مسأله کنترل جمعیت یا تنظیم خانواده که در بسیاری از کشورهای جهان اجرا میشود، یکی از مسائل اجتماعی دو قرن اخیر است که خصوصاً پس از جنگ جهانی دوم بصورت جهانی مطرح شد، اصولاً مسأله تنظیم خانواده مسألهای نیست که مطلقاً قابل طرد یا قبول باشد؛ بلکه با توجه به شرایط جامعه و هدفهای آن در زمینههای مختلف میتوان درباره این موضوع فکر کرده، اظهار نظر نمود.
چکیده
آنچه که از تنظیم خانواده به اذهان عمومی متبادر میشود، کنترل و ایجاد محدودیت در زایش است. رشد جمعیت در دهههای گذشته، برخورداری از امکانات بهداشتی و غیره، جوامع و سازمانهای مختلف را به توجیه و ترویج این امر وا داشته است. لیکن حقیقت تلخی که اخیراً گریبانگیر بسیاری از کشورهای توسعه یافته گردیده، تقلیل و سیر معکوسی است که در زاد و ولد جوامع صورت میپذیرد و عواقبی که به تبع این مشکل دولتمردان را به چارهسازی و توسل به توجیهات لازم فرا میخواند.
در کشورهای جهان سوم هنوز روی مسأله «کنترل موالید» بشدت تبلیغ و برنامه ریزی و فرهنگ سازی میشود. سؤال واقعی این است که چگونه باید در این قضیه به حد تعدیل فرای از افراط و تفریط رسید. مقاله حاضر میکوشد این مسأله را از ابعاد مختلف مورد ارزیابی قرار دهد؛ بویژه که در اندیشه دینی مسأله تنظیم خانواده فقط از بعد ظاهری آن مورد توجه قرار نمیگیرد؛ بلکه از آن جهت که شاکله ارزشهای معنوی و شخصیت حقیقی افراد حاصل توجه به تعادل و حاکمیت سامانگیری و سامانپذیری و تنظیم واقعی خانواده است. بر این اساس، پردازش موضوع امری ضروری است.
مقدمه
خانواده، واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل و تنظیم خانواده زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی و رشد یابنده انسان است؛ از این رو، فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است.
از سوی دیگر خانواده پایگاه طبیعی حفظ سنت های ملی، مذهبی و نگاهبان تمدن قومی و بهترین شیوه علمی ایجاد و تربیت کودکان است و جامعه باید از آن حمایت کند. حمایت و تربیت کودکان بعنوان تکلیف پدر و مادر در صورتی قابل اجرا و مفید است که این دو اتحادی با دوام داشته باشند و رشتهای استوار پیوند میان همسران را تضمین کند.
تنظیم و تکثیر موالید در اندیشه دینی
اسلام تا جایی به خانواده اهمیت داده است که در قوانین شریعت، تعادل بین روابط و حتی تعداد اعضای خانواده، ویژگیهای ارتباطات تربیتی، وراثتی و اجتماعی و فرهنگی را مورد توجه قرار داده است. این مورد در سور متعدد بقره، نساء، نور، طلاق و آیات فراوان قرآن ذکر شده است. همه اینها برای حفظ کانون گرم خانواده است. در آیهای از قرآن بحث تکثیر و توالد و حفظ تقوا نه تنها به اهل ایمان بلکه به همه اقشار توجه داده شده است؛ «یا ایها الناس اتّقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بثّ منها رجالاً کثیراً و نساء فاتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام ...» (نساء، 1).
ابتدای آیه در مورد تکثیر ولد است و تقوی در خصوص خانواده، هم در ابتدای آیه و هم در آخر آیه مورد تأکید واقع شده است. جایگاه ارحام و ازدیاد آن و تکثیر نسل در زمره موارد تبیین این آیه است. دین مبین اسلام که به همه ابعاد وجودی انسان توجه دارد و برای هر کدام برنامههایی تدوین نموده، در آیات و احادیث متعددی به تقدس بنیان ازدواج پرداخته و راهنماییهای ارزنده جهت حفظ و تداوم و استحکام آن ارائه داده است. واقعیت این است که خوشبختی را فقط در زندگی خانوادگی باید جستجو کرد.
دغدغه دیگر این است که زمین برای بندگان صالح است و باید نسل صالح و سالم را به جوامع ارائه دهیم. طبق این آیه هدف از تشکیل خانواده شاکله یک نسل صالح را آغازیدن است و میتوان اهداف آن را، 1- استحکام نظام خانواده بر اساس ارتباط درست میان افراد آن و سلامت اجتماعات بشری؛ 2- توالد و تناسل بر اساس نسل سالم که این امر در گرو بهداشت روان و اندیشه و نیز سلامت جسم است تا کمالی که در انسان است در شاکله مناسب خانواده صحیح شکل گیرد؛ 3 اقتدا به شیوه انسانهای شایسته؛ 4 حفظ عفت و پاکدامنی؛ 5 قوام بخشی به دوستی، محبت و عشق؛ 6 بهداشت معنوی، سلامت، بهداشت در بعد جسمانی و مادی افراد در خانواده.
خانواده در اندیشه حقوقی
حقوق نیز در بخش خانواده چندان در قلمرو نفوذ اخلاق و مذهب است که گفته میشود نقش دولت محدود به تضمین قواعد اخلاقی حاکم بر خانواده است و قانونگذار در وضع قواعد آن آزادی ندارد و هدف حقوق اسلامی که منشعب از فقه غنی اسلام است حفظ مصلحت خانواده و فرزندان است و میخواهد این کانون عاطفی و تربیتی را از گزند خودخواهیها مصون دارد، هر چند به بهای کاستن از آزادیهای فردی باشد؛ زیرا خانواده واحد بنیادین جامعه اسلامی است و هدف قوانین پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی است.
طبع خانواده با حقوق و احکام آمرانه آن سازگار نیست و اثر قوانین در ایجاد نظم در خانواده ناچیز است. پس اگر در پی آن باشیم که سنتها را دور افکنیم و قانون را جایگزین آن سازیم، در واقع خانواده را میان تهی ساختهایم.
البته نقش حقوق را در تنظیم خانواده نباید انکار کرد. زیرا کسانی هم هستند که با هیچ منطقی جز زور و اجبار تسلیم نمیشوند؛ درباره اینان تنها حقوق میتواند حداقلی از نظم و عدالت را مستقر سازد. ولی آنچه گاه از نظر دور میماند این است که آخرین و ناقصترین حربه را نباید در اولین گام در مورد خانواده و مسائل آن اعمال نمود.
سابقه تاریخی خانواده
انسان برای زیستن و انجام فعالیتهایش در اجتماع نیاز به محیطی سالم و ابزاری برای رشد و ارتقا دارد، دستورات اسلام و سایر ادیان الهی از سوی خداوند عالم حکیم و سرچشمه فیاض وحی برای راهنمایی و هدایت بشر و رفع مشکلات او صادر گشته است. انتظار از دین حکم میکند که مشکلات جامعه را بتوان با استناد به منابع دینی بر طرف نمود؛ یکی از این موارد، مسأله تنظیم خانواده است.
از نظر اصولی و تئوری، ادیان گوناگون و مذاهب اسلامی به مسأله ازدواج و تکثیر نسل، اهمیت بیشتری میدهند و رغبتی به کنترل و پیشگیری ندارند؛ اما این ادعا که عقاید دینی مانع تقلیل موالید هستند، سخنی دور از واقع بینی و حقیقت است؛ زیرا تأکید اسلام بر تکثیر، نسل صالح و افزایش جمعیتی است که زمینهساز «اَنّ الارضَ یرثِها عبادی الصالحون» باشد.
لیکن اگر جامعهای از نظر امکانات مادی و معنوی توانایی دارد انسانهایی لایق و مثمر ثمر برای جامعه و مایه فخر و مباهات اسلامی تربیت کند میتواند افزایش نسل را تبلیغ نماید، کارشناسان ناهنجاریهای محیط زیست، آلودگی هوا، رکود آموزش و افت سطح تحصیلی، مشکلات متعدد اقتصادی، کمبود منابع زمینی و غذا و ... را مشکلات واقعی میدانند که حیات جوامع انسانی را به خطر انداخته است. علما و اندیشمندان دینی در خصوص مسأله تنظیم خانواده دو گروه هستند. عدهای به پیروی از نظرات کارشناسان اقتصادی جمعیتی و جامعه شناسی با استناد به تعدادی آیات و روایات و مسؤولیت پدر و مادر و اجرای حقوقی که بر عهده آنهاست، تنظیم خانواده را امروزه امری ضروری میدانند و عدهای دیگر از صاحبنظران دینی با آنان مخالفند و با ارائه دلایلی تنظیم خانواده را رد میکنند.
مفهوم تنظیم در لغت و اصطلاح
تنظیم در لغت به معنی ترتیب و آراستگی، انتظام و ترتیب دادن است (دهخدا، 1344، ذیل واژه). از مفهوم اصطلاحی بر میآید که ما باید در جهت اعضاء و افراد خانواده مطابق امکانات برنامهریزی کنیم. و برای این تنظیم فرهنگسازی نیز نماییم. نقش دولت هم این است که باید در حد توان امکاناتی در اختیار خانوادهها قرار دهد تا زمینهساز تعادل و رشد مناسب گردد. اصل در اندیشه اسلامی، تشکیل خانواده، ایجاد نسل صالح و زاد و ولد است. نسلی که قابلیت عمران و استخلاف در زمین را از سوی کردگار داشته باشد.
موالید در لغت به معنی فرزندان، نبات و حیوانات است (دهخدا، 1344، ذیل واژه). و در اصطلاح تولید و تکثیر نسل صالح و کاراست.
کنترل موالید از دو نگاه متقابل بحث تنظیم و کنترل موالید در جوامع فعلی از دو جنبه مقابل هم مطرح است. در جوامع به اصطلاح پیشرفته بویژه در دنیای غرب یکی از معضلاتی که امروزه رخ نموده و دولتها را به فکر جمعیت خود در دهههای بعد انداخته است که متأسفانه به سبب افراط در این ناحیه، بیتوجهی به کانون خانواده، مسأله کثرت انحلال و طلاق و عدم رغبت به سوی تشکیل آن در سنین جوانی و عدم توجیه لازم در زمینه نقش خانواده در ساماندهی شخصیت افراد و جامعه پیش آمده است. توسعه نگرشهای فمینیستی و بیرغبتی زنان به مسوولیت های مادری و همسری، توسعه آزادی جنسی و بی بند و باری و کاهش میزان ازدواج و مواردی دیگر از این قبیل دست به دست هم داده و سبب شده بسیاری از کشورها که دهههای قبل مسأله کنترل موالید و شعار فرزند کمتر را مطرح میکردند، امروزه جهتگیری عکس داشته باشند و افراد جامعه را به تشکیل خانواده و به دنیا آوردن فرزند حتی بطور موقت ترغیب و تشویق نمایند و حتی برای مردانی که میخواهند پدر شوند مرخصی زایمان اختصاص دهند. آمار فزاینده در اخبار روزانه حاکی از نگرانی فراوان در این گونه کشورهاست. و اینکه جمعیت جوان کشورها رو به نقصان و میزان میانسالان و یا کهنسالان بیشتر از میزان جمعیت جوان است.
مواردی از وضعیت نگران کننده فعلی
1 افزایش30 درصدی میزان طلاق نسبت به سال1970، کاهش40 درصدی میزان ازدواج از همان سال و صعود سرسامآور میزان کودکان نامشروع از 5 درصد در سال 1940 به 33 درصد در حال حاضر.
2 بیرغبتی عمومی به فرزندآوری و کاهش چشمگیر رشد جمعیت و تهدید نیروی کارآمد جوان در آینده بویژه در کشورهای اروپایی.
3 افزایش تعداد خانوارهای علاقهمندی که سرپرستی آنها را زنان بر عهده دارند از 3 میلیون مورد در سال 1970 به 8 میلیون مورد در حال حاضر.
4 علی رغم افزایش30 درصدی کل جمعیت از 5/25 میلیون به 25 میلیون کاهش پیدا کرده است تنها حدود نیمی از فرزندانی که دارای والدین ازدواج کرده هستند با هر دو والدین حقیقی خود زندگی میکنند. بقیه یا با یکی از آنها که مجدداً ازدواج کرده بسر میبرند یا با ناپدری و نامادری زندگی میکنند و خانواده میدان کارزاری شده است که در آن والدین بر سر هزینههای نگهداری از فرزند و حق ملاقات با او به ستیز با یکدیگر میپردازند.
5 عبرتآمیز است که 87 درصد کسانی که در زندانهای آمریکا بسر میبرند یا اصلاً نمیدانند پدرشان کیست و یا سالهاست که هیچگونه تماس با پدر خود نداشتهاند.
همچنین زنان مطلقه به نسبت همتایان متأهل خود بیشتر مستعد پذیرش دیدگاههای فمینیستی میباشند. بحران خانواده در زندگی اقتصادی نیز بروز و ظهور داشته است. فروپاشی خانواده عامل ایجاد شکاف میان غنی و فقیر است. به این ترتیب که ثروتمندان اکثراً از خانوادههای با ثبات برمیخیزند و فقرا معمولاً محصول خانوادههای دارای سرپرست زن هستند. در زمینه دارا بودن یا ندار بودن، ثروت کمتر از نحوه زندگی خانوادگی دخیل است. بدون هیچ شبههای فساد خانواده معضل شماره یک اجتماعی در آمریکاست.
با این حال بسیاری منکر این واقعیت میشوند و استدلال میکنند که حقوقی که زنان امروز بدست آوردهاند، آزادیی را که قبلاً هرگز نداشتهاند به آنان داده است. اما فرزندان دارای یک تریبون سیاسی نیستند. این خودخواهی که مادر یا پدر به دنبال آن هستند، اثر مخربی بر کودکان دارد؛ در عصر لذت آنی، کودکان غالباً در محاسبات به فراموشی سپرده میشوند. فرزندان نامشروع کارآیی مدارس را کمتر و خیابانها را ناامنتر میسازند. آزادی برای طلاق آسان، اغلب منجر به قطع روابط دوستی و همسایگی میشود و شبح فروپاشی خانواده، بیمیلی به تشکیل خانواده و ترس از ازدواج و بچهدار شدن را دامن میزند (محمدی، 1383، ص45).