اَبوالنَّجم احمَدبن قوصبن احمد منوچهری دامغانی (در گذشته بسال ۴۳۲ هجری) ناماور به منوچهری شاعر ایرانی اهل دامغان بود.
زندگی
کودکی و جوانی منوچهری در دامغان به تحصیل عربی گذشت، تا این که به خدمت منوچهر قابوس زیاری در طبرستان رسید. پس از مرگ منوچهر قابوس، منوچهری به ری رفت و به خدمت طاهر دبیر رسید که از طرف سلطان مسعود غزنوی در آنجا فرمانروایی داشت. وی از آنجا به دربار غزنه راه یافته، و به ستایشگری سلطان مسعود غزنوی مشغول شد. منوچهری برای جلب حمایت عنصری قصیدهای به نام «لغز شمع» سرود و در آن عنصری را ستایش کرد. در سال ۴۳۲ هجری قمری، منوچهری در حالی که سی و چهار سال داشت درگذشت.
موضوع و قالب شعری
بیشتر شعرهای او درباره طبیعت است. منوچهری علاوه بر آشنایی به زبان عربی، از دانشهایی چون نحو، پزشکی، ستارهشناسی، و موسیقی آگاهی داشت، و در شعر خود از واژههای خاص این دانشها بهره میبرد. دیوان منوچهری مشتمل بر اشعاری است که در قالب غزل، قصیده، مسمط، قطعه، و ترکیببند سروده شده و موضوعاتی چون ستایش، وصف، و خمریه را در بر میگیرد. منوچهری قالب مسمط را برای نخستین بار در شعر پارسی پدید آورده است. اشعار او معمولا در دو سبک می باشد.یا تغزل و اشعاری که به جوانی او هنگام شاعری باز می گردد و دیگری مدح و ستایش سلاطین و بزرگان زمانه که از رسوم معمول شاعری آن زمان بوده است.در اشعار او مفردات و اصطلاحات عربی بسیار دیده می شود که توانایی او در ادبیات عرب را منعکس می سازد.
نمونه اشعار
خیزید و خز آرید که هنگام خزانست
باد خنک از جانب خوارزم وزانست
آن برگ رزان بین که برآن شاخ رزانست
گویی به مثل پیرهن رنگرزانست
دهقان به تعجّب سر انگشت گزانست
کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار
ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد منوچهری معروف بشصت کله از شعرای طراز اول و متقدم ایرانست که بصفای ذهن وجودت طبع امتیاز و اشتهار دارد.مولد ویرا برخی تذکره نویسان اشتباها بلخ نوشته اند ولی بتصریح خود شاعر و قرائن دیگر مسلم و غیر قابل انکار است که وی از دامغان برخاسته و اول بخدمت امیر منوچهر فلک المعالی پسر شمس المعالی امیر قابوس بن و شمگیر و الی جرجان و بعد در دربار محمود ن پسرش مسعود غزنوی بار یافته است.سبب انتساب منوچهری بشصت کله بعقیده بعضی آنست که وی دارای رمه و حشم زیاد بوده یا در انگشت شست شکستگی و کوفتگی داشته ولی بذهن نزدیکتر است که تخلص منوچهری با آن احمد بن منوچهر شصت گله شاعر سده ششم که محمد بن علی بن سلیمان راوندی در کتاب نفیس راحه الصدور و آیه السرور بشرح زیر از او یاد کرده اشتباه شده است.«و سبب تالیف این کتاب آن بود که در شهور سنه تمانین و خمس مائه خداوند عالم رکن الدنیا والدین، طغرل بن ارسلان را هوای مجموعه ای بود از اشعار؛ خال دعاگوی؛ زین الدین مینوشت و جمال نقاش اصفهانی آنرا صورت میکرد و صورت هر شاعری میکردند و در عقبش شعر میآوردند و مضاحکی چند مینوشتند و آن حکایت را صورت رقم میزدند و خداوند عالم مجلس بدان میآراست.و بلطف طبع مضاحکی چند ساختی و آنرا «غیبی» خواندی و بعضی مسموعات را «جیبی» در آن حال امیرالشعرا و سفیر الکبرا شمس الدین احمد بن منوچهر شصت گله که قصیده تتماج گفته است حکایت کرد که سید اشرف بهمدان رسید، در مکتبها میگردید و میدید تا کرا طبع شعرست، مصرعی بمن داد تا بر آن وزن دو سه بیت گفتم، بسمع رضا اصغاء فرمود و مرا بدان بستود و حث و تحریض واجب داشت و گفت از اشعار متاخران چون عمادی و انوری و سید اشرف و ابوالفرج رونی و امثال عرب و اشعار تازی و حکم شاهنامه آنچ طبع تو بدان میل کند قدردویست بیت از هر جا اختیار کن و یادگیر و بر خواندن شاهنامه مواظبت نمای تا شعر بغایت رسد و از شعر سنائی و عنصری و معزی و رودکی اجتناب کن، هرگز نشنوی و نخوانی که آن طبعهای بلند است و طبع تو ببندد و از مقصود باز دارد. شمس الدین شصت گله گفت من و چند کس دیگر این وصیت را بجا آوردیم بمقصود رسیدیم و غایت مطلوب بدیدیم.» بطوریکه ذکر شد منوچهری دامغانی پس از مرگ منوچهر فلک المعالی پنجمین حکمران آل زیار که بسال 411 اتفاق افتاده بدرگاه محمود شتافبته و بمعرفی ابوالقاسم حسن بن احمد، در دربار شاه صاحب جاه و مقام گردیده است.
در میان آثار شعرای بزرگ دیگر اشعار منوچهری بجهاتی بی نظیر و بدیل است چه اینگوینده در بکار بردن تشبیهات لطیف و بدیع و در عین حال طبیعی استادی و مهارت زیادی بکار برده بطوریکه جز فردوسی و رودکی در این هنر نمائی نمیتوان عدیلی برای او تصور کرد .مضمون ابیات منوچهری گاهی ماخوذ از ادبیات عرب است و این بواسطه تسلط شاعر بر زبان تازی بوده که اغلب بدان تفاخر مینموده؛ اما نباید تصور کرد که وفور لغات و اصلاحات و کنایات عربی اشعارش را از روانی و عذوبت دور ساخته بلکه بر خلاف، منوچهری همان کلمات عربی دور از ذهن و غیرمانوس را با چنان استادی و مهارت بهم بسته و پیوسته است که خواندن آن خواه نخواه در انسان ایجاد وجد و نشاط میکند.
هیچیک از شعرا بقدر منوچهری از گل و سبزه، باغ و راغ، چشمه و جویبار، نام نبرده و باندازه او وصف طبیعت نکرده اند.
اشعار منوچهری بتمام معنی جاندار و دلنشین است و علاوه بر آنکه روح از مطالعه آن لذت و فایده میبرد تقریباً فرهنگ صحیح کوچکی از زبان فارسی است که بسیاری از لغات و نام نواهای قدیم و اطلاعات تاریخی و علمی در آن ذکر شده است.
منوچهری گرچه اول بدربار سلطان محمود بار یافته لیکن اغلب قصاید وی در مدح سلطان مسعود و پسران و درباریان وی میباشد؛ از جمله چند قصیده در مدح ابو حرب بختیار الدین سروده که در زمان شاعر حاکم دامغان مولد او بوده است.
بقول عوفی صاحب لباب الالباب «منوچهری آراینده چهره بلاغت و سرو بوستان براعت بود، اندک عمر، بسیار فضل، از نوارد ایام و عجایب روزگار» در بدیهه گوئی دست داخشته و بعلوم نحو و ستاره شناسی و طب و حکمت آشنا بوده است.
وی در حدود سال 432 در گذشته و سال تولد و مدفنش معلوم نیست.
اشعار منوچهری را اولین بار مرحوم رضا قلیخان هدایت جمع آؤری و منتشر نموده، چند بار دیگر نیز تجدید طبع شده اما صحیح ترین و کاملترین آن چاپ پاریس میباشد که بسال 1886 مسیحی با ترجمه فرانسه انجام پذیرفته است اینک نیز شاعر دانشمند آقای حبیب یغمائی بجمع آوری و تصحیح دیوان کامل این شاعر اشتغال دارند.اشعار منوچهری همه استادانه و متین و از غایت فصاحت و استحکام برگزیدن برخی از آن بسیار مشکل و دشوار است اما بدلیل اینکه درج دیوان شاعر در این کتاب میسر نیست