مقدمه:
تاریخ حقوق
از نظر تاریخی، آراء و عقاید در مورد وصیت تملیکی همیشه سیر یکسان نداشته است در قرون اولیه حقوق اسلام طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی فراوان بوده اند و شاید اکثریت همه داشته اند از قرآن هم ایقاع بودن آن دانسته می شود کم کم طرفداران عقد بودن وصیت تملیکی ، پیروز شدند و از طرفداران ایقاع بودن آن کاسته شد . اما در قرن اخیر بار دیگر طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی رو به فزونی نهاده اند .
ماهیت حقوقی وصیت آیا وصیت عقد است یا ایقاع:
ایقاع به صورت وصیت تملیکی چه اثری ببار می آورد ؟ نظریه ایقاع بودن وصیت تملیکی پنج تصور اجرای طرفداران این نظریه پدید آورده است تنها نظری که تقریبا" با عبارات قانون مدنی موافق است «نظریه حق تقدم » است به موجب این نظر با فوت مومی مومی که در تملک مومی به حق تقدم دارد .
این حق نظیر حق تقدم تحجیر است و ما میدانیم که تحجیر موجب مالکیت نمی شود فقط برای تحجیر کننده ،ایجاد حق تقدم و اولویت ، در احیا که سبب تملک است می کند بنابراین نظر پس از فوت مومی ورثه او مالک متزلزل مومی به هستند و ماده 868 ق م با این نظر وفق می دهد از طرفی اگر مومی که بخواهد در استفاده از این حق تقدم تاخیر غیر معقول کند موجب ادامه حالت تزلزل مالکیت ورثه مومی در مومی به خواهد شد و همین امر تضرر ورثه است . مقصود از عبارت «تضرر ورثه» در ماده 833 ق م همین معنی است زیرا در ملک متزلزل نمی توان دقیقا تصمیم گیری های لازم راکد و از نظر اقتصادی این تزلزل نه تنها برای ورثه بلکه برای جامعه هم مضر است پس باید به ورثه حق داد که این بلا تکلیفی را از راه دادگاه بر طرف کنند از طرف دیگر چون حق تقدم یک اثر حقوقی است که با اراده یک جانبه مومی پدید آمده است پس معیار ایقاع بودن در مورد وصیت تملیکی وجود دارد .همین حق تقدم است که در فرض فوت مومی که پیش از قبول وصیت به ورث مومی به ارث می رسد ایراداتی که در این نظر شده درست نیست با وجود این حق تقدم تصور صحیحی می توانیم از وصیت تملیکی به صورت یک ایقاع داشته باشیم به این معنی که مومی در چنین حالتی که هنوز قبول مومی ابراز نشده است در معرفی تهاجم امیال ورثه مومی ومومی است که یکی مالکیت متزلزل دارد و منتظر زوال سبب تزلزل «حق تقدم مومی » است و دیگری منتظر است که با اعلان قبول خود مالکیت متزلزل طرف دیگر را به سود خود ساقط کند بعداّ خواهیم دید که اثر وصیت یک حق آلی به سود مومی است که در غالب موارد این حق آلی با حق تقدم مذکور همراه است نه همیشه این نظر جدیدی است.
22تبصره :قانون مدنی در ماده 827833868 بحث بالا را اساس کارقرار داده است اما نسبت با این اساس کار مستثنایی دیده شده است که از قرار ذیل است :
اول :وصیت به ابراء در مورد حق تقدم معنی ندارد مومی که فقط یک حق دارد که با دو شرط ذیل ، حق او خود به خود صورت خارجی پیدا می کند و به حق اصالی مبدل می شود .
الف :موت مومی
ب: وجود تر که که در حین موت با وجود این دو شرط ، ذمه مومی خود به خود، ساقط می شود و فرض مالکیت متزلزل هم برای ورثه تصور نمی شود (ماده 868) .
دوم: وصیت تملیکی به وقف شدن ملک یعنی در این مورد هم حق تقدم تصور نمی شود به محض فوت مومی آن ملک وقف خواهد شد.
سوم: وصیت تملیکی به نفع غیر محصور که در قبول در آن لازم نیست حق تقدم در این مورد وجود ندارد و با همان دو شرط که در اول گفتیم تملیک صورت می گیرد قدر مشترک بین جمیع اقسام وصایای تملیکی حق آلی مومی است که با اراده یک جانبه مومی به صرف رضای او پدید می آید و با فوت مومی این حق آلی مبدل به حق اصالی می شود اما لازم نیست که همراه این حق آلی حق تقدم مذکور هم باشد چنانکه در مورد مستثینات مذکور در شماره 22 دیدید به هر حال درباره حق آلی بعدا توضیح خواهیم داد.
تعریف وصیت به طور عام و در قانون مدنی:
به نظرم در تعریف وصیت می توان چنین گفت : وصیت عبارت است از استیفاء حق که تعلق به فوت استیفاء کننده باشد شخص از نظر حقوق مدنی ممکن است دارای حقوقی باشد که اگر محجور نباشد شخصا می توانید از آن حقوق بهره برداری کند این بهره برداری را اصطلاحا استیفاء حق نامیده اند معمولا وقتی که از استیفاء حق سخن می گویند زمان حیات استیفاء کننده را در نظر می گیرند لکن باید بدانیم که شخص حقوقی را که دارد به دو صورت ذیل مورد استیفاء قرار می دهد استیفاء حق در زمان حیات خود مثلا حق مالکیتی که به خانه مورد سکونت خود دارد از آن حق در زمان حیات خود استیفاء می کند یعنی یا شخصا در آن سکونت می نماید یا آن را اجاره می دهد و یا از راه عقد همه ی بهره برداری از آن را به دیگری واگذار می کند همه این مثالها استیفاء حق در زمان حیات مالک است انسان که حقوقی دارد می تواند از یا ره ای از آن حقوق ، به صورت معلق به فوت خود استیفاء حق نماید یعنی از حق مالکیتی که به خانه خود دارد برای بعد از وفات خود استیفاء حق کند این استیفاء را وصیت می نامند طبعا این استیفاء حق معلق به فوت استیفاء کننده می باشد معنی تفضیلی تعریف وصیت که در بالا آورده شد این است قانون مدنی در ماده 825 بعد از دادن تعریف برای وصیت به طور عام خود داری کرده بدون اینکه آن را تعریف کند مورد تقسیم قرار داده است تقسیم قبل از تعریف که قانون مدنی در چند مورد آن را صورت داده است کار درست نیست .
فقه و قانون مدنی (302):
اثبات وصیت وصیتنامه :
در فقه اثبات وصیت تابع قواعد عمومی و گاه آسان تر است .اثبات وصیت با دو شاهد عادل از مسلمانان انجام می پذیرد مگر اینکه شاهد مسلمانی نباشد(1) که به هنگام ضرورت شهادت دو عادل از دیگران (اهل ذمه ) نیز کافی است نوشته موصی نیز در صورتی مؤثر است که دو شاهد وقوع وصیت را تایید کنند یا موصی به صحت وصیتنامه نزد آنان اقرار کند . باید افزوده که اثبات وصیت به مال آسان تر از وصیت به ولایت است. چنانکه در مال ، شهادت یک نفر همراه با سوگند و شهادت یک مرد و دو زن و شهادت انفرادی چهار1 زن ، و هر کدام برای اثبات یک چهارم از موصی به پذیرفته می شود .
ولی ، در مورد ولایت ، شهادت دو مرد عادل ضروری است.
در قانون مدنی نیز اثبات وصیت تابع قواعد عمومی است و حکم خاص ندارد به همین جهت نیز قواعد مربوطه به احکام ثبت اسناد و املاک ( مواد 22 و 46تا 48) شامل آن می شود و انتقال املاک را به موجب وصیت مربوطه به تنظیم سند رسمی می کند .
برای جلوگیری از همین نتیجه نا صواب ، و همچنین جلوگیری از اشکال های مربوط به تعارض قوانین ، قانون 23 بهمن ماه 1317 قواعد ویژه ای برای اثبات وصیت و لزوم تنظیم وصیتنامه وضع کرد که چندی بعد (1318) به قانون امور جسمی منتقل شد.
قانون امور حسبی (303):
در قانون امور جسمی دو نوع وصیتنامه پیش بینی شده است:1 وصیت در موارد عادی 2 وصیت در موارد فوق العاده .
وصیت در موارد عادی تابع قواعد عمومی مربوط به تنظیم وصیتنامه است ولی احکام وصیتنامه فوق العاده قواعد استثنایی و ساده تری است که هنگام جنگ و مسافرت در دریا و بروز سیل و زلزله و مانند اینها مورد استفاده قرار می گیرد. ما نیز این دو گروه از وصیتنامه ها را در دو مبحث جداگانه مطا لعه می کنیم.
1 محقق، شرایع ، احکام وصیت؛ نافع ،ص 167 شهید ثانی ، ج1 ص 404 و 405 شیخ محمد حسن نجفی
ج 28 ص 347 علامه حلی ، تحریر ،ص 304
گفتار نخست وصیتنامه خود نوشت:
تعریف و فواید(305)
در اصطلاح قانون امور حسبی ، وصیتنامه خود نوشت وصیتی است که «تمام آن را به خط موصی نوشته شده و دارای تاریخ روز و ماه و سال به خط موصی بوده و به امضاء او رسیده است.»(ماده 278)
وصیتنامه خود نوشت ساده ترین شکل وصیتنامه ها است و به موصی امکان می دهد که خود به طور پنهانی وصیتنامه اش را بنویسد و هیچ هزینه ای هم نپردازد .
تنها خطر این است که وصیتنامه از بین برود یا در معرض تحریف قرار گیرد، خطری که جبران آثار آن نا ممکن یا به غایت دشوار است. پس، باید آن را در محل محفوظ نگاه داشت یا به امینی سپرد که از دستبرد مصون بماند .
شرایط تنظیم وصیتنامه )306):
از مفاد ماده 278ق .ا. ح. بر میآید که وصیتنامه خود نوشت باید سه شرط را دارا باشد:
1نوشته شدن به خط موصی : تمام وصیتنامه را باید موصی به خط خود بنویسد و حتی به نظر می رسد که ورقه ماشین شده به دست او نیز کفایت (1)
نمی کند . بنابر این ، شخص که سواد خواندن و نوشتن ندارد ، یا به دلیل نا بینایی و ناتوانی قادر به نوشتن نیست ، وصیتنامه خود نوشت نمی تواند تنظیم کند.
با وجود این ، چون نوع خط و زبانی که به کار می رود در اعتبار وصیتنامه اثر ندارد، نا بینایان نیز می توانند با خط مخصوص وصیتنامه خود نوشت تنظیم کنند. همچنین با به کار بردن علائم تند نویسی نیز امکان تنظیم (2)
وصیتنامه وجود دارد، و به کار بردن کلمه «وصیت» در آن ضروری نیست هدایت دست موصی نا توان و نا بینا به وسیله دیگران اگر تنها کمک مادی باشد و بتوان گفت موصی خود وصیتنامه را انشاء میکند از اعتبار آن نمی کاهد .ولی ، هر گاه موصی نتواند معنای عباراتی را که به کار می رود بفهمد با بیسوادی از روی نوشته های دیگران نقاشی کند ، وصیتنامه اعتبار ندارد .
العمل بجمیعها، و هو ضعیف (محقق مختصر نافع، 163) فخر المحققین ایضاح ، ج 2، ص 472 و برای احتمال
مخالف جواهر ج28، س249.
1 کولن و کاپیتان ،ج3،شمارهد 1779 رأی مورخ 18 مه 1936 ،دالوز هفتگی 1936،345.
2دیوان کشور ،شعبه 1، حکم شماره 129213/4/19(رویه فضیلی متین، ص 334
3 شیخ محمد حسن نجفی ، جواهر کلام ،جابر متأ جر (چاپ سنگی )، وکالت ، ص606، دکتر سید حسن امامی ج2،ص 219 وج3، ص77 ناصر کاتوزیان، وصیت شماره 128.
تغییر عبارت وصیتنامه به وسیله دیگران موجب بطلان آن می شود ، و آنچه اعتبار دارد نوشته خود موصی است که باید مفاد آن احراز گردد.
با اینکه وصیت از اموری نیست که مباشرت شخص موصی در ایقاع آن (3)
شرط باشد. از ماده 278ق.1.ح. بر می آید که در تنظیم وصیتامه خود نوشت توکیل به غیر امکان ندارد : یعنی ،وصیتنامه تنظیم شده به وسیله وکیل را نباید «خود نوشت» نامید.
2داشتن تاریخ روز و ماه و سال به خط موصی :تاریخ وصیتنامه از دو جهت اهمیت فراوان دارد :نخست اینکه نشان می دهد که آیا موصی هنگام بیان آخرین اراده خود اهمیت داشته است یا نه؟
دیگر اینکه در صورت تعدد وصایا آخرین آنها کدام است ؟
نقص مربوط به نداشتن تاریخ را به دلایل خارجی نمی توان جبران کرد، ولی تاریخ پاکت محتوی و صیتنامه را ممکن است مورد استفاده قرار داد.
مشروط به اینکه پاکت در دید عرف و با توجه به شکل به کار بردن آن جزء وصیتنامه به شمار می آید .
همچنین ،اشاره های موجود در متن وصیتنامه احتمال دارد روز و ماه و سال تنظیم آن را معین کند و دادرسی را بی نیاز از تحقیق سازد .
1 کلتوزیان، همان کتاب
2 همان کتاب ،شماره 131و132
در صورتی که تاریخ وصیتنامه غلط یا مبهم باشد ،با استفاده از مفاد (2) وصیتنامه می توان نقص یاد شده را جبران کرد.
3امضای وصیتنامه: هرشکل و علامت و نوشته ای که موصی به طور معمول برای امضای خود به کار می برد . برای اعتبار بخشیدن به وصیتنامه خود نشت نیز کافی است ، هر چند که نا خوانا یا بی معنی باشد. مهر و اثر
انگشت موصی جانشین امضاء او نمی شود و وصیتنامه خود نوشت را کامل
نمی کند .
امضاء وصیتنامه به طور معمول در پایان آ واقع است . ولی مانعی ندارد که
امضاء در آغاز یا در لفاف وصیتنامه شود ، مشروط به اینکه احراز شود
که پاکت یا لفاف جزء وصیتنامه است . زمان امضاء به طور متعارف
مقارن با تاریخ انشای آن است ، با وجود این ، اگر چندی بعد وصیت امضاء
شود اعتبار آن از بین نمی رود، جز اینکه تاریخ وصیتنامه تاریخ امضاء یا
تکمیل آخرین جزء سند است.
تغییرهایی که بعد از امضاء وصیتنامه در آن داده می شود در واقع وصیتنامه
جدیدی است که باید امضاء شود و دارای تاریخ باشد ، وگرنه از اعتبار
(1)
وصیتنامه خود نوشت بی بهره است.
1 همان کتاب شماره 136.
تنظیم وصیتنامه (314):
ضرورتی ندارد که وصیتنامه سری به خط موصی باشد و کافی است که به
امضای او برسد(ماده 279 ق .ا. ح.) .نویسنده وصیتنامه ممکن است موصی
یا یکی از وارث یا بیگانه ای باشد که مورد اعتماد موصی قرار گرفته و به
یاری او آمده است.
هیچ مانعی ندارد که این شخص محجور باشد و نباید کار او را با وکالت
اشتباه کرد.
با وجود این ، هرگاه شخصی که توانایی سخن گفتن ندارد بخواهد وصیتنامه
سری تنظیم کند ، باید آن را به خط خود بنویسد و امضاء کند و در حضور
مسئول دفتر رسمی رو نوشته خود بنویسد که «این برگ وصیتنامه اوست».
در این صورت ، مسئول دفتر نیز باید روی پاکت یا لفافی که وصیتنامه در
آن است بنویسد که عبارت مزبور را موصی در حضور او نوشته است (ماده
803 .ا.ح.) .
بی سودان نیز از تنظیم وصیتنامه سری ممنوعند و کافی نیست که نوشته
دیگران را امضاء کنند. امضای موصی مهمترین رکن وصیتنامه است .مهر
و اثر انگشت نمی تواند جانشین این رکن شود و کسانی که توانایی امضاء
کردن ندارند باید از تنظیم این وصیتنامه چشم بپوشند.
بر عکس ، وصیتنامه سری نیازی به تاریخ ندارد و تاریخ وصیتنامه
از سند ثبت آن در دفتر امانت معلوم می شود .
پس می توان گفت : وصیتی که امضاء شده است پیش از ثبت در دفتر
وصیتنامه سری تلقی نمی شود ، بلکه سند ناقصی است که با ثبت در دفتر
امانات اعتبار وصیتنامه سی را پیدا می کند.
بر مبنای ماده 75 قانون ثبت، وصیتنامه سری باید لاک و مهر در لفافی پیچد
شود تا قابلیت امانت گذاردن را بیابد.
ضمانت اجرای تشریفات(316)
عدم رعایت تشریفات و تنظیم و امانت گذاردن وصیتنامه باعث بی اعتباری
آن می شود . چنین سندی در مراجع رسمی پذیرفته نیست ، مگر اینکه
اشخاص در تر که به صحت وصیت اقرار کنند . (ماده 313 ق. ا. ح.) با
وجود این ، هرگاه سندی که شرایط وصیتنامه سری را دارا نیست ، به دست
موصی نوشته و امضاء شده باشد و تاریخ روز و ماه و سال آن معلوم شود ،
(1)
می توان آن را به عنوان خود نوشت پذیرفت.
1 دیوان کشور فرانسه ، ژوئن 1815 دالوز ، رویه قضایی عمومی ، بخش مبدا ، شماره 3339 بو دری
کاملنتموری و کولن ج2، 2160 پلینول ور پیر ، ج 5، شماره 581.
حدود اعتبار وصیتنامه خود نوشت )307):
وصیتنامه خود نوشت سند عادی است . ورثه موصی و سایر کسانی که در
مقابل آن قرار می گیرند میتوانند در اصالت سند تردید کنند .در این صورت ،
بر عهده موصی است که انتصاب را به شخص موصی اثبات کند و در این
راه تابع قواعد عمومی است.
در موردی که اصالت وصیتنامه محرز است و به درستی تاریخ آن اعتراض
می شود .مدعی کسی است که تاریخ را بر خلاف ظاهر نادرست می داند
وباید آن را در دادگاه ثابت کند. در این دعوی شهادت به تنهایی نمی تواند
کافی باشد . (ماده 1309 ق.م.) و مدعی باید به استناد قرار موصی یا اسناد
دیگر ، غلط بودن تاریخ را اثبات نماید.
تشریفات مربوط به ارائه وصیتنامه :(308 )
به موجب ماده 292 ق .ا.ح.: «هر دادگاه اداره بنگاه یا شخصی که
وصیتنامه به او سپرده شده و نیز دادگاهی که در موارد فوق العاده وصیت
در آنجا اظهار گردیده ،مکلف است بعد از اطلاع به فوت موصی ، وصیتنامه
یا صورت مجلس راجع به وصیت را به دادگاه بخشی که برای رسیدگی به
امور راجع به تر که متوفی صالح است بفرستد .اعلم از اینکه وصیتنامه
نامبرده به حسب قانون قابل ترتیب اثر باشد یا نباشد ، و هرگاه وصیتنامه
متعدد باشد ،باید تمام آنها فرستاده شود .»
مقصود از دادگاه صالح برای رسیدگی به امور راجع به تر که ، دادگاه
صلحی است که آخرین اقامتگاه متوفی در ایران در حوزه آن دادگاه بوده ، و
اگر متوفی در ایران اقامتگاه نداشته ،دادگاهی است که آخرین محل سکنای
متوفی در حوزه آن دادگاه بوده (ماده 163ق.ا.ح.) . ولی ، اگر متوفی در
ایران اقامتگاه یا محل سکنا نداشته باشد ، دادگاه محل وقوع تر که صالح
برای رسیدگی است ، و در صورت پراکنده بودن تر که، دادگاه محل اموال
غیر منقول یا دادگاهی که قبلا شروع به رسیدگی کرده مقدم خواهد بود (ماده 164)
در آگهی که دادگاه برای اداره یا تصفیه تر که یا تصدیق حصر وراثت میدهد
موظف است قید کند که«هر کس وصیتنامه ای از متوفی نزد او است در
مدت سه ماه به دادگاه بفرستد .»
1 یا ایها الذین ۀمنو شهادت بینکم اذا احضر احدکم الموت حین الوصیت اثنان ذوی عدل منکم او آخران من غیرکم(سوره مائده آیه 106)