ترکمانی و حاجی رحیمی در سال 1378 نیز اعلام کردند که با افزایش اندازه مزرعه،کارایی افزایش مییابد و همچنین مقدار عملکرد نیز متناسب با اندازه مزرعه و تنها در صورت مصرف بیشینه نهادههای دخیل معکوس میشود.
قهدریجانی در سال 1386 در تحقیقی بیان کرد که هزینه تولید در هکتار واحدهای کوچک بیشتر از واحدهای بزرگ بوده و با افزایش اندازه مزارع، هزینه تولید کاهش یافته است.
مرینی و همکارانش در سال 2001 اعلام کردند که مزارع نیشکر بزرگتر از 5 هکتار در مراکش، 36 درصد بیشتر(معادل 35 گیگا ژول در هکتار) انرژی مصرف کرده و کارایی انرژی کمتری دارند که بخش عمده آن مربوط به مصرف بیشتر الکتریسیته، سوخت و ماشینها بوده است.
ازکان و همکارانش در سال 2004 نیز اعلام کردند که میزان انرژی ورودی در کشت 36 محصول عمدهی ترکیه به ازاء هر هکتار از 4/17 به 4/47 گیگا ژول در هکتار کاهش یافته است. که میزان خروجی انرژی طی همین مدت با رشدی کمتر، 3/38 به 8/55 گیگا ژول در هکتار رسیده است. بدین ترتیب طی 25 سال کارایی انرژی در ترکیه از 23/2 به 18/1 کاهش یافته است.
عالم و همکارانش در سال 2005، به بررسی جریان انرژی در کشاورزی بنگلادش در دوره 2000-1980پرداختند. انرژی مورد بررسی، انرژی انسانی و حیوانی، الکتریسیته، گازوئیل،کود و سموم شیمیایی میباشد. نتایج مطالعه نشان داد که در طول دوره، نهاده و ستاده انرژی برای تولیدات کشاورزی به ترتیب از 4/6 به 32/17 گیگاژول بر هکتار و 22/72 به 05/130 گیگاژول بر هکتار افزایش یافته بود. این امر نشان دهنده آن است که کارایی انرژی یعنی نسبت ستاده به داده انرژی از 28/11 درصد به 1/8 درصد کاهش یافته است که در نتیجه نهاده انرژی سریعتر از ستاده انرژی افزایش یافته و به تبع آن کارایی مصرف انرژی کاهش یافته است.
بهره دهی انرژی و عوامل انسانی
ابوالحسنی در سال 1380 در رساله خود با استفاده از دادههای سری زمانی 1374-1378 و نیز نمونهای شامل 271 دانش آموخته کشاورزی در دانشگاه فردوسی مشهد تاثیر نقش نیروی کار متخصص کشاورزی را در بهرهوری کل عوامل تولید محصولات کشاورزی و تعداد دانش آموختگان کشاورزی در بهرهوری کل عوامل تولید تاثیر مثبت داشتهاند.
صفا و طباطباییفر در سال 2002 انرژی لازم برای تولید گندم آبی و دیم را در منطقه ساوه به ترتیب 5/10 و 6/10 مگاژول بر کیلوگرم برآورد کردند که بیشترین منبع مصرف انرژی سوخت تشخیص داده شده که برای اراضی آبی 67% و برای اراضی دیم 52% محاسبه شده است. آنان همچنین رابطه بین مصرف انرژی با عواملی همچون سطح سواد، نوع شغل زارع، سن، فاصله مزرعه از شهر، تعداد قطعات و مالکیت مزرعه را مورد بررسی قرار دادند که ارتباط معنیداری بین مصرف انرژی با عوامل مذکور بدست نیامد.
کارایی انرژی و مصرف نهاده ها
اسمیت و همکارانش در سال 1979 برای تعیین انرژی مصرفی در عملیات زراعی از روش تجزیه و تحلیل فرآیندهای عملیاتی استفاده کردهاند و مقدار انرژی مصرفی در تولید هریک از نهادههای مورد نیاز بخش کشاورزی در حال افزایش است. در سال 1982 میلادی 120 میلیون تن کود شیمیایی در سطح جهان تولید شده است. این میزان در سال 2002 به بیش از 147 میلیون تن افزایش یافته است و جالب اینکه مصرف این نهاده در کشورای توسعه یافته طی همین مدت از 75 میلیون تن به 50 میلیون تن کاهش و برای کشورهای در حال توسعه از 40 به 91 میلیون تن افزایش یافته است. کشورهای در حال توسعه در همین مدت با کاهش 5 درصدی در سطح زیر کشت گندم،ذرت،محصولات ریشهای و روغنی،سبزیجات،مرکبات و نیشکر، تولید خود را به 27 درصد افزایش دادهاند، اما با دو برابر شدن تولید محصولات در کشورهای در حال توسعه از دو برابر شدن سطح زیر کشت حاصل شده که مستلزم به زیر کشت بردن 1500 میلیون هکتار بوده است.
سینگ و همکارانش در سال 2004 ضمن بررسی میزان تاثیر نهادههای مصرفی(کود، سوخت دیزل و آفت کشها) در کشت گندم بر روی عملکرد دریافتند که با استفاده بهینه از میزان متداول مصرف انرژی میتون عملکرد گندم را بین 2/4 تا 22/3 در سطح افزایش داد.
سینگ و همکارانش نسبت انرژی خروجی به ورودی را در گندم در منطقه سیواس هند 2/3 بدست آوردند. نتایج حاصل از آزمایشات متعدد نشان داد که با افزایش مجدد نهادهها عملکرد سیر نزولی داشته است.
کوچکی در سال 1376 با مقایسه هفت سیستم مختلف کشاورزی بیان کرد که کارایی کل مصرف انرژی با افزایش درجه وابستگی به سوخت های فسیلی کاهش مییابد.
کسترز و همکارانش در سال 1999 بازده انرژی در تولید گندم زمستانه و چغندر قند را در اروپا بررسی کردند و دریافتند که بین افزایش انرژی مصرفی کل و کود ازته رابطه خطی وجود دارد در حالت عدم استفاده از کود ازته، انرژی مصرفی برای گندم زمستانه و چغندرقند به ترتیب 8GJ/ha و 5/7 GJ/ha بود و زمان حداکثر استفاده از کود ازته این مقادیر به ترتیب بهGJ/ha 5/17 و GJ/ha16 افزایش مییافت.
مندل و همکارانش در سال 2002 در هند به این نتیجه رسیدند که همراه افزایش مصرف انرژی در کشاورزی و بهبود بهرهوری انرژی، کارایی(نسبت) مصرف انرژی بتدریج کاهش یافته است.
آقای هانت در سال 1995 بری محاسبه سوخت مورد نیاز ماشینهای کشاورزی در حین عملیات در مزرعه از تقسیم سوخت مورد نیاز در یک ساعت را بر سطح انجان عملیات محاسبه کرده است.
تاثیر خدمات دولتی و ترویجی بر بهرهوری
آلستون و همکارانش در سال 1998 سطح بهرهوری 48 ایالت را در دوره زمانی1991-1949 بررسی کردند. آنها اثر دو متغیر تحقیقات کشاورزی دولتی و ترویج را بر بهرهوری در نظر گرفتند و به این نتیجه رسیدند که این دو متغیر تاثیر مثبتی بر بهرهوری کشاورزی در سطح ایالت دارند.
لین و هافمن در سال 2001 آثار تحقیقات کشاورزی دولتی و ترویج و برخی عوامل زیر ساختی را بر بهرهوری کشاورزی بررسی کردند. هدف آنها از انجام این مطالعه بررسی اثر سرمایهگذاری تحقیقات کشاورزی در سایر ایالات بر بهرهوری کشاورزی هر ایالت بود نتایج نشان داد که متغیر موجودی سرمایه تحقیقات محلی باید در رسیدن به یافتههای تحقیقات کشاورزی هماهنگ عمل کنند.
هافمن و اونسون در سال 1993 میزان بهرهوری در 42 ایالت آمریکا برای دوره زمانی 1982-1950 محاسبه کردند. آنها به منظور بررسی عوامل موثر بر بهرهوری کل از متغیرهای موجود سرمایه تحقیقات خصوصی و دولتی و متغیر ترویج کشاورزی استفاده کردند. نتایج نشان داد که در اغلب ایالات سرمایهگذاری تحقیقات کشاورزی دولتی اثر مثبتی بر بهرهوری کشاورزی دارد.
تاثیر نوع خاکورزی بر انرژی مصرفی
اریکسون و همکارانش در سال 1984 نشان دادند که افزایش تردد ادوات سنگین علاوه بر مصرف زیاد انرژی سبب افزایش فشردگی خاک هم میشود که سبب کاهش عملکرد محصول میشود.
برین و همکارانش در سال 1997 گزارش دادند که متوسط انرژی ورودی در هکتار متناسب با شدت عملیات است وقتی خاکورزی کاهش مییابد مصرف سوخت کمتر و بازده انرژی افزایش مییابد.