کعبه را بالا مىبُرد و اسماعیل هم او را کمک مىکرد، امّا آنچه براى او مهّم بود قبول شدن این عمل به درگاه الهى بود و لذا فرمود: «ربّنا تقبّل منّا» ، با اینکه شخصى بالاتر از ابراهیمعلیه السلام و یاورى بهتر از اسماعیل و کارى بالاتر از ساختن کعبه نیست، امّا اگر قبول نشود چه سود!
هدف ما در این مقاله، نه تحقیق عمیق است که بضاعت و فراغت آن را ندارم و نه نقل تمام اقوال، بلکه چون دیدم آنچه درباره زکات و خمس در دسترس مردم قرار دارد، یا فتاواى مراجع و احکام است که به صورت مسأله بیان شده است و یا کتب فنّى و فقهى و استدلالى است، و در این بین جاى کتابى که دورنمائى از خمس یا زکات را براى عموم مردم ترسیم کند کمیاب است، لذا دست به این نوشتار زدم.
در این نوشته، محور مطالعه، قرآن و نهجالبلاغه و روایات بوده است. از کتاب جامع الاحادیث آیه اللّه العظمى بروجردى و کتاب شریف بحارالانوار و نکاتى که در تفاسیر، ذیل آیه خمس (آیه 41 سوره انفال) و آیه زکات (آیه 60 سوره توبه) و سایر آیات مربوطه آمده، بهره بردهام.
از سه کتابى که در این زمینه نگاشته شده، کتاب الخمس آیه اللّه نورى، کتاب خمس آیه اللّه حاج حسن امامى اصفهانى و کتاب خمس حجه الاسلام و المسلمین سیدمحمد ضیاءآبادى نیز بهره گرفتم.
با این حال همانگونه که خودم کمبودهایى دارم، نوشتههایم نیز کمبودهایى دارد. از خداوند متعال مىخواهم کمبودها را جبران و سیئات را تبدیل به حسنه فرماید و از خوانندگان عزیز تقاضاى تکمیل، تذکر و دعا دارم.
جایگاه خمس در اسلام
دورنمائى از فلسفه خمس و زکات
گرچه اسلام درآمدهایى را که از طرق نامشروع، همچون اختلاس، احتکار، کمفروشى، ربا، سرقت، رشوه و امثال آن بدست مىآید، به شدّت حرام کرده و حکومت اسلامى را مسئول بازگشت این اموال به صاحبان اصلى آنها دانسته است، چنانکه امیرالمؤمنین علىعلیه السلام فرمود: تمام اموالى را که در زمان خلیفه سوّم میان نورچشمى ها به ناحق تقسیم شده است، برخواهم گرداند، گرچه آن اموال در مهر زنان هزینه شده باشد. امّا با این حال به دلایل تفاوتهاى حکیمانهاى که خداوند میان انسانها قرار داده است و به خاطر تلاش و تخصّص و ابتکار، برخى افراد درآمد بیشترى دارند که از طریق مشروع نیز کسب کردهاند، و برخى افراد با درآمد کم، توانِ اداره زندگى خود را ندارند.
تمام نظام هاى بشرى براى کمدرآمدها به فکر چاره بودهاند، زیرا اگر این خلاء به نحوى پر نشود، کینه و حسادتِ کمدرآمدها نسبت به پردرآمدها شعلهور مىشود و شعلهاش ممکن است همه چیز را بسوزاند. اگر گرسنگان سیر نشوند، خطر بالارفتن آمار جنایات جدّى مىشود و هر نظامى که به فکر گرسنگان نباشد، ماندنى نیست.
گرسنگىِ جمعى از مردم و پرخورى جمع دیگر را هیچ عقل و وجدان سالمى نمىپذیرد. به همین دلیل، براى حلّ این مسأله افراد و حکومتها، طرحهاى زیادى ارائه دادهاند که رایجترین آنها گرفتن مالیات و برقرارى تأمین اجتماعى و ایجاد مؤسسات خیریّه و صندوقهاى قرض الحسنه و امثال آن است.
اسلام نیز که مکتبى جامع و اجتماعى است، براى فقرزدایى و حل مشکل محرومان جامعه، طرحهایى را ارائه داده که یکى از آنها، مسئله خمس است.
رسیدگى به فقرا به قدرى مهم است که حضرت علىعلیه السلام در حال نماز انگشتر خود را به فقیرى که در مسجد از مردم تقاضاى کمک مىکرد و کسى به او پاسخ مثبتى نداد، عطا کرد و اشاره نکرد که صبر کند و بعد از نماز به او کمک کند بلکه در حال رکوع انگشتر خود را به او بخشید و آیه نازل شد: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزّکاه و هم راکعون»
البتّه در بحث خمس، تفاوتهاى خمس و زکات با مالیات مرسوم دولتى بیان شده است که ان شاءاللّه مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
خمس، نوعى تعدیل ثروت است که انسان با اراده خود و با قصد قربت، براساس ایمانى که دارد و اعتمادى که به او مىشود، درآمدهاى خود را بررسى و هزینه متعارف زندگى خود را از آن کاسته و بیست درصد از سودى که مازاد بر هزینه زندگى سالانه او است، به عالمترین، متّقىترین و بىهوسترین افراد مىپردازد تا او همچون وکیلى مورد اعتماد، در آنچه به صلاح جامعه مىبیند، هزینه کند.
این تعدیل ثروت از طریق خمس و زکات، امرى واجب است، ولى اسلام براى تعدیل ثروت راههاى غیر الزامى دیگرى نیز از قبیل وقف، هبه، صدقه، انفاق، وصیّت، کفّاره، نذر، عهد، ایثار و قرضالحسنه، قرار داده است.
تعدیل ثروت در بعضى از مکاتب اقتصادى همچون کمونیسم، از طریق نفى مالکیّت خصوصى و به انحصار دولت درآوردن همه چیز، آن هم به صورت اجبار صورت مىگیرد که در این نوع تعدیل هیچگونه آزادى و انتخاب و رشد وجود ندارد.
جامعیّت اسلام
آرى، از امتیازات اسلام آن است که اقتصاد آن با اخلاق و عاطفه آمیخته است، همانگونه که سیاست و دیانت آن به هم آمیخته است. نمازجمعه با این که یک عمل عبادى است، یک مانور سیاسى هم هست. اسلام حتّى در جهاد، به مسائل عاطفى، اخلاقى، اجتماعى و سیاسى نیز توجّه دقیق دارد.
این على بنابیطالبعلیه السلام است که در بحبوحه جنگ به خورشید نگاه مىکند تا مبادا نماز اوّل وقتش از دست برود! و فرزندش امام حسینعلیه السلام ظهر عاشورا در برابر سیل تیر دشمن، نه تنها نماز واجب مىخواند، بلکه به مستحبات نماز نیز از قبیل اذان، اقامه، جماعت، اوّل وقت و... توجّه کامل دارد. و باز مىبینیم همین علىّ بنابیطالبعلیهما السلام در وسط جنگ، وقتى یارانش آب را در ظرفى تَرکدار براى او مىآورند، مىفرماید: آشامیدن آب از ظرف ترکدار مکروه
است. (چه بسا ذرّات آلودهاى که لاب هلاى آن ترک باشد و آب را غیربهداشتى کند.)