رابطه کار و تحصیل چیست؟
ما برای چه چیزی درس میخوانیم گاهی اوقات قدیمیها به ما میگویند
1 - شغل فرد در تعیین الگوی روابط اجتماعی و دوستهای او چه نقشی دارد ؟
هر چقدر علم آدامها بیشتر باشد روابط اجتماعی انه با دوستان و آشنایان بهتر است .
2- شغل فرد در تعیین محل سکونت او چه نقشی دارد؟
هر چه فرد محل سکونتش نزدیکتر باشد کارهایش آسان تر و زودتر انجام می گیرد.
3- شغل فرد در تعیین الگوی رفتاری او(مانند طرز لباس پوشیدن، صحبت کردن، و...) چه تاثیری دارد؟
تاثیر زیادی دارد چون هر چه شغل فرد بالاتر باشد طرز لباس پوشیدن و صحبت کردن آن فرد ،فرق دارد.
وقتی ما دانشآموزان به کلاس درس وارد میشویم همیشه در بیشتر مقاطع تحصیلی از ما میپرسند که علم بهتر است یا ثروت هیچ وقت از ما نمیِپرسند که چطور میخواهید با توجه به تحصیلات خود به شغل آینده خود برسید.
دانشآموزان همیشه در تکاپوی قبول شدن و به موفقیت رسیدن هستند ولی نمیدانند چگونه آینده خود را تضمین کنند چه بسا کسی در درس خود دانشآموز موفق و ممتازی باشد ولی انتخاب غلط آن در رشته یا کارش سبب نابودی و بیثمر بودن آن شخص در جامعه شود.
هر شخص موظف است که رشته تحصیلی خود را با توجه به برنامهای که برای آینده خود چیده انتخاب کند و کاری به انتخاب پدر و مادر و یا دوستان و آشنایان خود نداشته باشید چه بسیار والدینی که از فرزندان خود توقع دارند که مهندس یا دکتر شوند و در رشته ای درس بخوانند که آنها دوست دارند غافل از آنکه فرزندشان کشش فهم و درک آن دروس را ندارند و سبب ضربه زدن ناخواسته به فرزندان خود میشوند به طور مثال اگر کسی دوست دارد که پزشک شود و به خواهش تمنای والدین خود وارد رشته حسابداری یا گرافیک شود چه بسا که به نتیجه نرسد و در نیمه راه وا بماند و یا بعد از گرفتن دیپلم در رشتهای که به آن علاقه ندارد و برای آن فقط جنبه ژست و نما است وارد شود و در آخر بدون هیچ هدف و انگیزهای تحصیلات خود را به پایان برساند، ، ولی اگر دوست داشته باشد که پزشک شود و بر خواسته خود پافشاری کند حتماً باید رشته تجربی را انتخاب کند و منابع مربوط به این رشته را بخواند. و در این درسها ماهر و حرفهای شود تا بتواند به مقطعی که دوست دارد و شغلی که به آن علاقه دارد برسد . مسلماً همین فرد اگر با علاقه وارد رشتهی مورد نظرش بشود و با توجه به علایق و استعداد خود به ادامه تحصیل بپردازد انسان موفق با ایدههای بزرگ خواهد شد و چه بسیار که این چنین بودند و برای خود و دیگران باعث خیر برکت بودهاند.
انسانهای موفق همیشه انتخاب درست خود را بر اساس علایق و استعدادهای خود انتخاب میکند کسی که به صورت تجربی مکانیکی یاد میگیرد و بعدها وارد فنیحرفه ای شود و رشته مکانیک را انتخاب کند چون به آن رشته علاقه دارد و تا حدودی در آن تبحر دارد درسها برای او شیرین و با جذبه میشوند و این شخص به طور حتم اگر این رشته را ادامه دهد بطور حتم مهندس سرآمد با ایدههای عالی یا یک مکانیک ماهر در این رشته خواهد شد و از آن گذشته میتواند برای خود کار و درآمد کسب کند و از این طریق آینده خود را تضمین کند.
کسی که با توجه به فنی که دارد بتواند چند نفر دیگررا با خود همراه سازد و نه تنها برای خود منبع درآمد باشد که برای دیگران نیز سبب شغل و کار شود بطور مطمئین و صد در صد این فرد، شخص کارآمد و زیرکی است که توانسته با توجه به درس و تحصیل خود شغل آینده خود را انتخاب کند این فرد نه تنها در دوران تحصیل با اشتیاق درسهای خود را میخواند بلکه هم در مدرسه فرد موفقی میشود و هم در جامعهایی که بعدها در آن کار خواهد کرد فرد معروف و سرآمدی خواهد شد.
فردی که با توجه به درس و رشتهایی که انتخاب کرده توانسته مسیر زندگی خود و سایر کسانی را که سرنوشت برای آنها رقم زده که بر سر راه آن شخص قرار بگیرند تغییر خواهد کرد.
پس با این صحبتها مشخص میشود که رابطه کار و درس چقدر مهم و تنگاتنگ است و چه مهم است که انسان تحصیل و علم را همراه عمل و کار خود قرار دهد و به این وسیله نه تنها برای خود که برای اجتماعی که در آن زندگی میکند فرد مفید و مثمرثمری واقع شود.
فردی که تحصیلات خود را در سطح عالی ادامه دهد و رشتهایی را که انتخاب میکند دوست داشته باشد و با تمام وجود به رشتهی خود عشق وعلاقه نشان دهد همیشه شیوههای جدیدی برای رشتهی خود ایجاد میکند و به این وسیله با ایجاد روشها و متدهای جدید کار جدیدی را به عرصه ظهور می رساند کسی که در مورد الکتریسیته و سیم و برق کار تجربی یاد گرفته باشد و به آن علاقه دارد باید در رشته برق ادامه تحصیل دهد زیرا تجارب گذشته با علم حال وی مختلط خواهد شد و برای آینده کارش را تضمین خواهد کرد کسی که این این کار را انجام دهد و در رسانهها ومقالات پیوسته به دنبال طرحها و شیوهها و قطعات جدید کاربردی در برق باشد در کار خود موفقتر از آن شخصی است که کار برق را بصورت تجربی و شاگردی یاد گرفته است.مطمئیناً کسی که به صورت اصولی و کلیدی در یک رشته آموزش دیده باشد و روشهای علمی و فنی خود را با هم دخیل کند از کسی که فقط شیوههای گذشته را دیده و یاد گرفته فرق خواهد داشت.
کسی که از همان اوان زندگی برای همهی کارهای خود برنامهریزی کند و روی یک روش و الگوی مناسب حرکت کند بطور حتم موفق میَود به بسا که مخترع قطعه و یا ایدهای شود که هیچ کدام از آن افرادی که سابقاً در آن رشته کار میکردهاند قادر به فهم و درک آن نبوده و یا به ذهنشان خطور نکرده است.
کسی که به علایق خود اهمیت ندهد و یا اگر هم بدهد ولی از روی اجبار کاری را انتخاب کند که با رشتهی تحصیلی اش همخوانی ندارد و فقط به خاطر آن که کاری داشته باشد و به قولی به آن بیکار نگویند کاری را قبول میکند کمکم از کار خود زده میشود و کار برای وی تنها یک نیاز برای رفع حوائج و خواستههای خود و خانواده میشود و هیج ایده و انگیزهای از خود برای بهبود آن کار ایجاد نمیکند و یا ناخواسته بدلیل علاقه نداشتن به آن کار ایده و طرحی به ذهنش خطور نخواهد کرد و این بدترین آسیب به یک اجتماع است زیرا اگر مبنا بر این باشد که هر کس فقط کاری داشته باشد و مهم نیست که به آن کار با توجه به رشته تحصیلی و علاقه شخصی بپردازد با محیطی یک دست و خالی از نشاط و طرح جدید روبرو میشویم که مردمی مکانیزه هر روز بر سر راه ما قرار می گیرند که در یک ساعت معین کار را شروع و با یک بازده ضعیف و کم در یک زمان به آن کار خاتمه میدهند و برای فرار از محیط کار لحظه شماری میکنند که به مرور و خیلی زود این دسته از مردم از لحاظ روحی و جسمی فرسوده و از کار افتاده میشوند.
پس بهتر آن است که هر شخص با توجه به علاقه، رشته تحصیلی کار خود را انتخاب کند و اگر موفق نشد نزدیکترین کاری که به نظرش میرسد به آن کاری که به آن علاقه دارد را انتخاب کند که لااقل از لحاظ روحی سرزنده باقی بماند.
امیدوارم که این موضوع که یک موضوع لازم و ضروری برای بقای هر اجتماعی است بیشتر مورد توجه مسئولان و دست اندرکاران قرار بگیرد و با توجه به نیاز هر جامعه و فارغالتحصیلان آن برنامهریزیهای لازم صورت گیرد تا جامعهای با نشاط و شاد با طرحهای زیبا و جدید و جامعهای با شکوفایی خاص که رابطه مستقیم با کار و تحصیل برای افراد آن جامعه ایجاد کردهاند باشیم جامعهای که وقتی دانشآموزان یا دانشجویان آن از تحصیلات فارغ میشوند بدون هیچ دغدغه و مشکلی کار خود را انتخاب کنند و هیچ کس نگران و دلواپس آینده خود نباشد باشیم. برای پایان دادن به این مقوله بیانی از یکی از بزرگان هند را جایگزین حسن ختام این بحث میکنم.