جنگ خندق، که به جنگ احزاب نیز معروف است، در 17 شوال سال پنجم هجرت بعد از غزوه بنى نضیر واقع شد. این جنگ همان طورى که از نامش (احزاب) پیداست، جنگى بود که در آن تمام قبایل و گروههاى مختلف دشمنان اسلام، عرب، مشرک و یهود، بر ضد اسلام با هم متحد شدند و نیروى عظیمى را تشکیل دادند و براى محو اسلام و نابودى مسلمانان عازم مدینه شدند. و نزدیک به یک ماه مدینه را محاصره کردند و چون مسلمانان براى جلوگیرى از پیشروى دشمن، اطراف مدینه را به صورت خندق درآورده بودند، این جنگ را غزوه «خندق» می نامند.
جنگ احزاب آخرین تلاش دشمن
این جنگ آخرین تلاش دشمن بود که پیروزى در آن به نفع هر گروه تمام مىشد، سرنوشت آن گروه را مشخص مىکرد. به همین دلیل هنگامى که قهرمان بزرگ عرب، «عمرو بن عبدود» در برابر قهرمان رشید اسلام، امیر المؤمنین على بن ابى طالب (ع) قرار گرفت، رسول خدا (ص) فرمود: «بَرَزَ الإیمانُ کلُّهُ إلى الشرکِ کُلِّه؛ تمام ایمان در برابر تمام کفر قرار گرفت.» چرا که پیروزى على بن ابىطالب (ع) بر عمرو، یا عمرو بر على (ع) پیروزى ایمان بر کفر و یا پیروزى کفر بر ایمان بود؛ به عبارت دیگر، سرنوشت آینده اسلام و شرک با این کارزار رقم مىخورد. لذا پس از پیروزى اسلام در این جنگ، قریش دیگر نتوانست خود را سازماندهى کند و براى همیشه ابتکار عمل به دست مسلمانان افتاد و قدرت دشمن براى همیشه شکسته شد و ستاره اقبالشان به افول گرایید. این پیروزى در حقیقت نقطه عطفى در تاریخ اسلام به شمار آمد و کفه موازنه قوا را در میان اسلام و کفر براى همیشه به نفع مسلمانان بر هم زد؛ به طورى که دشمنان قسم خورده اسلام، دیگر قدرت جنگیدن با سپاه اسلام را نداشتند بر همین اساس بود که پیامبر اسلام بعد از پایان جنگ فرمود: «الآن نَغزوهم و لا یَغزوننا؛ اکنون ما با آنها مىجنگیم، اما آنها قدرت جنگیدن با ما را ندارند.»
تشکل شرک و کفر در نابودى اسلام
کفار مکه و قریش همواره در کمین بودند تا به نحوى بر پیکر اسلام و مسلمانان ضربه وارد نموده، و در فرصت مناسبى به جانب پایگاه اسلام، مدینه لشکر کشى کنند، تا اسلام را نابود نمایند. همزمان با جنگ احزاب، عامل دیگرى سبب شد که شعله این جنگ روشن شود و لشکر ده هزار نفرى متشکل از کفر و شرک و یهود، به جانب مدینه سرازیر شوند. این عامل، فتنه و تحریک یهود «بنى نضیر» بود که کفار مکه را تشویق به جنگ کردند و قول همکارى و پشتیبانى به آنها دادند. بنى نضیر گروهى از یهود بودند که در کنار مدینه ساکن و با مسلمانان پیمان دوستى و عدم تعرض بسته بودند. یهودیان بنىنظیر به پیمان خود عمل نکردند و به دنبال فرصتى بودند تا پیامبر (ص) را به قتل برسانند؛ اما قبل از آنکه آنها طرح خود را عملى سازند، جبرئیل امین نازل شد و حضرت را از توطئه آنها آگاه ساخت و پیامبر (ص) بلافاصله مکان خود را تغییر داد و از محل توطئه خارج شد. بدین ترتیب نقشه هاى آنها نقش بر آب شد. پس از این حادثه، رسول خدا توطئه بنىنضیر را نقض آشکار پیمان عدم تعرض دانست و به آنها پیام فرستاد که ده روز فرصت دارند شهر مدینه را ترک کنند و یا آماده جنگ باشند. طایفه بنى نضیر در ابتدا با تکیه بر وعده سرکرده منافقین یعنى «عبد اللَّه بن اُبّى»، به مدت بیست روز پس از پایان مهلت، ایستادگى کردند اما چون توان مقاومت نداشتند، خانه هاى خود را تخلیه کرده و به سوى خیبر - واقع در چند فرسخى مدینه - رهسپار شدند. ماجرا در اینجا خاتمه نیافت؛ زیرا دشمنى و خصومت آنان نسبت به اسلام و پیامبر خدا بیش از اینها بود. پس از این حادثه، چند نفر از بزرگان و رؤساى بنى نضیر مانند «سلام ابى الحقیق» و «حیى بن أخطب» در رأس هیأتى عازم مکه شدند و آمادگى خود را براى جنگیدن با مسلمانان به اطلاع سران قریش رساندند، و به آنها قول دادند تا آخرین نفس در کنار مشرکان مکه بایستند و با پیامبر اسلام بجنگند. بدین ترتیب مشرکان مکه را آماده جنگ کردند و از آنجا به سراغ قبیله «غطفان» - که از یهودیان بودند و دشمنى سرسختى با اسلام داشتند - رفتند و آنها را نیز تشویق به جنگ با مسلمانان نمودند. آنها هم به درخواست آنان رأى موافق دادند، مشروط بر این که پس از پیروزى، محصول یک ساله خیبر به آنها پرداخت شود. اما کار در اینجا خاتمه پیدا نکرد و قریش با همپیمان خود قبیله «بنى سلیم»، و غطفان هم با هم پیمان خود قبیله «بنى اسد» مکاتبه نموده و آنها را براى شرکت در این لشکر کشى دعوت نمودند، و این قبایل هم دعوت آنها را پذیرفتند و در روز معین کفر و شرک و یهود که از اسلام سیلى خورده بودند و یا براى آینده خود احساس خطر مىکردند، دست به دست هم دادند و با ده هزار نفر به فرماندهى ابو سفیان عازم مدینه شدند، تا کار اسلام را یکسره کنند و پیامبر (ص) را به قتل برسانند و مسلمانان را قتل عام نمایند و اموال آنها را به غارت برده و زنانشان را به اسارت ببرند. اما خداى بزرگ غیر از این را خواست، لذا با شکست آن گروهها و احزاب، پیروزى نصیب مسلمانان شد و براى همیشه چراغ کفر و بت پرستى خاموش و چراغ اسلام روشن گردید