«تزکیه» به عنوان یک فعل متعدى - نه مصدر فعل مجهول که حاصل فعل باشد - شناخته مىشود. مصدر فعل متعدى به دو شکل به کار برده مىشود: یکى مصدر فعل معلوم و دیگرى مصدر فعل مجهول. لذا، تزکیه را گاهى به معناى «تزکیه کردن» و گاهى به معناى «تزکیه شدن» به کار مىبریم. طبق معناى دوم، حالت طهارت و رشد و کمالى که براى انسان حاصل مىشود همان تزکیه است. اما طبق معناى اول، به عملى که انسان انجام مىدهد تا آن حالتبرایش پدید آید تزکیه گفته مىشود.
«تزکیه» در زبان فارسى، معادل دقیقى ندارد; اما مىتوان گفت «حذف زواید و چیزهاى مضر و پدید آمدن رشد و فزونى در چیزى» تزکیه است. «زکات» نیز به همین معناست. نتیجه تزکیه - به معناى فعل متعدى - کمال است; مانند درختى که اگر زواید آن را حذف کنیم رشد مىکند و به کمال مىرسد.
بنابر این، با زبان فلسفى، مىتوان گفت که تزکیه یعنى کامل کردن نفس و حذف نواقص و زواید که نتیجه آن حصول کمال براى نفس است. با این بیان، مىتوان نتیجه تزکیه را حصول کمال براى نفس دانست. حصول کمال نیز مستلزم حصول لذت مىباشد. با توجه به اینکه کمالات کسب شده پس از مرگ هم باقى مىماند و در عالم آخرت، شناختیقینى و توجه به آنها حاصل است موجب لذت دایمى خواهد بود.
البته کمال نیز مراتبى دارد; پایینترین مرتبه آن ورود به بهشت و سکونت در نازلترین درجات آن است. مراتب اعلاى آن را عقل ما نمىتواند تصور کند; آنجا مراتبى است که مخصوص رسول اکرم و ائمه علیهمالسلام است. شیعیانى که به طور کامل، از آنها پیروى کرده باشند نیز با آنان خواهند بود، همانگونه که در روایات نیز، بعضا آمده است که مثلا، اگر کسى فلان کار را انجام دهد در بهشتبا ما همنشین خواهد بود. لازم به ذکر است که «با آنها بودن» به معناى مساوات در درجات و مقام آنان نیست، بلکه مانند آن است که میهمان و میزبان، هر دو بر سر یک سفره مىنشینند; اما یکى میهمان است و دیگرى میزبان; میزبان هر چه دارد از آن خودش مىباشد، در حالى که میهمان هر چه دارد ملک دیگرى است. آن مقام اصالتا براى رسول اکرم و خاندان معصومشعلیهمالسلام مىباشد. دیگران اگر به درستى از آنها پیروى کرده باشند به آنها ملحق مىشوند، آن هم به قدر مراتب خود. همه در یک درجه نخواهند بود. به هر حال، مراتب متعددى بین این دو مرحله وجود دارد. بین این دو مرتبه، به قدرى فاصله زیاد است که براى ما قابل تصور نیست.
امیرالمؤمنین، علىعلیهالسلام، با آنهمه عبادتى که انجام مىداد; روزها در راه اعتلاى اسلام شمشیر مىزد، شبانگاه به فقرا و مستمندان رسیدگى مىکرد و نیمههاى شب تا به صبح با خدا راز و نیاز مىنمود، او که در وصف مجاهدتهایش در جنگ خندق، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «لضربه علی خیر من عباده الثقلین»، (۱) پس از شصتسال عبادتى این چنین، به درگاه خدا زار مىنالد که «آه، آه، من قله الزاد وبعد السفر و وحشه الطریق.» (۲) او کسى است که مىداند مراتب کمال انسانى تا کجا ادامه دارد و انسان تا کجا مىتواند سیر کند. ائمهعلیهمالسلام نقطه اوج کمال انسانى و بالاترین درجات قرب به خدا را مىدیدند و بدان چشم دوخته بودند. ازاینرو، با تمام عبادتهایى که داشتند، از کمى زاد و توشه خود و دورى راه شکایت مىکردند.
هدف نهایى این نیست که از جهنم نجات پیدا کنیم; باید همتمان بیش از این باشد. با وجود این، اگر همین حاجتى که از او مىخواهیم، که ما را از عذات دوزخ برهاند، اگر فقط همین یک دعایمان مستجاب شود از همه چیز برایمان بیشتر ارزش دارد، همانگونه که در مناجاتها و دعاهاى ائمه،علیهمالسلام بر این نکته بسیار تاکید شده است.
در حدیثی از امام باقر و امام صادق علیهما سلام در تفسیر آیه نقل شده است که فرمود : قد افلح من اطاع و خاب من عصی رستگار شد کسی که اطاعت کرد و نومید و محروم گشت کسی که عصیان نمود .
انسان به عنوان مقدمه ای برای تزکیه , ابتدا باید حقیقت خود را شناخته و بداند از کجا آمده ؟ و در کجاست ؟ و به چه مقصود آمده ؟ و به کجا میرود ؟ او باید بداند که چه موانعی بر سر راه اوست و چه زشتیهایی روی چهره اصلی او را گرفته است و سپس به مجاهده و تلاش پرداخته و روحش را از آلودگیها پاک کند . ( تزکیه )
به صفات زشت و رذایل اخلاق و هرگونه آلودگی , حجاب ظلمانی گویند که بر فردی که قصد تزکیه دارد لازم است از تک تک این حجابها رهایی یافته و با تلاش و کوشش هر یک از آنها را از خود دور کند .
استاد محمد شجاعی در کتاب مقالات در تعریف حجب ظلمانی میفرمایند : حجب ظلمانی عبارت است از حجاب تعلق به بدن مادی , حجاب کفر و شرک و عناد با حق و آیات حق , حجاب عقاید و افکار باطل و نا صحیح , حجاب اخلاق و اوصاف رذیله , حجاب عادات , حجاب اوهام و تخیلات , حجاب تعلق و اسارت به مظاهر مادی و آنچه غیر حق است , و حجاب …… و در یک عبارت کوتاه , هر خصوصیت و هر رنگی که عارض روح انسان گشته و روح را به سوی غیر خدای متعال سوق داده و در جهت غیر او , ودر جهت دوری از او و فرار از او قرار میدهد , حجابی است از حجب ظلمانی .
هر یک از حجابهایی که نام برده شد به طریقی , انسان را از حق دور کرده و او را به سوی پلیدیها و زشتیها سوق میدهد . لذا بر کسی که قصد دارد خویشتن را تزکیه کند , لازم و ضروری است که آنها را شناخته و وجودش را از همه حجابهای ظلمانی پاک و طاهر کند .
بدون شک در این سطور محدود نمیتوانیم به بیان نحوه حجاب زدایی از همه آنها بپردازیم بلکه تنها به یک نمونه اشاره میکنیم .
حجاب اخلاق و اوصاف رذیله
هر خلق بد و هر صفت بد به جای خود , حجابی از حجب ظلمانی بوده و ….. خروج از حجاب هر خلق بد و هر صفت بد و نجات یافتن از آن , با مجاهدتها و مراقبتهای پی گیر انجام میگیرد . قرآن کریم با بیان اخلاق و اوصاف بد , و با تحذیر از آنها و دعوت به مجاهدت , و با ارائه اخلاق فاضله و اوصاف کریمه , میخواهد انسانها را از حجاب و حجابهای ظلمانی اخلاق و اوصاف رذیله نجات داده و بیرون بیاورد .
بعنوان مثال خشم گرفتن در جایی که نباید خشمگین و غضبناک شد از صفات رذیله بوده و به سرعت انسان را وارد جهنم میکند .
امیر مومنان علی (ع) می فرمایند : الغضب نار موقده غضب آتش افروخته است .لذا اگر این آتش مهار نشود هم خود غضب کننده و نیز دیگران میسوزند .
در مقابل , کسی که با مجاهده و تلاش این صفت زشت را از خود دور کرده و یا به تعبیری دیگر , مهار غضب را به دستش گرفته او توانسته است یکی از بزرگترین حجب ظلمانی را از خود دور کرده و ملبس به صفت حلم و صبر شده است .