چکیده :
طلاق ، از مهم ترین پدیده های حیات انسانی محسوب می شود . این پدیده دارای اضلاعی است ، به تعداد جامعه انسانی. طلاق ، در ادبیات فارسی به معنای انفصال و جدایی بین دو نفر ، جدا شدن زن وشوهر از یکدیگر ، رها شدن از قید و بند نکاح و زناشویی آمده است .
طلاق ، یک پدیده روانی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ... است که در کل بر فرآیند خانواده تأثیر به سزایی می گذارد و عوارض بسیار ناگواری بر روی فرد و جامعه به دنبال دارد . در اسلام از آن به عنوان « ابغض الحلال » یاد می شود .
کلید واژه : طلاق – کودکان .
مقدمه :
طلاق و فروپاشی خانواده ضمن بر هم زدن تعادل روانی – عاطفی افراد خانواده ، موجب بروز آسیب های اجتماعی مانند فرار فرزندان از خانه ، سرقت ، قتل ، جنایت و... می شود . با توجه به آسیبهای اجتماعی پیامد طلاق و آثار بدی که به سلامت روانی – عاطفی افراد خانواده و به خصوص کودکان دارد ، بایستی تدابیر لازم برای حفظ و انسجام خانواده به کار برد . در حال حاضر جهان با روند رو به افزایش طلاق مواجه است .
آمار جهانی در ارتباط با طلاق مؤید این واقعیت است که در آمریکا 20 درصد کودکان در خانه هایی زندگی می کنند که فقط یکی از والدین ( به طور معمول مادر ) عهده دار خانواده است . ( کاپلان و سادوک ، 1991 م )
طلاق ، به هر دلیلی درست یا نادرست ، پیامهایی برای فرد و جامعه دارد . تأثیر طلاق بر فرزندان بسیار پیچیده و اسفبار است ، به طوری که آنها بطور ناخواسته درگیر تضادهایی می شوند که نه توان درک آنها را دارند و نه تاب تحمل و کنار آمدن با آن را .
روند سیر طلاق بدین صورت است ، که ابتدا تنش و درگیری میان زن و شوهر آغاز می شود و این روند در تکامل خود به بی علاقگی های عاطفی ، دوست نداشتن و سپس دشمنی علنی و واقعی با همسر منجر می شود .
مرحله بعدی پیدایش فکر طلاق در یک یا هر دو زوجین است و روی آوردن یکی از طرفین به فرد یا افراد دیگر به عنوان محرم راز، در این جاست که خانواده ، شادابی خود را از دست می دهد ، آنگاه جدایی و طلاق صورت می گیرد .
عوامل مؤثر بر طلاق :
الف ) عوامل زیستی : شامل عدم تناسب سن ، ازدواج در سنین پایین ، بیماری های مسری ، عقیم بودن مرد و نازا بودن زن و ...
ب ) عوامل روانی و اخلاقی : شامل تزلزل پایه های ایمان و سقوط مبانی اخلاقی ، بدبینی ، سخت گیری ها و لجاجت زوجین نسبت به یکدیگر ، دروغگویی و ...
ج ) عوامل اجتماعی : شامل ناهماهنگی طبقاتی ، دخالتهای بی مورد دیگران ، ازدواج های اجباری ، تعدد زوجین و ...
اثرات طلاق بر روی کودکان :
اکثر والدین مطلقه ، در مورد واکنشهای کودکشان نسبت به جدایی و طلاق ، خیلی نگران هستند . آنها می خواهند بدانند آیا کودک من سالم و شاداب رشد خواهدکرد ؟
جامعه شناسان و روان شناسان ، اطلاعات قابل قبولی درباره اثرات طلاق بر روی کودکان ، در دسترس قرار داده اند . تحقیقات ، نشان می دهد ، که اثرات طلاق بستگی به سن کودک هنگام طلاق دارد . همچنین اثر طلاق بر کودک به فاکتورهایی مثل جنسیت ، شخصیت ، میزان ناسازگاری ، و درگیری والدین و حمایت های خانواده و دوستان کودک بستگی دارد .
سن کودک :
درباره اثرات طلاق بر روی کودک کوچکتر از 2 تا 3 سال ، اطلاعات بسیار کم است . بچه های خردسال در صورت وقوع طلاق به طور معمول رنج نمی برند ، گرچه در صورتی که رابطه یا پیوند نزدیک ، بین یکی از والدها و کودک آسیب ببیند ، ممکن است مشکل به وجود آید .
والدین ، بایستی نسبت به برنامه های سرپرستی و مراقبت از کودک به توافق برسند ، آنچنان که کودک در حالی که ناسازگاری بین والدینش را تجربه می کند ، به رشد و نمو خود ادامه دهد .
نوزادی :
نوزادان ، نمی توانند تعارض را درک کنند ، اما ممکن است ، نسبت به تغییرات خلقی و سطح انرژی والدینشان واکنش نشان دهند . آنها ممکن است اشتهای خود را از دست بدهند یا دچار اضطراب شوند .
کودکان پیش دبستانی :
کودکان از 2 تا 5 سالگی به این اعتقاد می رسند که باعث طلاق و جدایی والدین شان شده اند . به طور مثال ، ممکن است ، فکرکنند ، که اگر آنها شامشان را خورده بودند ، پدر از آنها دور نمی شد . کودکان پیش دبستانی ، از تنها ماندن یا ترک کامل ، هراس دارند . آنها به طور معمول تغییرات را انکار کرده و همکاری نمی کنند و ممکن است افسرده یا خشمگین شوند . همچنین ، ممکن است پرخاشگرانه و نافرمان عمل کنند ، اگر چه خواستار امنیت در پناه یک بزرگسال هستند .
کودکان سن مدرسه ای :
بسیاری از روان شناسان معتقدند ، سازگاری نسبت به جدایی و طلاق برای کودکان مدرسه ابتدایی از کودکان کودکستانی یا بزرگتر مشکل تر است . کودک مدرسه رو به اندازه کافی بزرگ است ، تا درد و رنج و ناشی از جدایی والدینش را درک کند و در عین حال برای درک یا کنترل واکنش نسبت به این درد و رنج ، خیلی کم سن و سال است . او ممکن است غم ، خجالت ، رنجش ، وفاداری دوطرفه و عصبانیت شدید را تجربه کند . توانایی کودک در بازی ، فعالیت وتعامل با کودکان دیگر ، ممکن است ، کمک کند تا از عهده وضعیت زندگی خانوادگی اش برآید .
کودکان در این سن امید دارند ، والدین شان نزد یکدیگر باز گردند . کودک ، ممکن است ، احساس طرد شدگی از سوی والدی که او را ترک کرده است ، داشته باشد و از سردرد یا دل درد شکایت کند.
نوجوانی :
نوجوانان 10 تا 19 ساله خشم ، ترس ، تنهایی ، افسردگی و گناه را تجربه می کنند . برخی از آنها احساس می کنند ، اگر در کارهای روزمره شان یا مراقبت از خواهر و برادرشان احساس مسئولیت کنند . روبه بزرگسالی دارند .
نوجوانان با انرژی پایین و میزان استرس بالا به طلاق والدین پاسخ می دهند که تلاش برای کنترل و حفظ کل خانواده است . درک عوامل که به جدایی والدین منجر شد ه و به یاد آوردن استرس طلاق ممکن است ، به توانایی نوجوان در حل مشکلات در خانواده اش صدمه بزند .
تأثیر جنسیت :
امروزه ، محققان دریافتند ، که پسران و دخترانی که به ترتیب نزد پدر و مادرشان تربیت شده اند . از بچه هایی که به وسیله والد جنس متفاوت تربیت یافته اند ، بهتر عمل می کنند . پسرهای محصلی که با پدرشان زندگی می کنند ، به نظر می رسد ، در برنامه های سرپرستی کمتر پرخاشگر باشند . همچنین مشکلات هیجانی کمتری نسبت به پسرهایی که با مادرشان زندگی می کنند ، دارند .
دخترانی که به وسیله مادر تربیت می شوند ، نسبت به آنهایی که توسط پدر تربیت می شوند مسئولیت پذیرتر و بالغ تر هستند و این درحالی است ، که تربیت یک پسر خردسال توسط مادر ودختر توسط پدر دردسر ساز تر است. در هر حال، سازگاری کودکان با طلاق بیشتر به کیفیت رابطه والد-کودک بستگی دارد تا جنسیت و من کودک.
پیامد های طلاق :
طلاق ، در هر صورت پیامدهای مخربی برای زن و مرد ایجاد می کند ، از قبیل مسائل ومشکلات روانی ، اجتماعی ، اقتصادی و ... گذشته از اینها کسانی هستند که در این میان ، سرانجام روزهای تیره و تاری در انتظارشان هست . آنها ، کودکانی هستند که در اثر طلاق پدر و مادر سردرگم هستند و آینده خود را درخشان نمی بینند .