چکیده
در نظام تربیت دینی، محور و کانون همه محبتها، حب و مهرورزی به حضرت حق است و سایر محبتها باید بر محور این کانون بگردند.به تعبیر دقیقتر، بر اساس تربیت دینی، در نظام هستی محبت با لذات مختص حضرت حق است و جایز نیست که انسان نسبت به موجودات دیگر، در عرض محبت خدا، مهر بورزد.بلکه محبت نسبت به اشخاص و امور دیگر در صورتی مقبول است که در طول محبت خدا باشد و این محبت به نوعی از سوی حضرت حق مورد تأیید قرار گرفته باشد. در همین راستاست که به استنادات قرآنی و روایی پیروی از پیامبر خدا و ائمه اطهار انسان را محبوب خدا گردانیده است. در صورت تحقق این محبت،و به عبارت دیگر هم سنخ شدن با محبوب، تجلیات محبوب بر مُحِبّ اثر می گذارد و او را از طبیعت مادی و نفسانی خود جدا می کند.
کلمات کلیدی: محبت، دین داری، تبلیغ دین، امر به معروف و نهی از منکر، آرامش،
اهمیت محبت از نگاه قرآن
از آن جایی که فقط خداوند متعلَّق حقیقی محبّت در جان و فطرت انسان است،انسان نمی تواند جز خدا را دوست داشته باشد،زیرا هر چیزی را که انسان دوست دارد،به جهت کمالی آن است،همین امرموجب می شود به محبوبی نظر کند که متذکر کمال و زیبایی است. ازسوی دیگرمحبت تنها یک علاقه قلبى ضعیف و خالى از هر گونه اثر نیست بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد، کسى که مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانهاش این است که از پیامبر و فرستاده او را پیروى کند.(مکارم شیرازی،1374. 2. 513) کسى که خدا را دوست مىدارد باید به قدر طاقت و کشش ادراک و شعورش از دین خدا پیروى کند و دین نزد خدا اسلام است و اسلام همان دینى است که سفراى خدا مردم را به سوى آن مىخوانند و انبیایش و رسولانش به سوى آن دعوت مىکنند و مخصوصا آخرین ادیان الهى یعنى دین اسلام که در آن اخلاصى هست که ما فوق آن تصور ندارد، دین فطرى است که خاتم همه شرایع و طرق نبوت است، و با رحلت خاتم الانبیاء (ص) مساله نبوت ختم گردید.(طباطبائی،1417ق،3. 158) رسول خاتم (ص) نیز طریقه و راهى را که پیموده، راه توحید و طریقه اخلاص معرفى نموده است، چون پروردگارش او را دستور داده که راه خود را چنین معرفى کند و فرموده:" قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَه ٍ، أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی، وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ"(یوسف/108) یعنی بگو(اى رسول ما) بگو طریقه و روش من و پیروانم این است که خلق را با بصیرت و بینایى به خدا دعوت کنم، خداوند منزه است و من از مشرکین نیستم.عبارت دانسته از دعوت به سوى خدا با بصیرت، و پرستش خالصانه و بدون شرک پس سبیل پیامبر اسلام دعوت و اخلاص و پیروى او در این دعوت و اخلاص است.پس در این صورت شریعتی که خداوند بر اساس آن برای پیامبرش تشریع کرده،همان سبیلی که هیچ گونه شائبه شرکی در آن راه ندارد . طبق آیه 31 سوره آل عمران « قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّه...» اگر کسی می خواهد عبادت خالصانه داشته باشد،باید این عبادت بر اساس حب حقیقی باشد. یعنی حبی که به انسان اخلاص،اسلام و در نهایت او را به صراط مستقیم می کشاند و سالک را نزدیکترین راه به خدا می رساند. این حب از طریق پیروی از پیامبر حاصل می شود. ( همان،159) دوستداری و پیروی با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارد،اندازه محبت بستگی به میزان پیروی دارد،و این ارتباط پشتوانه روایاتی است که دین را با محبت برابر می داند:هل الدین الاّ الحبّ(کلینی،1362. 8. 79) بدون شک عنصر محوری دین، مهر ورزی خواهد بود واز آنجا که نصب و نصّ بر امامان معصوم به دست پیامبر(ص) به فرمان خدای سبحان است،پیروی از پیامبر از مودّت خاندان او جدا نخواهد بود(جوادی آملی،1382. 102)
نقش محبت اهل بیت در نظام دین داری
اسلام ،دین الهی است که ره آورد همه انبیاست؛چنان که خداوند فرمود:« إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلَام»(آل عمران/19). اسلام دین حقی است که اگر کسی جز آن را انتخاب کند، مقبول نیست:« وَ مَن یَبْتَغِ غَیرَ الْاسْلَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْه»(آل عمران/85)؛هر کس آیین جز اسلام را انتخاب کند،از او پذیرفته نخواهد شد. این دین با تمام ارزشمندی که نزد خداوند دارد، به وسیله سفیران الهی با دلایل روشن فر ستاده شده تا در نهایت مردم از تاریکی ها به سوی نور رهنمون سازد. خداوند در آیه اول سوره ابراهیم می فرماید:« کِتَابٌ أَنزَلْنَهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلىَ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الحْمِید» در این آیه بیرون کردن از ظلمت به سوى نور را به رسول خدا (ص) نسبت داده و فرموده است: تا تو مردم را از ظلمات به سوی نور در آورى. این بدان جهت است که رسول خدا (ص) یکى از اسباب ظاهرى این اخراج است، و ایمان هر مؤمنى هر چند در هزاران سال بعد و با واسطههاى بسیار باشد بالأخره مستند به آن جناب مىشود.(طباطبائی،1374. 12. 7) حال که حرکت از ظلمات به سوی نور به واسطه پیامبر انجام می پذیرد،پس باید محور تمام مناسک و رفتارهای مسلمانان با ایشان هم گونی و هم شکلی داشته باشد. این هم گونی و هم شکلی در قالب مودّت و محبت انجام می پذیرد: وجود نبوی نیز این مودّت و محبت را به عنوان پایه و بنیاد اسلام بیان کرده :الاسلام عُرْیَانٌ فَلِبَاسُهُ الْحَیَاءُ وَ زِینَتُهُ الْوَقَارُ وَ مُرُوءَتُهُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ وَ عِمَادُهُ الْوَرَعُ وَ لِکُلِّ شَیْءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْت . اسلام برهنه است و لباسش حیا و زینتش وقار و سنگینى است و مردانگیش عمل صالح و ستون و پایهاش پرهیزکارى است، و هر چیزى را اساس و پایهاى است و پایه اسلام محبت ما اهل بیت است. محور و کانون همه محبتها، حب و مهرورزی به حضرت حق است و سایر محبتها باید بر محور این کانون بگردند. در نظام هستی محبت با لذات مختص حضرت حق است و جایز نیست که انسان نسبت به موجودات دیگر، در عرض محبت خدا، مهر بورزد.بلکه محبت نسبت به اشخاص و امور دیگر در صورتی مقبول است که در طول محبت خدا باشد و این محبت به نوعی از سوی حضرت حق مورد تأیید قرار گرفته باشد. پیامبر می فرمایند:«من رآنی فقد رأی الحق»(مجلسی،1403 .58. 235) بدین خاطر است که مولای متقیان علی(ع)فرمود: «مبادا محبت و دوستیات را در غیر محل خود به کاربری!» (آمدی،1366. 425)هر انسانی نیاز دارد که با تمام وجود دل خود را به یک محبوب حقیقی بسپارد و آن محبوب بتواند همه ی وجود انسان را تسخیر کند. محبت به اهل بیت مسیر وارد شدن در نظام محبت ورزیدن حقیقی است و بشر شدیدا به آن نیاز دارند.تا جایی که حقیقت این حب بر همگان واجب شده است. امام صادق(ع) می فرمایند: حُبُّ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ الْوَلَایَه ُ لَهُمْ وَاجِبَه ٌ وَ الْبَرَاءَه ُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَاجِبَه ٌ وَ مِنَ الَّذِینَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ ع...)(صدوق،1362. 2. 607)
نقش محبت اهل بیت در تبلیغ دین
دین با تمام اجزاء و فروعاتی که در بر دارد، دارای آغاز و انجامی است که از هر گونه خطا و اشتباه و دسترسی نااهلان بشری باید در امان باشد. پیامبر خدا در گفتاری با حضرت علی(ع) ، پایان و انجام دین را به خاندان عصمت و طهارت منتسب کرده اند: «یَا عَلِیُّ إِنَّ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ الدِّینَ کَمَا بِنَا فَتَحَه...»(مفید،1413. 251) خاندانی که طبق حدیث متواتر ثقلین قرین با قرآنند و هم چون قرآن هیچ گونه شائبه ضلالت و گمراهی در آنها راه ندارد . درباره مسأله کلیدی دین ائمه اطهار و شاگردان آنان اهتمام بسیاری و رزید ه اند تا دین را از گونه های ضلالت و گمراهی همچون تحریف زیاده روان، در لباس دین در آمدن مبطِلان و تأویل جاهلانه از دین تنها در رهین حفاظت خاندان عصمت و طهارت آموزش دهند. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:« إِنَّ فِی کُلِّ خَلَفٍ مِنْ أُمَّتِی عَدْلًا مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یَنْفِی عَنْ هَذَا الدِّینِ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ وَ إِنَّ أَئِمَّتَکُمْ قَادَتُکُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَانْظُرُوا بِمَنْ تَقْتَدُونَ فِی دِینِکُمْ وَ صَلَاتِکُمْ»(صدوق، 1395ق. 1. 221) در هر نسلی از امت من، داد گری از اهل بیت من حضور دارد که تحریف زیاده روان، در لباس دین در آمدن مبطِلان و تأویل جاهلان را از این دین دور می کند. امامان شما همان راهبران شما به سوی خداوند هستند. پس بنگرید که در دین و نماز خود به چه کسانی اقتدا می کنید؟ مسأله دین، رفتن به سوی خداست، که باید همراه با کسانی باشد که مسیر را به خوبی آشنا باشند.محبت و مودت چنین ذوات مبارکی، نه امر تشریفاتی، بلکه از اصول دین و سرمایه رسمی آنان است. چرا که مسائل اسلامی دو گونه است: بعضی امور کلیدی اند و برخی جزء مسائل فرعی. جابر بن عبد الله انصاری، این صحابی بزرگوار که خود از گروه بزرگ انصار بود، کوچه به کوچه و خانه به خانه محله انصار را می گشت و می فرمود: أدّبوا أولاد کم علی حبّ علی بن أبی طالب؛فرزندان خود را به دوستی حضرت علی(ع) تربیت کنید. (صدوق،1400ق.77) این روش ترویج و تأکید بر محبت اهل بیت،گویاست که این موضوع نظیر بحث های فرعی دین نیست، چرا که باطن و نفس فروعات دینی به امامان حق می رسد. محمد بن منصور از امام کاظم(ع) در ذیل آیه 33 اعراف« قُل إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ حدیثی از ایشان نقل می کند: َ فَقَالَ إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَجَمِیعُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِی الْقُرْآنِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِکَ أَئِمَّه ُ الْجَوْرِ- وَ جَمِیعُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ تَعَالَى فِی الْکِتَابِ هُوَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ مِنْ ذَلِکَ أَئِمَّه ُ الْحَق.(کلینی،1362. 1. 374) برای قرآن ظاهرى است و باطنى، همه آنچه را خدا در قرآن حرام کرده ظاهر قرآنست و باطن آن پیشوایان جورند و همه آنچه را خداى تعالى در قرآن حلال فرموده ظاهر قرآنست و باطن آن پیشوایان حق (ائمه معصومین علیهم السلام) هستند. پس صرف پرداختن به فروعات دینی نمی تواند در تبلیغ و ترویج دین راهکار مناسبی باشد. پس جای شگفت نیست، صحابه عالیقدری همچون جابر بن عبد الله انصاری در حالت پیری و نابینایی، عصا زنان خانه به خانه و در محله های مختلف می گردید و این گونه از حریم ولایت دفاع می کرد. در حالی که این سیره در هیچ موردی از فروع دین سابقه نداشته و این خود بیانگر آن است که مسئله محبت اهل بیت از زمره احکام کلیدی و رکنی دین است. چرا که با رسیدن به محبت اهل بیت (علیهم السلام) دین برای انسان به صورتی جلوه می کند که تجسم عینی دین امامان معصوم (علیهم السلام) هستند، و دیگر شریعت الهی برای انسان در حدّ تشریع و اعتبار باقی نمی ماند بلکه انسان متوجه حقیقت تکوینی آن می گردد.