چکیده:
برنامهریزی در صنعت برق همانند برنامهریزی در سایر زمینههای صنعتی و عمرانی شامل مراحلی است که متشکل از جمعآوری اطلاعات و شناخت وضعیت موجود، برآورد و تشخیص نیاز آینده و در نهایت بررسی میزان و چگونگی احداث تأسیسات لازم برای رفع نیاز میباشد. با توجه به اینکه در بین مراحل یاد شده، تشخیص و برآورد نیاز آینده وضعیتی بغرنج داشته و به سادگی قابل دستیابی نیست لذا این مقاله به بحث در مورد موضوع مذکور و ابعاد مختلف آن پرداخته و در نهایت روشی را که بنظر میرسد دارای معایب کمتری باشد جهت نحوه رفع مشکل پیشنهاد مینماید.
شرح مقاله:
بطور کلی برنامهریزی توسعه صنعت برق مشابه سایر صنایع و کارهای عمرانی دارای مراحلی به شرح زیر میباشد:
1 جمعآوری آمار و دادههای لازم و رفع مغایرتهای آنها
2 برآورد نیاز برای آینده
3 بررسیها و مطالعات فنی و اقتصادی در جهت پیشبینی و برآورد تأسیسات لازم (تولید انتقال و توزیع) برای رفع کمبودها و اعلام نتایج به واحدهای اجرایی جهت اجزاء
هر چند اهمیت و ارزش آمار و لزوم ارائه به موقع اطلاعات از طرف دستگاهها و مؤسسات مختلف هنوز بر بسیاری از متخصصین و کارشناسان در کشور ما روشن نشده است بطوریکه در عمل با مشکلات عدیدهای در این زمینه مواجه میشویم لکن بهرحال در وضعیت فعلی جمعآوری آمار برق در صنعت برق تا حد زیادی رضایت بخش میباشد و در خارج از این صنعت نیز علیرغم نبودن اطلاعات کافی بعلت پیشگیریهایی که اعمال میشود تا حدودی اطلاعات قابل استناد بدست میآید.
در مورد مرحله 3 نیز علیرغم آنکه بررسی امر نیاز به مطالعات پیشرفته و پیچیده مهندسی داشته و بعلاوه بایستی موضوع از جنبههای مختلف اقتصادی نیز مطالعه شود. لکن بهرحال موضوع مشابه یک مسئله ریاضی میتواند جواب یا جوابهای مشخصی داشته باشد.
اما معضل اصلی موضوع مطرح شده در بند 2 است.
نکته جالب و ظریفی که در این خصوص وجود دارد آن است که در بدو امر ممکن است موضوع برآورد نیازهای آینده برق بنظر موضوعی ساده و در مقایسه با سایر مسائل مهندسی صنعت برق بسیار پیش پا افتاده بنظر برسد. ابعاد این اشتباه و ساده اندیشی تا آنجا گسترش دارد که کراراً ملاحظه میشود افرادی که مثلاً در یکی از شاخههای صنعت برق دارای سوابق و تجربیاتی هستند، علیرغم آنکه خود را مجاز نمیدانند که در سایر شاخههای صنعت برق اضهار نظر نمایند لکن در مورد ارقام برآورد شده برای مراکز مصرف مختلف بدون ارائه دلائل آماری و علمی، براحتی اظهار نظر مینمایند. در حقیقت بر خلاف آنچه که در بدو امر ممکن است به نظر برسد با توجه به تجربیات و سوابقی که از برنامهریزیهای گذشته کسب شده، مسئله برآورد قدرت و انرژی در کشور ما یکی از حساسترین و پیچیدهترین مسائلی است که در صنعت برق مطرح میباشد و هرگونه تساهل و ساده اندیشی در مورد آن موجب خواهد گردید که برنامهریزیهای صنعت برق بر پایههائی سست و پوشالی بنا گردد. همانطور که فوقاً اشاره شد مشکل اساسی در برآورد قدرت و انرژی برق آن است که کمیتهای یاد شده تابع مسائل و عوامل زیادی است که اکثر آنها خارج از حیطه دسترسی و عملکرد صنعت برق میباشد. شاید بنظر برسد که اگر برنامهریزی جامعی برای انرژی وجود میداشت و یا طرح آمایش سرزمین به انجام رسیده بود، برآورد قدرت و انرژی برقی مورد نیاز در غالب برنامهریزی جامع انرژی و یا طرح آمایش سرزمین بودجه قابل اطمینانی قابل حصول میبود لکن نکته مهمی که در این زمینه تمام رشتهها را پنبه مینماید آن است که متأسفانه در حال حاضر نقطه اتکاء اصلی اقتصاد کشور بر روی صادرات نفت است و علاوه بر آن با عنایت به تنگناهای ناشی از جنگ تحمیلی، وضعیت بودجه حتی برای یکی دو سال آینده هم قابل پیشبینی نیست و در نتیجه به طبع آن نه برنامه جامع انرژی حتی در صورت ارائه شدن قابل اعتماد کافی خواهد بود و نه میتوان به طرح آمایش سرزمین اتکاء و اطمینان داشت. (البته اگر این طرحها وجود میداشتند بطوریکه ذیلاً توضیح داده میشود در کاهش اشکالات و تقریبات ارقام و محاسبات مؤثر میبودند) و از سوی دیگر چون احداث تأسیسات صنعت برق نیازمند به زمانی طولانی است (حدود چهار سال در مورد شبکه انتقال حدود شش سال در مورد نیروگاه بخاری، متجاوز از ده سال در مورد تأسیسات و نیروگاههای آبی ارقام ذکر شده مربوط به شرایط عادی است و در شرایط فعلی عملاً مدتهای مذکور طولانیتر است) لذا الزاماً بایستی بهر نحو که شده هدف مشخصی را از نظر برآورد قدرت و انرژی برای آینده در نظر گرفت تا بتوان تأسیسات لازم را برای آن بلافاصله برنامهریزی نموده و اجرای آنرا شروع نمود.