میرعماد الحسنی سیفی قزوینی از مشهور ترین خوشنویسان تاریخ هنر ایران است که توانست پایه خط نستعلیق را چنان مستحکم نماید که تمام صاحب نظران خطوط اسلامی آن را عروس خطوط نامیدند . قلم او بیشترین تاثیر خود را در عرصه خط نستعلیق گذاشته است . زندگی او در تذکره ها و رسالات و متون مختلف آمده اما گوشه های پنهان زندگی او همواره ناشناخته مانده است .
در لغت نامه دهخدا آمده است :
عماد قزوینی خطاط مشهور ( 961-1024 ) نام او عماد الملک قزوینی حسنی بود و در خط نستعلیق دستی توانا داشت . خط میر برای حسن خط مثل بوده است و برخی خط او را برخط میرعلی هروی ترجیح میدادند .در سال 1024 ه.ق شاه عباس صفوی وی را متهم به پیروی از مذهب تسنن نمود و امر به قتل او شد وی در آخرین شب ماه رجب همان سال در راه حمام بقتل رسید . گویند میرزا ابوتراب خطاط اصفهانی شاگردش جنازه او را در دروازه طوقچی دفن نمود و چون میخواستند برای او مقبره ایی بسازد مانع شدند . فرزندان و یاران او را هم طرد کردند و همگی به هندو روم پناه بردند خاندان او همگی در خط سر آمد بودند .
بنا به گفته خانم آن ماری شیمل در کتاب خوشنویسی و فرهنگ اسلامی میرعماد در سن 8 سالگی شروع به آموزش خط نمود .
دکتر مهدی بیانی استاد دانشگاه در مورد تاریخ تولد و سالهای زندگی او میگوید :
از ترجمه مورخین و تذکره نویسان میآید که میر در سال 1027 در اصفهان بقتل رسید و بیشتر تذکره نویسان همین تاریخ را نقل کرده اند . اما مستقیم زاده تاریخ مرگ میر را بسال 1024 میداند. این قول بیشتر از جانب صاحب عالم آرای عباسی است که معاصر با میرعماد میباشد و بیشتر صحیح است . سن میر 63 بود که به تاریخ 961 هم میرسد .
میرعماد در قزوین متولد شد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در قزوین گذراند و برای تکمیل هنر خود به تبریز سفر کرد . در مورد سالیان اولیه زندگی او و آغاز یادگیری اش در قزوین سخنان زیادی به میان است اما هیچ کدام قطعی نیست .
در تذکره خط و خطاطان آمده است :
در ابتدادر شهر قزوین شاگرد عیسی رنگ کار بود و بعد در سلک شاگردان مالک دیلمی در آمد . بعدها شهرت ملا محمد حسین تبریزی را شنید و به تبریز سفر کرد و شب و روز به مشق خط پرداخت .
در کتاب مرقع گلشن نوشته مهدی بیانی آمده است : میرعماد نزد دو تن از استادان خط تعلیم گرفت و پس از اندک زمانی دو استاد تعلیم میررا نزد خود لازم ندانستند .
دو استاد اصلی میر مالک دیلمی و محمد حسین تبریزی است و عیسی رنگ کار و حتی بابا شاه اصفهانی هم نمی توانند جزو استادان او باشند . زیرا عیسی خوشنویس از رکابداران شاه طهماسب اول صفوی بود و بعید است که پس از 54 سال سلطنت شاه وی حیات داشته باشد خصوصا که صاحب گلستان هنر نقل میکند که او در آخر عمر متولی امامزاده ایی در گناباد شد و در سال 984 در گذشت . همچنین بابا شاه بسال 996 در اصفهان فوت کرد و میر 12 سال بعد از او به اصفهان رسید .
بیشتر تذکره نویسان عقیده دارند که میر از روی خط باباشاه و میرعلی مشق میکرد که این مورد صحیح است .
دکتر بیانی در کتاب سیر احوال و آثار خوشنویسان میگوید :
مالک دیلمی بسال 966 در گذشت و میر در آن زمان کودکی 5 ساله بود . اما در استادی محمد حسین تبریزی شکی نیست . گویند میرعماد برای تعلیم خط نزد او رفت تا روزی پس از ممارست و مشق خط های بیشمار قطعه ایی نوشت و به نزد استاد برد . محمد حسین چون آن را دید به میر گفت اگر چنین توانی بنویس و گرنه قلم فرو گذار و چون میر به استاد گفت خود نوشتن او خط و میر را بوسید و گفت که تو از امروز از استادانی . این سخن به منزله جواز و تصدیق حسن خط میر عماد است .
میرعماد پس از طی مقدمات خط در قزوین برای تکمیل آن عازم بلاد دیگر شد تا عاقبت به در بار صفوی راه یافت .
به قول صاحب گلستان هنر میر ابتدا برای زیارت خانه خدا به مکه سفر کرد و صاحب تذکره خط گوید محمد هلال بن نجم الدین از بزرگان شام به نیت فراگیری مقدمات نستعلیق در این سفر همراه او بود . در مراجعه به ایران در سلک هنرمندان کتابخانه فرهاد خان قرامانلو که از بدو سلطنت شاه عباس اول مصدر مشاغل لشکری و کشوری بودند قرار گرفت و چند سال در تمام مدت حکومت فرهاد خان در سمنان و دامغان و طبرستان و بسطام و خراسان همراه و ملازم او بود تا بسال 1007 ه.ق فرهاد خان بدست الله وردی خان از سرداران شاه عباس بقتل رسید و همان زمان میر از خراسان به قزوین بازگشت و بقول کلمان به گیلان رفت و دوباره به قزوین بازگشت و مقیم شد این دوران مصادف با سلطنت شاه عباس است که اصفهان بصورت یکی از زیباترین شهرهای ایران در آمده بود . مرکزیت هنری این شهر باعث شد تا میرعماد در سال 1008 ه.ق برای خدمت به شاه عباس راهی اصفهان شود . به محض رسیدن او به شهر عریضه ایی نوشت که در مرقع گلشن به بیان کامل متن نامه پرداخته شده است .
شاه پس از استحضار از مضمون نامه و اطلاع از هنر میر او را به دربار فرا خواند و مورد لطف و عنایت خود قرار داد میرعماد به شکرانه این مرحمت شاهانه قطعات خط با اشعاری در مدح شاه نوشت و تقدیم نمود .
میرعماد پس از اقامت در دربار شاه به لطف و عنایتی که در حق او میشد مفتخر گردید و با اخلاق کریمه خود مورد ستایش شاه ونور چشم او گردید . این مورد باعث حسادت و فتنه و عداوت شد تا جایی که میر بخاطر نامردی ها با سرودن اشعاری گله مندی های خود را ابراز داشت . این فتنه ها باعث کم رنگ شدن محبت شاه نسبت به میر گردید و در عوض علیرضا عباسی مورد تفقد شاهانه قرار گرفت محبوبیت علیرضا عباسی نزد شاه به حدی شد تا جایی که شاه شمعدان بدست بالای سر او ایستاده تا وی مشق خط نماید . این عمل شاه باعث دلگیر ی میرگردید پس خطاب به شاه شعری بخط خود نوشت و فرستاد . این کدورت به حدی بالا گرفت که زبان میر نسبت به شاه نیش دار تر و کینه توزانه تر شد . کینه حسودان بجایی رسید که اشعار میرعماد را که در نکوهش شاه سروده و نوشته بود را به سمع و نظر شاه عباس برسانند . شاه از کرده میر ناراحت شد و برای صحت ادعای دیگران 70 تومان فرستاد و در خواست کتابت شاهنامه را بنمود . پس از یک سال شاه پیکی فرستاد و در خواست کتاب را نمود میرعماد 70 بیت را که نوشته بود ارسال نمود و و در جواب پیغام شاه میگوید :
بگویید وجه سر کارزیاده براین کفایت نکرد و مقدار پول به اندازه ابیات نگارش شده است . شاه از این عمل برآشفت و ابیات را پس فرستاد . میر کلیه ابات را با قیچی برید و هربیت را به مبلغ یک تومان به شاگردان خود فروخت و پول شاه را پس فرستاد . این عمل میرعماد باعث نفرت شاه از میرعماد گردید . از دیگر دلایل نفرت شاه از میر مذهب تسنن او ست .
در کتاب احوال و آثار خوشنویسان آمده است :
چون میرعماد به تسنن مشهور بود و شاه نسبت به تشیع تعصب داشت این مورد باعث مزید علت شد که در نهایت منجر به قتل میرعماد گردید . گویند شاه فریاد کشی و گفت : ( کسی نیست مرا از دست این مرد خلاص کند ) یا ( کسی نیت مرا از دست این سنی نجات دهد ) یا ( کسی نیست این مغرور را بکشد ) یا ( ما یک تن قزوینی ندیدیم که یک ذرع دم داشته باشد ) . مقصود بیک مسگر قزوینی رئیس قبیله شاهسون قزوین بقول صاحب آرای عباسی در آخرین شب ماه رجب 1024 که میرعماد از راه حمام بنا به دعوت مقصود بیک بخانه او می آمد جمعی از اوباش و ارازل را وا داشت که در تاریک شب او را به قتل برسانند .
در تذکره خط و خطاطان میرزا حبیب اصفهانی آمه است که مقصود بیک از دوستان میر بود که به تحریک شاه این کار را انجام داده است . برخی هم بر این عقیده بودند که خشم شاه در ادای این جملات مرگ میر نبوده است زیرا وقتی شاه از قتل میر خبر دار شد بسیار ناراحت شد و دستور قصاص قاتل را صادر کرد . اما علی قلی خان واله عقیده دارد که قتل میر به اشاره و فرمان شاه بود . جسد مثله شده میر به مدت چند روز روی زمین بو و کسی جرات خاکسپاری را نداشت تا اینکه مری او میرزا ابوتراب وی را در مسج مقصود بیک واقع در دروازه طوقچی اصفهان بخاک سپردند در این زمان به دستور شاه بر جسد او احترام گذاشته و گروهی از شاگردان و امرا و شاهزادگان در آن مراسم شرکت داشتند .