تفکیک اخلاق اسلامی
اخلاق اسلامی مجموعهای است از تمام مطالب مرتبط به اخلاق و مخصوصاً علم اخلاق که به جهان اسلام و فرهنگ اسلامی منتسباند، صرف نظر از این که با اخلاق در حوزههای دیگر کمابیش دارای مشترکاتی باشد.[۲]
اهمیت تفکیک
از آنجا که اسلام دینی است که مدّعی کمال است و هر دینی جز اعتقادات شامل اخلاق و احکام† است؛ و نیز چون اخلاق دانشی پیچیده و از دیدگاه اسلام بسیار ضروریست؛ ارائهٔ یک نظام معیّن از دستورات اخلاقی و حتی مبانی و روش تحقیق در اخلاق از سوی یک مسلمان وظیفهٔ اسلام دانسته میشود.
از لحاظ علم معرفتشناسی اخلاق اسلامی بر اساس قرآن از روشهایی خاص برای مطالعهٔ اخلاق استفاده میکند، که توضیح خواهیم داد.
مبانی اخلاق اسلامی
اخلاق اسلامی بر پایهٔ معرفتشناسی اسلامی، فلسفهٔ اسلامی و انسان شناسی ست
روش معرفتشناسی در اخلاق
از دیدگاه معرفت شناسی، اخلاق اسلامی علاوه بر معرفت حسی و عَقلی که پیش از اسلام استفاده میشد، از معرفت نَقلی و وحیانی و حدیثی نیز برای شناخت استفاده میکند.
با حس، رفتارهای روزمره و قابل مشاهده را مطالعه میکند
با عقل، احکام و قواعد کلی اخلاقی را مطالعه میکند. (اخلاق عقلی)
با وحی و نقل که به عنوان نوع دیگری از برهان در قضایا استفاده میشود. (اخلاق نقلی)
روش محوری در اخلاق اسلامی روش عقلیست. دو روش دیگر به عنوان شواهد اظافی به کار میروند. لذا شباهت زیادی بین اخلاق اسلامی و اخلاق یونانی وجود دارد. اما تفاوت آن با مکاتب اخلاقی جدید (مدرن) چنان بنیادی ست که شباهت این دو بسیار کم است. مثلاً بسیاری از مکاتب اخلاقی نوین از عقل به عنوان ابزار معرفتی استفاده نمیکنند.
کاربرد فلسفه در اخلاق
فلسفهٔ اسلامی با سه گرایش مشایی، اشراقی و صدرایی شامل جهانشناسی ست که تاثیر مستقیم بر علم اخلاق دارد. در اخلاق اسلامی جهان قسمت مادی و قسمتهای غیر مادی خصوصاً قسمت معنایی یا عقلانی. موجوداتی که در این قسمت اند میتوان روح، قوانین جهان، عقل غیر استدلالی، و فرشتگان (مجریان قوانین جهان) اشاره کرد (منبع: فلسفهٔ ابن سینا)
بعضی مباحث وجودشناسی هم در اخلاق نقش مهمی دارد. مثلاً: اتحاد عاقل و معقول، تشکیک در هستی، حرکت جوهری، مابعدالطبیعه یا متافیزیک، ماوراء طبیعت
کاربرد انسانشناسی در اخلاق
هم فلسفه و هم معرفتشناسی در انسانشناسی کاربرد دارند و انسانشناسی هم در اخلاق اسلامی کاربرد دارد.
یکی از مهمترین موضوعاتی که در جهانبینی هر مکتب مورد توجه قرار دارد، شناخت انسان از دیدگاه آن مکتب است. هر مکتب با شناختی که از انسان و استعدادهای خاص او به دست میدهد، به سوالات اجتنابناپذیری پاسخ میدهد. سوالاتی که از دیرباز دربارهٔ انسان مطرح بودهاست. پاسخ به این سوالات، با بینش هر مکتب نسبت به جهان هستی ارتباطی تنگاتنگ دارد.
انسان از جنبههای گوناگونی موضوع علوم مختلف قرار میگیرد. روانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ، اخلاق، دانش پزشکی و زیستشناسی علومی هستند که هر یک وجود انسان را از دیدگاهی ویژه مورد بحث قرار میدهند. اما آنچه در انسانشناسی از اهمیّت ویژه برخوردار است، شناخت و اعتقاد به ابعاد دوگانه وجود انسان، یعنی بدن و بُعدی جز آن است که روح نامیده شده.[۳]
بدن، موجود مادی و مربوط به عالم طبیعت است و نفس انسانی، موجودی فوق طبیعی و عقلی است. بدن انسان را با حس و نفس او را با عقل میتوان شناخت. بعد عقلانی وجود انسان با ذات و هویت او در ارتباط است و با وجود دیدگاههای مختلفی که درباره ارتباط نفس و بدن مطرح است، میتوان گفت: نفس جنبه عالیتر و برتر وجود انسان را تشکیل میدهد؛ به گونهای که لذت، سعادت، کمال و خیر حقیقی انسان به این بعد از وجود او مربوط میشود. اثبات مراتب سهگانه وجود انسان؛ یعنی حس، خیال و عقل، تبیین رابطه میان این مراتب بر اساس حرکت جوهری و جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس، از مؤثرترین مسائل انسانشناختی در علم اخلاق است.[۴]
شناخت اخلاق اسلامی
ویژگیها
شناخت ویژگیهای هر پدیدهای قبل از تعریف، ما را در رسیدن به تعریفی جامع و مانع و مختصر از آن یاری میکند. چیزی که به چند دلیل به آن نیازمندیم:
دشواریهای زبانی و پیچیدگیهای مفاهیم علوم انسانی
دشواری تعریف یک علم، خصوصاً توسط مرزهای آن امر که باعث تکیه بر موضوع علم به جای مرزهای آن در امر در تعریف است.
درک شباهت و تفاوت علمی با علوم دیگر
در بینش اسلامی ابعاد انسان دو تاست:
جسم یعنی بخش مادهای انسان
نفس یا روح یا قلب یا دل یا جان یعنی بخش معنایی انسان. این قسمت شامل ۲ نوع قوهاست:
قوای خدمت گر نباتی، حیوانی، انسانی
قوای گرایش زا، یا روان، که عامل علاقه، لذت، رنج، و اعمال، از جمله اعمال اخلاقیاند
بنابرین صفات انسان هم دو نوع است: خَلق و خُلق
خَلق یا ظاهر یا صورت یعنی صفات مربوط به جسم
خُلق یا باطن یا سیرت یا عادت یا صفت یعنی صفات مربوط به روح. خُلق از نظر دوام دو نوع است: فضیله و رذیله. اغلب هر عمل اخلاقی به دلیل شرایط فعلی، مقداری از هر یک را دارد، اما صفات مورد بحث در اخلاق، اغلب به وضوح قابل قضاوت و بهسختی قابل عملاند:
صفت فضیله یا زیبا یا خوب یا درست یا پسندیده
صفت رذیله یا زشت یا بد یا غلط یا ناپسند
خُلق از نظر دوام دو نوع است: ملکه و حال
ملکه یعنی صفت مداوم و مستمر و دیر زوال ایجاد شده در نفس.
حال یعنی صفت نامداوم و نامستمر و زود زوال ایجاد شده در نفس.
مثلاً شخصی که یک بار لبخند میزند یا فریاد میکشد تحت تاثیر حال چنین کرده. کسی که دائم لبخند میزند یا فریاد میکشد ملکهٔ خوش خلقی یا بدخلقی را دارد.
موضوع
موضوع هر علمی عبارت است از چیزی که در آن علم از عوارض ذاتی بلاواسطه یا با واسطهٔ آن بحث میشود.
مرسوم است که در شروع هر علمی موضوع و محور اصلی آن علم را به دلایل زیر معلوم نمایند:
در صورت شناخت موضوع یک علم، فرد فراگیر محور اصلی مباحث را شناخته و در حین یادگیری، حول آن متمرکز میشود.
در صورت خروج بحث از موضوع، فراگیر میتواند متوجّه آن شود.
گاهی برای تعیین شرافت، مرتبه، درجه، و رتبهٔ علوم از اهمیّت موضوع آن علم استفاده میشود. مثلاً موضوع علم اخلاق درمان روح و موضوع علم طب، درمان بدن است. و چون روح بر بدن برتری دارد، علم اخلاق نیز بر علم طب برتری دارد.
موضوع علم اخلاق، ملکات انسان (بخشی از خُلق او) است که به واسطهٔ روان به وجود میآیند و در روح اثر میگذارند و حفظ و ضبط میشوند.
تعریف
با توجه به [ویژگیهای علم اخلاق و] منابع کلاسیک و متعارف آن در حوزهٔ علوم اسلامی و دقّت در موارد کاربرد آن در قرآن و حدیث علم اخلاق را میتوان به شرح زیر تعریف کرد:
«علمی که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرّفی کند و شیوهٔ تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان دهد.[۵][۶][۷][۸] »
شباهت و تفاوت و ملازمت با علوم دیگر
این بررسی از دو جهت مفید است: اولاً از جهت شناسایی هرچه بهتر مرزهای این دانش. و دوّماً شناسایی قسمتهایی از این علم که با علوم دیگر مشترکاند، به روشی استثنایی[۹]