جین بودریلارد
جین بودریلارد می گوید در جامعه ای که تولید حکومت می کند،تفاوت بین ارزش استفاده و ارزش تبادلات با هم ارتباط دارند. مطمئناً در یک زمانی مارکس با استفاده از این شاخه ها قادر بوده توضیح نسبتاً قابل قبولی در مورد رشد سرمایه داری داشته باشد. ارزش استفاده ی یک شی احتمالا به خاطر سودمندی آن شی نسبت به نیاز است. از سوی دیگر، ارزش تبادلات مربوط به ارزش یک محصول در بازار است و یا آن محصول توسط قیمتش اندازه گیری می شود. طبق نظریه مارکس ارزش تبادل شی مربوط به شکل جنس کالاست.
از آنجایی که بحث با ارزیابی دوباره و نقد تئوری اقتصادی مارکس در مورد شی مخصوصا در خصوص نظریه ارزش استفاده شروع شد،جیب بودریلارد اولین بخش اصلی کارش را با یک تئوری بر اساس نشانه شناسی محصول و شی که روی ارزش نشانه ی محصولش تمرکز دارد، آغاز کرد. در درومین بخش اصلی کارش اظهار می کند که حتی نظریه نشانه به عنوان وسیله ی برای رساندن معنا و دلالت بسیار تجزیه گر است. در عوض، saussre قلب ها و تقریباً به طرز شگفت انگیزی در نامه ها بیشتر همراه با روشی است که زبان کار می کند. همان طور که در نوشته های بودریلارد از اواسط 1970 به بعد که با نشانه های تبادل و مرگ شروع شده پیداست وی از عواقب شدید نشانه ها حمایت کرد، چرا که او آنها را به عنوان حضور فراگیر کدها در جوامع مدرن می دیده است . کدها مطمئناً مربوط به کامپیوتری کردن و دیجیتالی کردن می شود ولی در فیزیک، زیست شناسی و دیگر علومو طبیعی که توسط آن یک محصول دوباره تولید می شود نیز نقشی اساسی دارد. به همین دلیل بودریلارد کدها را به عنوان فوق واقعی مصرفی کردهو
اگرچه بودریلارد ترجیح می دهد هیچ بیوگرافی از خود نگفته باشد اما همان طور که معلوم شده او در سال 1929 در رمیس متولد شده به این دلیل که اجداد او روستایی بودند خانواده ی او مدام در حال مهاجرت از زندگی روستایی به زندگی شهری بودند. محیط اجتماعی آنجا اصلا معقول نبود، باشد که مصرانه کاری منطقی انجام می دهد. علی رغم تلاش های او نه تنها نتوانست در ایجاد اجتماع موفق باشد بلکه نتوانست یک پست دائم در دانشگاه داشته باشد. بودریلارد تریجح می دهد که به زندگی اش به عنوان موقعیت واقعی گسیختگی نگاه کند. بودریلارد در سال 1966 پایان نامه ی جامعه شناسی اش را در مورد نانتر باهنری لفبور یک پد ساختار گرایی به اتمام رساند. بعدها او با رونالد بارنس د رمدرسه ی دانش آموزان عالی رتبه ارتباط برقرار کرد و در سال 1969 با همدیگر یک مقاله ی مهم در مورد عملکرد علامت ها در ارتباط نوشتند. کتاب بودریلارد به نام سیستم اشیا در سال 1968 برگرفته از کتاب نظام اسلوب بارتس بود.
اولین نوشته های بودریلارد در مورد کالوینر و دیگر آثار چاپ شده ی او در سپارتر مثل زمان های مدرن با ترجمه های برکت و ویس که در یک دهه ی بعد پدیدار شد به سختی نشانه انتقاد کوبنده در مورد تئوری ارزش مارکس بود کاملا بر خلاف تصور ،بودریلارد ساختارگرایی را رد نمی کرد. او از طریق ساختار گرایی بر روی جنبه های دیگر کار می کرد. او این گونه نتوانست نظریه های نشانه و نظام و تفاوت استفاده کند تا محدودیت های تلاش های ساختارگراها را مخصوصا زمانی که تفاوت بین واقعیت و خیال مهم شد را بازگو کند.
زمانی که شک و تردیدهای بودریلارد در مورد تئوری اقتصادی سیاسی مارکس توسط مفهوم معنا شناسی اشیا در نظام سرمایه داری تشدید می شد،او به شدت تحت تاثیر تئوری چیزهای مجانی مادوس و تئوری هزینه های باتیل قرار گرفته بود. از نظر این دو متفکر، اقتصاد هیچ انسانی نمی تواند با پایه و اساس سودگرایانه قانونی با تعادل کاهش پیدا کند. در عوض موسستای مانند کولانشان دادند ضایعات برای پرستیژ اصلی ترین و غیر سودگرایانه ترین اساس مصرف است. با درک این حقیقت فاصله ی اقتصادی سیاسی بین ارزش استفاده و ارزش هزینه ها کاملاًمحدود شده است. یک شی باید به این عنوان هم نشناخته شود که ارزش نشانه ها را هم دارد و قابل کاهش به ارزش استفاده هزینه ها نیست. یک هدیه و برای مثال حلقه ی نامزدی یک شی از این نوع است. هدیه هنوز وجود دارد . ناچاراً به شکل کاهشی . در جوامع سرمایه داری و این به عنوان یک مانع برای هر نوع تئوری آسان اقتصادی به عنوان تعادل شناخته می شود.
حتی اگر تفاوت بین اشیای ارزش استفاده (اشیای مصرفی و مورد نیاز) و اشیای ارزش هزینه مشخص شود هنوز این سول وجود دارد که خط دقیق بین این دو کجا قرار می گیرد. در کتابهای بودریلارد بنام نظام اشیا(1958) جامعه ی مصرفی (1970) برای اقتصادی – سیاسی نشانه (1972) که به این موضوع نیز پرداخته است ،او مقیاس اندازه گیری را با اضافه کردن اشیای نمادین و نشانه ی اشیا به شاخه های اشیا بزرگتر کرده او معتقد است که بسیار ضروری است که بین چهار منطق متفاوت تمایز قائل شد:1- منطق عملکردهای عملی که مربوط به ارزش استفاده می شود 2- منطق تساوی که مربوط به ارزش هزینه ها می شود 3- منطق چند کامگلی که مربوط به هزینه های نمادین می شود و 4- منطق تفاوت که مربوط به ارزش نشانه ها می شود. این منطق ها می تواند به صورت خدمات عمومی ،بازار،هدیه و موقعیت خلاصه شود. در منطق اولین شاخه ی شی یک وسیله است در دومی یک کالا در سومی نماد و در آخرین منطق نشانه است.
بودریلارد با نوشته های نشانه شناسی اش در مورد اشیا از ساسورد ساختار گراها پیروی می کند و تلاش می کند که نشان بدهد هیچ شی وجود ندارد که جدای از دیگری باشد. به جای تفاوت ها یا ارتباط های اشیا ، ابعاد شی برای درک آنها مهم است. به علاوه وقتی یک شی جنبه ی خدمات رفاهی دارد، آنچه که مهم است گنجایش آنها برای نشان دادن موقعیت است. در این مورد، حتی تکذیب هم می تواند نوعی از شی لوکس باشد همان طور که ذائقه ی خوب یعنی یک اتاق نباید پر از اجناس و کالاها باشد. آنچه که اینجا تاکید می شود این است که اشیاءفقط در یک جامعه ی مصرفی مصرف نمی شود. آنها کمتر برای رفع نیاز تولید می شوند تا نشان دهنده ی موقعیت باشند و این فقط به این دلیل امکان دارد چون یک رابطه متمایز بین اشیا وجود دارد. بنابراین در یک جامعه ی مصرفی،اشیا نشانه ها می شوند و حیطه ی احتیاج و نیاز اگر وجود داشته باشد در دوردست ها می ماند.
هدف بودریلارد این است که بگوید همین ایده ی نیازها یا خدمات رفاهی دردسرساز هستند. او می گوید: نیازها فقط توسط یک ایدئولوژی بر اساس مردم شناسی موضوع زنده نگه داشته می شود. اغلب اوقات این به شکل روانشناختی (نیازهابه عنوان یک نقش در طبیعت انسان) یا یک فرهنگ (نیاز ها به عنوان نقش جامعه) شناخته می شود. زمانی که آثار وبلن (مصرف چشمگیر) با تیل و ماووس مورد توجه قرار گرفت، و ساختارهای متفاوت اجتماعی و فرهنگی در وزنه ی ستادی قرار گرفته، نظریه ی نیازهای اولیه و کاهش ناپذیر که بر فعالیت های جاودانی موضوع ترکیب نشدند اما از نظر لوی استراس این ها بر اساس ساختار ناهوشیار روابط اجتماعی ترکیب می شوند. در مجمع بشر به دنبال خوشحالی نیست، به دنبال درک تساوی نیست مصرف همگن نیست بلکه توسط نظام نشانه ها متفاوت است. شیوه ی زندگی و ارزش ها نه نیاز اقتصادی پایه و اساس زندگی اجتماعی است.
مهمترین نتیجه ی آنالیز مصرف بودریلارد در چهارچوب نشانه ها این است که مصرف ، اعتبار تمایزی که توسط گالبریس و مدرسه ی فرانکفورت بین نیازهای درست و غلط، واقعی و مصنوعی استفاده می شود را تضعیف می کند. بودریلارد میگوید از آنچه که باید خودداری شود ،نقد مصرف گرایی و نظریه ی اقتصادهای یکسان است. بودریلارد آخر آنالیز جامعه ی مصرف کننده ایده ای اضافه کرد که معیاری برای کارهای بعدی اش باشد. در ی سخن در مورد مصرف وجود دارد:سخن تجلیل شده ی فراوانی همه جا هست که توسط نقدی جامعه ی مصرفی کپی شده حتی تا جایی که حتی تبلیغات خود تبلیغات را به مسخره می گرد. به گفته ی بودریلارد هر کلمه ی ضد می تواند جبران بشود این همان چیزی است که مارکس به دیگران واگذار کرده. جامعه ی مصرفی ،جامعه ی هشدا مصرف نیز هست.
بودریلارد چندین بار در اولین نوشته های خود ا زکلمه ی کد وقتی به سیستم نشانه اشاره می کند استفاده کرد. اگر در آن زمان کد را مترادف با سیستم یا زمان در نظر بگیریم، در مهمترین اثر بودریلارد در اواسط 1970 به نام مرگ و تبادلات نمادین، درک مفهوم کد کار دشواری است. البته منظور این نیست که بودریلارد وقت بسیاری صرف معنا کردن ماهیت و ظرافت کد کرده باشد. در واقع، او به ندرت کلمات کلیدی را به یک روش خسته کننده تعریف کرده و بلکه از متن برگرفته می شود. در اینجا ما می توانیم که معنای کد کاملا مستقیم است: کد،کد دوتایی تکنولوژی کامپیوتر است: کد DNA در بیولوژی است یا دیجیتال کد تلویزیون و یا دستگاه ضبط صداست. دوره ی کد در واقع جایگزین دوره ی نشان شده . هیچ کدام از اینها گفته نشده اما از متن قابل درک است. نگرانی اصلی بودریلارد ارتباط بین کد و تولید است . تولیدی که خودش اصلی باشد. کپی نباشد چرا که کپی خودش کپی از اصل است. کدها با خود تولید شی را در پی دارند. برای مثال بافت در بیولوژی کپی نیست چرا که کپی از یک شی اصلی و طبیعی است. تفاوت بین اصل و کپی در حال حاضر یک جیز زائد است. چه طوری زائد است؟ این سوال کلیدی است. بودریلارد دوست دارد بگوید کاملاً زائد است اما او معتقد است که تنها راه برای دور نگه داشتن سیستم جامعه از متلاشی شدن،حمایت کردن از کی موقعیت تئوریک افراطی است. بودریلارد به طور خلاصه شرح می دهد که اکثراً بر این باورند که کدها در حال حاضر و در آینده نمی توانند به صورت نفوذی و برتری داشته باشد اما با این حال اهمیت بسیار بالای کدها را نمی شود انکار کرد. واقعی مجازی ارتباطات جهانی هولوگرام و هنر و به اضافه ی آنها یی که قبلا ذکر شد نمونه های استفاده از کدها هستند.
در دوره ی که اشیای طبیعی دیگر اعتبار ندارند ساختار گرایی اولین حرکت مدرن برای به چالش کشیدن اعتبار اشیای طبیعی بود. شبیه سازی کدها تا جایی افزایش یافت که اهمیت بی همتایی در زندگی اجتماعی پیدا کرد. شبیه سازی و مدل سازی نمونه های خالص تولید هستند. چون کدها واقعیت را می سازند همان طور که در عصر تولید ذکر شده بعد از یک دوره نادیده گرفته شدن الان ظاهر شده . بودریلارد این را قابلیت برگشت می گوید قابلیت برگشت بر این اشاره می کند که تمام مراحل نهایی ناپدید شدنی هستند. هیچ چیز خارج از سیستم نیست که تبدیل به تکرار مکررات شود.
بودریلارد سه نوع شبیه سازی را تعریف می کند.: آن دسته قلابی باز در دوران کلاسیک رونسانس، آن دسته از تولید در دوره صنعتی و در آخر شبیه سازی دوره ی فعلی که توسط کدها حکومت می شوند. با اشیای قلابی، تفاوت بین اشیای واقعی یا طبیعی آشکار می شود و در تولیدات صنعتی تفاوت بین اشیا و پروسه ی کارگی آشکار می شود . در دوره ی شبیه سازی تولید بلکه دوباره بسیار بحرانی می شود و همان طور که دیدیم قانون تولید شامل کدها می شود . با توجه به تولید دوباره بسیار واضح است که نیروی کارگی هم دوباره تولید می شود. بنابراین تولید دوباره شامل آنچه که در دوطرف معادله در دوران صنعتی سازی است می شود. خاستگاه اشیا اصلی نیست بلکه کدها فرمولها،سیگنال ها و اعداد است. اگر فرض کنیم خاستگاه تولید دوباره قانون تولید است،برگشت پذیر کامل امکان پذیر است. آخرین محصول اصلی تولید شده می تواند کاملا دوباره تولید شود . تفاوت بین واقعیت و آنچه نشان داده می شود پاک شده و عصر تصویر به وجود آمد. به شکل افراطی اش حتی مرگ هم می تواند به سیستم ملحق شود و با قانون برگشت پذیری می گوید مرگ هیچ گاه اتفاق نمی افتد.
همان طور که فوکولت تلاش می کرد تا نشان دهد قدرت دیگر ماهیت واقعی ندارد. به طور خلاصه این ادعا که قدرت، ماهیت واقعی دارد فقط یک تظاهر است . شبیه سازی کلی همراه مرگ تمام ضرورت هاست.