حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله ) مردی خوش سیما با قدی متوسط ، موهائی صاف و سیاه پیشانی ای باز و ابروانی پرپشت و انبوه و کمانی و بهم پیوسته چشمانی درشت و سیاه که سفیدی آنها در گوشه ها اندکی به سرخی آمیخته بود و مژگانی سیاه که بلندیش به جاذبه آنها می افزود . در قیافه اش آثار تفکر بخوبی خویدا بود و نگاهش نفوذی داشت که همه را تحت تأثیر قرار می داد . به سخنان مردم از هر طبقه ای که بودند با دقت گوش می داد و از هیچکس رو نمی گردانید و وقتی کسی با او صحبت می کرد صورتش را به صورت گوینده نگاه می داشت به سخنان جدی تمایل زیادی داشت ولی در شوخی و مزاح نیز شرکت می رکد و حرف هایی که موجب شادی دیگران می شد می گفت . هیچوقت حرفی بر خلاف حقیقت به زبان جاری نمی شاخت و هیچوقت لبخند از لبانش دور نمی شد و گاهی چنان می خندید که بیشتر دندانهایش نمودار می شد . خشم خود را به هر ترتیب که بود فرو می خورد و نمی گذاشت کاری بر خلاف عقل از وی سر بزند در این مواقع دانه های درشت عرق روی پیشانی اش ظاهر می گردید .
محمد ( صلی الله علیه و آله ) مردی با حوصله فداکار با همت و نیکو کار بود اراده ای بسیار قوی و عزمی بسیار راسخ داشت و هر گز تردید به خود راه نمی داد به این خاطر هر کس او را می دید احترامش می کرد و هر کس او را می شناخت دوستش می داشت .
محمد (ص) نسبت به حیوانات نیز فوق العاده رئوف و مهربان بود . کدو ، عسل و پاچه گوسفند را بسیار دوست می داشت لباسش خیلی ساده و معمولاً یک پیراهن و یک عبا بود . کفش هایش هم از نوع نعلین بودند و کفش ساقه دار نمی پوشید . حضرت محمد (ص) در سن 25 سالگی حضرت خدیجه را که در آن موقع 40 ساله بود به همسری برگزید . محمد و خدیجه صاحب چند فرزند شدند : دو پسر بنام های قاسم و عبدالله و هار دختر بنام های زینب و رقیه و ام کلثوم و فاطمه
نزول اولین آیه :
قبل از مبعوث شدن محمد (ص) به پیغمبری رسم اعراب بر این بود که متفکران ایشان هر سال مدتی را دور از مردم و اجتماع به گوشه ای می رفتند و سعی می کردند به وسیله تفکر خودشان را به خدایانی که می پرستیدند نزدیک کنند و از آنها نیکی و حکمت دریافت نمایند .