زندگی طالس
ثالس یا طالس(1) (546-624 پ . م) نخستین متفکر و فیلسوفی بود که در شهر میلتوس پدید آمد و پایهگذار مکتب ایونیا به شمار میرود. آگاهی ما از زمان و زندگی او بسیار ناچیز و محدود به گزارشهایی است که مورخان یا فیلسوفان بعدی مانند ارسطو درباره او دادهاند. پدر وی اکسامیس (2)و مادرش کلئوبولینه (3)نام داشتهاند و به گفته بعضی از مورخان مانند هرودوت(4) ، پیشینیان وی از فینیقیان و اشراف سلسله کادموس(5) و آگنوروس(6)بودهاند ، ولی مورخان دیگر و بویژه محققان دوانهای جدید معتقدند که طالس از نژاد خالص مردم میلتوس بوده است. به هر حال آنچه از شواهد تاریخی به دست میآید این است که وی نیز مانند بسیاری دیگر از مردم ایونیا، خون شرقی در رگهای خود داشته است، هر چند نمی توان وی را به واقع شرقی دانست.
زمان زندگی طالس را ما فقط میتوانیم از گزارشی که هرودوت میدهد استنباط کنیم. وی هنگامی که به جنگ میان آلیابس فرمانروای کشور لیدیا و کیاکسارس(7) (یا هوخشترا) پادشاه ماد اشاره می کند، که مدت پنج سال طول کشید، مینویسد در سال ششم جنگ که بخت به طور یکسان با هر دو سپاه بود ناگهان روز تاریک شد و خورشید سیاه گردید. سپس میگوید که طالس وقوع تیره شدن یا کسوف خورشید را در چنان سالی قبلا برای مردم میلتوس پیشبینی کرده بود و ما میدانیم که ستارهشناسان حساب کردهاند که چنان کسوفی در 28 ماه مه سال 584 پیش از میلاد روی داده و در آسیای صغیر نیز مرئی بوده است و به احتمال بسیار قوی ،این همان کسوفی است که طالس پیشبینی کرده بود(8). از سوی دیگر آپولودوروس نویسنده «گاهنامه» دوران کمال یعنی چهل سالگی طالس را در همان سال 585 میگذارد. باز هم میدانیم که دیوژنس لائرتیوس(9)، مرگ طالس را یک سال پیش از سقوط شهر ساردیس پایتخت لیدیا به دست ارتش کوروش قرار میدهد ( 6- 547 پ . م ) و عمر طالس را هفتاد و هشت سال میشمارد. بنابراین میتوان سال تولد وی را 3-624 پیش از میلاد دانست، و این دوران وی را معاصر پادشاه ماد و نیز کوروش میسازد.
یکی از خصوصیات فیلسوفان یونان باستان این بوده است که ایشان نه تنها مردانی اهل اندیشه و مشاهده علمی بودهاند، بلکه در زندگی اجتماعی نیز فعالیت و علاقه مستقیم داشتهاند. شواهد تاریخی نشان میدهد که طالس نیز در سرنوشت سیاسی میلتوس دخالت داشته و هموطنان خود را راهنمایی میکرده است. هرودوت مینویسد که پیش از ویران شدن ایونیا، به مردم آنجا راهنمایی کرد که یک انجمن مشورتی برای اداره کارهای سیاسی و اجتماعی خود تشکیل دهند و محل آن در شهر تئوس باشد که در مرکز ایونیا واقع بوده است(10). همچنین دیوژنس مینویسد که چون کرویسوس پادشاه لیدیا سفیری نزد مردم میلتوس فرستاد و پیشنهاد اتحد جنگی کرد،طالس ایشان را از این کار بازداشت، و این اقدام،هنگامی که کوروش در جنگ پیروز شد ، موجب نجات میلتوس از ویرانی گردید(11).از سرگذشت زندگی او نیز چند نکته بر ما روشن است. نخست اینکه وی به مصر سفر کرده و مدتی را در آنجا به مطالعه و آموزش و کاوش علمی پرداخته بود، و گویند وی نخستین کسی است که دانش هندسه را از مصر به یونان آورد(12). گزارش مورخ دیگری(13) نیز این گفته را تایید می کند. زیرا طالس نظریه خاصی برای طغیان رود نیل داشته و این بوده است که بادهای سالیانه شمالی – شرقی دریای اژه که در نیمه تابستان به سوی مصر میوزد، در اثر وزش در سوی مخالف جریان رود نیل مانع جریان و ریختن آن به دریا میشود و موجب طغیان آن میگردد. هرودوت نیز همین نظریه را بیآنکه صاحب آن را نام ببرد، تکرار میکند. بر روی هم میتوان سفر طالس را به مصر یک حقیقت تاریخی دانست، زیرا چنانکه میدانیم، شهر میلتوس، مستعمره یا مهاجر نشینی در ساحل شمالی آفریقا به نام ناوکراتیس داشته و بدینسان آمد و رفت میان مصر و مردم آن شهر آسان بوده است و جای هیچگونه شگفتی نیست که مرد پژوهنده و متفکری مانند طالس به قصد آگاهی یافتن از معارف و فعالیتهای علمی مصریان به آن دیار سفر کرده باشد و از آن سرزمین متمدن و پیشرفته کهن، چیزهایی به شهر خود ارمغان آورده باشد.
اکنون ببینیم اطلاعاتی که طالس توانسته است در مصر به دست آورد از چه نوع بوده است. چنانکه دیدیم طالس وقوع کسوفی را در سال 585 پ .م پیشبینی کرده بود و این خود نشانهای میتواند باشد که وی از ستارهشناسی اطلاع داشته است. از سوی دیگر بنابر گزارش پروکلوس، وی نخستین یونانی است که دانش هندسه را از مصر به یونان آورده بود. گزارش دیگری از دیوژنس لائرتیوس میگوید که: « بعضی فکر میکنند که وی نخستین کسی است که ستارهشناسی را مطالعه کرده و کسوف خورشید را پیشبینی و انقلابهای شمسی را تعیین کرده است، همان گونه که یودموس در تاریخ نجوم خود مینویسد.»(14) اما اینکه طالس معلومات نجومی خود را از مصریان فرا گرفته باشد، نمیتواند با شواهد تاریخی تایید شود. آنچه ما از تاریخ نجوم باستان میدانیم از سرچشمههای بابلی است، زیرا این بابلیان بودهاند که از سال 721 پ .م به رصد کسوف خورشید، چه کلی و چه جزئی ، پرداخته بودند و در قرن ششم پیش از میلاد دورهای از انقلابهای شمسی (Tropas) را تنظیم کرده بودند که طی آنها وقوع کسوف امکان داشته است، و بدین سان بعضی از محققین حدس میزنند که سرچشمه اطلاعات طالس بایستی لوحههای بابلی بوده باشد، زیرا میدانیم که تماس یونانیان با بابلیان از راه کشور لیدیا و پایتخت آن شهر ساردیس فراوان بوده است، و دانایان یونانی بسیار به آن شهر رفت و آمد داشتهاند. گزارش یگر دیوژنس میگوید که طالس عبور خورشید را از یک نقطه انقلاب شمسی (صیفی) به نقطه دیگر (انقلاب زمستانی یا شتوی) و نیز نسبت میان قطر خورشید و ماه را با مدار آنها کشف کرده و سال را به جای 360 به 365 روز تقسیم کرده بود. اما هر دو این حقایق به نظر کلدانیان و مصریان رسیده بود. حتی گزارش دیگر که طالس ستاره دب اصغر را کشف کرده بود ( دیوژنس، 1، 23) ، نیز سرچشمه غیر یونانی دارد و نمیتواند درست باشد ، زیرا قرنها پیش از طالس، دریانوردان فینیقی این ستاره را میشناختهاند و از آن در کشتیرانیهای خود راهنمایی میگرفتهاند. بنابراین میتوان حدس زد که طالس نخستین یونانی بوده است که دریانوردان ایونیا را به مفید بودن آن ستاره در کشتیرانی متوجه کرده بود. اما اندازهگیری قطر خورشید و ماه به نسبت مدار آنها،نیز نمیتواند از لحاظ تاریخی درست باشد. ظالس نمیتوانسته است بداند که اجرام آسمانی دارای مدارند،زیرا اشاره به این حقیقت که زمین آزادانه در فضا آویزان است، چنانکه خواهیم دید، در زمان آناکسیمایدروس فیلسوف دیگر یونانی ، چندی بعد از طالس به میان آمد، و بنابراین در زمان طالس ،اجرام آسمانی نمیتوانستهاند از زید زمین عبور کنند و بدین سان فقط دارای نصف مدار بودهاند.
اطلاعات ریاضی نیز به طالس نسبت داده میشود و مهمترین آنها این است که پروکلوس در تفسیر خود بر کتاب اول اوکلیدس به وی نسبت میدهد که دو مثلث مساوی یکدیگرند، اگر یکی از ضلعهای آنها و دو زاویه مجاور آن با هم مساوی باشند. از سوی دیگر دیوژنس مینویسد که : «طالس در واقع ارتفاع اهرام مصر را به وسیله سایه آنها اندازهگیری کرد و آن از راه مشاهده زمانی بود که سایه ما مساوی بلندی قامت ماست.»(15) پروکلوس، همچنین گزارش میدهد که طالس توانسته بود فاصله کشتیها را از دریا تا ساحل، تعیین کند و به نقل از یودموس درتاریخ هندسه او ،میگوید که طالس کاشف همان نظریه هندسی درباره دو مثلث باید باشد، که در بالا به آن اشاره شد ، زیرا شیوهای که وی برای تعیین فاصله کشتی در دریا از ساحل، به کار برده است ، باید متضمن آاهی از آن قاعده هندسی باشد(16). پروکلوس در همین گزارش ، کشف سه قاعده هندسی دیگر را نیز به طالس نسبت میدهد: 1- تقسیم دایره به وسیله قطر آن، 2- زوایا در قاعده یک مثلث متساویالساقین، مساویند، 3- دو زاویه که به طور عمودی روبروی یکدیگر واقع شدهاند، مساویند. اما همه اینها میتواند استنباطهای علمی باشد که بعدها از آزمایشهای خاص عملی که به طالس نسبت داده شده است، به دست آمده باشد و به یقین نمیتوان وی را کاشف آنها دانست.
مسئله دیگری که با آن روبرو میشویم این است که آیا طالس نوشتهای از خود بر جای نهاده است یا نه. سیمپلیکیوس(17) نقل میکند که گفته میشود، طالس از خود هیچ نوشتهای بر جای ننهاده است، بجز به اصطلاح کتاب «ستاره یابی برای کشتیها» Nautikes Astrologias مادیوژنس میگوید که طالس اطلا نوشتهای از خود باقی نگذارده است و کتاب «ستارهیابی» منسوب به وی گفته میشود که اثر فوکوس از شهر ساموس