مقدمه :
بدون شک هدف نهایی ارسال انبیاء الهی و انزال کتب آسمانی ایجاد جامعه ای منزه از آلایشهای شیطانی و اقامه عدل بین آحاد بشر و زمینه سازی برای نیل به حیات جاودانی بوده است . برای رسیدن به این جامعه ایده آل لازم است ، که خانواده که عنصر تشکیل دهنده جامعه است ، سالم باشد . در نتیجه هرگونه اختلال در این کانون گرم یا از هم پاشیدگی آن سلامت جامعه را مختل میکند . همچنین آمارها نشان می دهد میزان وقوع جرم در میان فرزندان طلاق از سایر اقشار جامعه بیشتر می باشد . با ذکر این نکته ،آموزش و آگاهی دادن در زمینه ازدواج و لزوم شناخت یکدیگر قبل از ازدواج از راه کارهای اصلی برای جلوگیری از هم پاشیدگی خانواده ها می باشد .
چکیده :
طلاق ، از مهم ترین پدیده های حیات انسانی محسوب می شود . این پدیده دارای اضلاعی است ، به تعداد جامعه انسانی. طلاق ، در ادبیات فارسی به معنای انفصال و جدایی بین دو نفر ، جدا شدن زن وشوهر از یکدیگر ، رها شدن از قید و بند نکاح و زناشویی آمده است .
طلاق ، یک پدیده روانی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ... است که در کل بر فرآیند خانواده تأثیر به سزایی می گذارد و عوارض بسیار ناگواری بر روی فرد و جامعه به دنبال دارد . در اسلام از آن به عنوان « ابغض الحلال » یاد می شود .
بیان مسئله :
طلاق به خودی خود آسیب زا نیست اما ممکن است اثراتی داشته باشد که به خصوص این اثرات برای فرزندان طلاق می تواند اثرات منفی به دنبال داشته باشد همچنین طلاق می تواند برای یکی از زوجین که آمادگی طلاق و متارکه را نداشته است اثرات منفی به دنبال داشته باشد از قبیل افسردگی ، سرخوردگی ، اعتیاد و...
آثار منفی طلاق بر روی فرزندان می تواند به صورت ، گوشه گیری، افسردگی، فرار از خانه ، ایجاد ارتباط با گروههای ناسالم ، اعتیاد و... بروز کند.
آیا بین طلاق والدین و ایجاد افسردگی در کودکان رابطه معناداری وجود دارد؟
آیا بین جدایی والدین و فرار از خانه کودکان و نوجوانان رابطه معناداری وجود دارد؟
آیا بین جدایی والدین و گرایش فرزندان به اعتیاد رابطه معناداری وجود دارد؟
خانواده اولین پایه گذار شخصیت و ارزشها و معیارهای فکری کودک است و نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک و خط مشی زندگی آینده او دارد . واکنش کودک نسبت به محیط خود به طبع تحت تأثیر موازین اجتماعی و فرهنگی گروهی است که در میان آن بزرگ شده است . خانواده یکی از اساسی ترین نهادهای اجتماعی است به همین دلیل هرگونه اختلالی در خانواده بوجود آید نه تنها تأثیر مخربی در روحیه کودک و رشد عاطفی او دارد بلکه موجبات انحراف وی را از قوانین و مقررات پسندیده جامعه فراهم می آورد بنابراین پدران و مادران کودکان و روابط آنها و همچنین محیط خانواده بیش ازسایرین در ساخت شخصیت فرزندان مؤثر است.
از طرفی اختلال در محیط خانواده و طلاق می تواند اثرات منفی را برای یکی از زوجین یا هر دو آنها به همراه داشته باشد این در صورتی است که یکی از زوجین آمادگی جدایی و مستقل بودن را ندارد .
بهداشت روانی 1 محمد علی احمدوند
فصل دوم
طلاق :
جریان فسخ یک قرارداد بین دو زوج را اصطلاحاً طلاق گویند . از آغاز پیدایش و ظهور انسان بر روی زمین همواره زن و مرد با هم تشکیل یک کانون را می دهند که در آن فرزندان رشد می کنند اما گاهی این کانون دچار اختلال می شود . طلاق یکی از پیچیده ترین پدیده های اجتماعی عصرماست که قطعاً برای گروه بسیاری از انسانها اجتناب ناپذیر است ، زیرا گاهی محیط خانه آنچنان پرآشوب و غیرقابل تحمل می شود که طلاق تنها راه حل مشکل می شود . اگرچه پروسه جدایی بعضاً کمک می کند تا آینده ای دگرگون داشته باشند اما گاهی طلاق احساسات تلخ و غیرقابل باوری را به همراه دارد که درک آن برای اغلب خانواده ها مشکل است. متأسفانه اغلب فرزندان در این راه صدمه می بینندو حتی گاهی خود را مقصر و محکوم می بینند. طلاق نوعی پریشانی منحصر به فرد در زمینه تربیت کودکان به شمار می رود که متفاوت از فقدان والدین بر اثر مرگ، بیماری یا جدایی ناشی از مسافرت و یا کار است.
«فرزندان طلاق، فرید، عادل»
آسیب شناسی طلاق:
هر جامعه ای متناسب با شرایط خود، فرهنگ، رشد و انحطاط فرد، با انواعی از انحرافات و مشکلات روبه رو است که تاثیرات مخربی روی فرآیند ترقی آن جامعه دارد. شناخت چنین عواملی می تواند مسیر حرکت جامعه را به سوی ترقی و تعامل هموار سازد بطوری که علاوه ب درک عمل آنها و جلوگیری از تداوم آن عمل با ارائه راه حلها به سلامت جامعه کمک نمایید.
ولیام گرد «در نظریه آنمی ساختار خانواده» خود اظهار می دارد خانواده مهمترین آژانس اجتماعی کردن فرد است. خانواده جامعه ای کوچک است پس چنانچه در ساختار خانواده گسیختگی به وجود آید ساختار جامعه آنمی پیدا می کند. از انجا که میزان ارتکاب جرم در فرزندان طلاق بیشتر است در اینجا به مبحث طلاق می پردازیم.
طلاق باعث ازهم گسیختگی خانواده ها می شود. معمولاً فرزندان به حضور پدر و مادر هر دو احتیاج دارند و با عدم حضور هریک از آنها در خانواده یک خلاء عاطفی برای آنها ایجاد می شود. از طرفی فرزندان قبل از طلاق فرض می کنند که می توانند به واحد خانواده متکی باشند اما بعد از طلاق در می یابند که این واحد در نتیجه تصمیم والدین از هم می پاشد.
«آسیب شناسی»
علل طلاق :
زوجینی که طلاق گرفته اند همواره علل مختلفی را به عنوان عامل طلاق خود بیان می کنند در نتیجه یک مشکل یا علت همیشه دلیل طلاق نیست و برحسب شرایط و ویژگی های زوجین علت طلاق می تواند متفاوت باشد که برخی از علل ایجاد طلاق به شرح زیر است:
1 عدم تفاهم زوجین:
تفاهم یعنی این که فرد بتواند علایق و خواسته های خود را با دیگری هماهنگ و هم سو کند در نتیجه تفاهم به فرد کمک می کند تا بتواند انسانهای دیگر را، حتی وقتی با آنها کمی متفاوت است بپذیرد و به آنها احترام بگذارد و به ایجاد رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده منجر می شود در نتیجه عدم تفاهم منجر به عدم حمایت از سوی طرفین و سردی روابط شده و بین آنها فاصله ایجاد می کند. (روزنامه حمایت 21 خرداد 87 ، مهارتهای ارتباط)
مسئله مهمی که قبل از ازدواج وجود دارد این است که جوانان قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی ، در موضوع های مهم زندگی توافق نظر داشته باشند و این توافق معمولاً روی علایق و طرز فکر قرار می گیرد. طرز فکر، موضوع بسیار مهمی است زیرا براساس آن فلسفه زندگی هر فردی شکل می گیرد. علاوه بر طرز فکر مسئله مهم دیگر در زناشویی توافقی است که زن و شوهر در مورد قضاوت در مورد مسائل زندگی دارند مثلاً اگر شوهر فردی تخیلی و ایدآلیست و زن شخصی واقع بین باشد زن ممکن است از دست شوهر خیالباف خود به ستوه آید و مردهم از رویه خشک زن خود خسته شود و احساس کند زنش قدرت درک معنویات و ظرایف را ندارد.
البته علایق رابطه نزدیکی با طرز فکر دارد و شامل فعالیتهای متعدد روزانه از قبیل رفتن به سینما، تماشای تلویزیون، خواندن کتاب، رفتن به مهمانی و... می گردد. البته نباید انتظار داشت که زن و شوهر در همه این علایق با یکدیگر توافق داشته باشند، ولی برای سعادت خانواده توافقی محلی در قسمت عمده ای از علایق ضرورت دارد.
2 اختلاف طبقاتی:
سعادت و خوشبختی زندگی زناشویی به مقدار زیادی بستگی به موضوعات کوچک دارد، بدین معنی که عادات کوچک و به نظر ناچیز شخص، ممکن است باعث عصبانیت و آزردگی همسرش شود. این عادات به ویژه زمانی جلب توجه می کند که زن و مرد در دو محیط کاملاً متفاوت با یکدیگر رشد کرده اند. اختلاف طبقاتی می تواند هم جنبه مادی و هم فرهنگی داشته باشد . گای خانواده زوجین از نظر مادی و امکانات رفاهی در سطح متفاوتی هستند. گاهی نیز همسر از نظر درآمد در سطح متفاوتی از سطحی است که همسر آن در آن رشد کرده است در نتیجه باعث اختلاف بین آنها می شود که گاه دخالت اطرافیان آن را تشدید می کند همچنین تفاوت زوجین از نظر فرهنگی اغلب منجر به طلاق شود.
3 تفاوت تحصیلات:
تحقیقات نشان می دهد که مدارج تحصیلی نیز در خوشبخیت خانوادگی بسیار مؤثر است. زیرا مقدار تحصیل معمولاً به مقام اجتماعی شخص بستگی دارد. بنابراین اگر یکی از زوجین تحصیلات دانشگاهی دارد ولی دیگری تحصیلات ابتدایی دارد ممکن است سبب ایجاد احساس حقارت و آزردگی در فردی که تحصیلات کمتری دارد شود، این موضوع به ویژه در مورد مردی که همسر او تحصیلات عالی تری دارد صدق می کند زیرا در این صورت شوهر ممکن است زن خود را برتر احساس کند و زن نیز به دوستان خود که دارای شوهران تحصیلکرده هستند رشک ببرد . البته این امکان وجود دارد که زندگی سعادتمندی داشته باشند زیرا از سایر جهات مشابه اند.