مقدمه :
سپاس پروردگار را که انسان را از خاک بی جان آفرید و به او نطق و بیان عطا فرمود – به انسان نوشتن آموخت تا او بتواند میوه بستان اندیشه های خود را به کام مشتاقانش بچپشاند و نغمه های جانبخش وجود را به گوش ایندگان برساند .
سرزمین قزوین با پیشینه ای در عرصه های علم ، فرهنگ ، اندیشه و دارای قدمتی دیرینه است و نشانه های تمدن 9000 سال پیش از میلاد درادر خود نهان دارد که با پیدایش اسلام در ایران موقعیت و اهمیت بسزادی یافت و مهد پرورش علوم اسلامی از جمله حدیث ، تغییر فلسفه ، عرفان ، کلام فقه ، نجوم و ادب قرار گرفت و تا عصر حاضر این روند ادامه یافت .
ظهور چهره های نامداری همچون میرزا حسین خان سهپسالار قزوینی «صدراعظم» یسد اشراف الدین حسینی قزیوینی « نسیم شمال » عارف قزوینی ، علی اکبر دهمزا ، علامه محمد قزوینی . حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترایی ، شهیدان محمد علی رجایی و عباس بابایی و .. در این خطه به چشم میخورد که از تاریخ و فرهنگ ایران اسلامی حکایت میکند .
یورش بی امان تمدن بی پروا غروبوزرق و برق ظاهر فریب ابزار و وسایل و تکنولوژی جدید ، موجب جلب توجه اذهان و افکار کسانی خواهد شد که بیشتر به گذراندن زندگی مشغولند و کمتر به حقیقت آن میاندیشند در پی این هیاهو و جنجال تبلیغاتی ، فرهنگ بی ریشه و دنیا گرامی غربی به شیوه های نوین و جذابیتی کاذب جای فرهنگ مذهبی ملی مردم را میگیرد که از پیشینه درخشان و هدفدار پدران خویش آگاهی میداشتند . شاید با درایت و شکیبایی هنرمندان این هیاهوی بی معنا را به هیچ میانگاشتند و صراحت حیات را میپیمودند و پرچم پر افتخار پدرشان را دست به دست تا بی نهایت زندگی ، دلیل راهشان میکردند – بی شک اثر ملتی بدانند که اجدادشان طالایه دار فرهنگ انسانی و پیش قرلولان تمدنی سالم و صالح بودند – با نازدنگی و بالندگی دیگری به زندگی و دنیا مینگریستند و البته که خفتگان ظلمت شب رهروان طلیعه را صواب را نمی یابند .
نسل جدید ، نسلی که نتواند فرزندان کیستند و خود را و فرهنگ خود را نشناسند بی گمان به ورطه گرامی فرهنگی نزدیتکرند – ما بر سران نیستیم که تعجب جاهلی آباء و اجدادی را نده کنیم که هرگز چنین مباد بلکه منادب آینم که وظیفه همه کسانی که آینده فرجام و تمدن بیگانه را میدانند و میشناسند یک دل و صادقانه از هر آنچه هدایتی نباید – رسالتی بر دوش دارند و هم امروز ها جلو این شبیخون بی هویتی و واماندگی را گرفت که فردا دیر است .
قال رسوالله … قزوین با ء من ابواب الحبه .
محوده جغرافیایی قزوین پنه ایست طویل که فاصله بین 57/36 درجه سانتی گراد تا 38/35 درجه سانتی گراد عرض شمالی و 01/51 درجه سانتی گراد تا 18/48 درجه سانتی گراد طول شرقی گسترده شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1298 متر است و با توجه به موقعیت ویژه جغرافیایی در مرکز یکی از مهمترین گروههای ارتباطی شبکه راههای اصلی ایران و از جمله جاده ابریشم بوده و فراز و نشیب تلخ و شیرین را پشت سر نهاده است . شمال ان را سلسله جبال سر به فلک کشیده البرز از شمال شرقی به طرف جنوب غربی در بر گرغفته متعلق به دوران سوم زمین شناسی و در دل خود معادنی دیقیمتی را نهان داشته است و نواحی اساطیری الموت و رودبار در آنجا واقع هستند قلعه قدیمی آتش نشان «درخک» با 2770 متر و « تخت سلیمان با بلندی » با بلندی 4400 متر سر به آسمان میسایند و با عبور از گردنه های « سلمبار » و « آلو چشمه » میتوان به شهرهای تن کابن ، لنگرود و رشت سر ازیر شد – و با به هم پیوستن رودهای «طالقان» و «الموت » و « شاهرود» و « یفسد رود » در لابلای فراز و نشیب البرز غربی میخزد و آبادانی به ارمغان میآید که با احداث کانالهایی آب آن به طرف دشت وسیع قزوین هدایت میشود .
قزوین در دامنه جغرافیایی رشته کوه البرز دشت پهناور و حاصلخیز به وسعت 443 هزار هکتار دارد که باختر ، رشته کوههای شمالی – جغرافیایی «چرگر» آن را از زنگان «خمسه» جدا میکند و در جنوب چند رشته کوه موازی به نام «رامند» و از غرب به کوههای «خرقان» و در دز گزین همدان اتصال مییابد و از جانب خاور بی هیچ مانعی به «ساوه» و «ساوجبلاغ» میپیسوندد که جزئی از دشتهای قزوین بوده است – روهای « خر رود » یا «رود شور » و «ابهر رود» و « حاجی عرب» و دیگر رودهای فصلی بخش دیگری از دشتها را آبیاری میکند – با «مه » یا «سرد» متناوباً در یال میوزد و در تابستان خنکی هوا را به همراه دارد و باد « راز » یا «گرم» که از طرف جنوب غربی میوزد و تبخیر هوا رادر پی دارد و باد «کهک» یا «قاقازان» نیز موسمی و داراس خصوصیات هوای گرم است . در منطقه قزوین صدها تپه باستانی شناسایی شده که هر یک برگ ظریفی از تاریخ و تمدن میهن اسلامی ما را در سینه جای داده اند و تنها حفاری تپه « سگزآباد» نشان گرد تمدن 9000 سال یکجاننشینی در این دشت حاصلخیز است .
قزبوین را در نوشته های قدیم اروپای شهر باستانی « ارساس» یا « ارساسیا » و در تواریخ یونان همان شهر قدیمی « راژیا» در زمان اشکانیان به نام مؤسس آن «اردپا» خانده اند ساسانیان آنم را « کوشین » نامیدده اند یعنی سرزمینی که نباید از آن غافل شد برخی هم آن را «مستوین» یا شهری که مردمی پر صلابت استوار دارد و بعضی از مورخین هم معرب کاسپین گفته اند که دلیل آنکه قوم «کاسیت» از مجاور دریای مازندران به طرف این دشت مهاجرت کرده و با اقوام بومی اختلاط نموده اند و گروهی هم به مرکز ایران رفته اند و دریای خزر نیز به همین دلیل به « بحرالقزوین» یا « دریای قزوین » اشتهار دارد .
منطقه قزوین به دلیل موقعیت ممتاز جغرافیایی کشاورزی و مواصلاتی همیشه تاریخ مد نظر بوده است چنانچه در زمان اقتدار حکومت «مادها» یکی از نقاط ویژه حکومتی در ارتباط با پایتخت «هکمتانه» بوده . راههای مهم ارتباطی از آن میگذشته و از نظر اقتصادی و نظامی نقش مؤثری داشته است . از نوشته های آشوری بر میآید . د| مهد و استراتاژیک «ساگ بیتو» ویران میشود – اما هنگام بازگشت مادهای در منطقه کوهستانی قزوین همدان راه را بر آشوری میبندند و بزری خونین به راه میاندازند .
پس از وی «سارگون» به بخشهای وسیعی از قزوین لشکر کشی میکنند تا بلکه در «دژمهد» «اندار پارتن آنو » را در شرق «سپردا» نزدیک ناحیه کنونی قزوین از میان بردارد .
دلاوران این سرزمین که نام «اقرته ها» یا «امردها» در نیروهای نظامی هخامنشیان نقش ویژه ای داشته اند و این منطقه یکی از «استانها» یا «ساتراپها» مهم محصوب شده است و در هنگام یورش اسکندر مقدونه ازادمردان ناجی کوهستانی به مقابله ای بی امان پرداخته و هرگز سلطه مقدونیان را برخورد روا نداشته اند و هخامنشیاندر نقاط خوش آب و هوای دشت کاخ ها باغها بنا نهاده بوده اند و …
شورش مردم و نا امنی های منطقه «فرهاد اول «پادشاه اشکانی » را بر آن داشت تا به این ناحیه لشکر کشی نمایند ( 181 تا قبل از میلاد ) و حوادث دیلم شاپور پسر اردشیر بابکان را ملزم نمود تا دژ مستحکمی در این سرزمین بنا نهادند که آن را «شازشابور» یا «کوشین» نامیده اند و نواحی قزوین مانند دشتبی «قاقزان» «نرگه» « ضیاء آباد» «نهاوند» «فارسجین» «ساج» «شاکین» و «سیادهن» پاکستان از مناطق مأمول و از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده اند .
به طلوع خورشید عدالت گشتر اسلام ارکان حکومت ساسانی بر لرزه افتاد تا آنکه سپاه اسلام به منظور گسترش توحید و محو شرک و بتپرستی به حرکت در آمد نیروی مقاومت سلاطین ساسانی به فرماندهی «رستم فرخزاد » رهسپار «قارسیه» شد . – اگر چه لشکر قزوین هم که در آن معرکه حضور داشت ولی چون درخش کفر و الحاد و به «بنی الحمرا » مشهور و به امام علی (ع) گرویده و تشیع را برگزیدند و بعد به امام حسین (ع) بیعت کردند و آماده دفاع از حریم امامت شده اند مسجد عظسم بنی الحمرا در کوفه شهرت به سزایی دارد – و اما قزوین در سال 24 هجری بدست برای بن عارف فرمانده سپاه والی کوفه به صلح گشوده شد واز «ثغور» یا مرزهای مهم و استراتاژیک حکومت اسلامی بشمار میرفت و از اهمیت حضور در این شهر ، احادیث بسیاری از پیامبر (ص) نقل شده است .
چون قزوین به صلح فتجح شد بنابراین معابد ساسانی تخریب شد و یکی پس از دیگگری به مسجدی مبدل گردید . «ربیع بن خشم ثوری » فرمانده لشکر امام علی (ع) مسجد مشهور «ثور» را بنا نهاد و دز مان عبدالملک مروان «مسجد ثوب » ساخته شد – این دو مسجد در محل مسجد «جامع» و از مساجد قرن اول اسلامی هستند – در سال 192 هجری هارون الرشید که عازم خراسان بود شهرت دارد – این شهر نزدیک به یک قرن ، بخشی از سرزمین وسیع آل بویه بود « و صاحب عباد » وزیر مشهور فخرالدوله ، کتابخانه ای بزرگ و مدرسه ای بنیان نهاد – از اواخر قرن پنجم تا حمله هلاکوخان (654 ه) که انقراض اسماعیلیه میباشد . واقعه «حسین صباح» مغول شهر ما پایداری قهرمانانه ای از خود نشان داده و مردم در برابر آن سیل بنیان کن ، سر تسلیم فرو نیاورده اند اگر حکومت «ایلخانیان» در «سلطانیه» متمرکز بود اما قزوین ممتازی داشت و سجاس و سهرود ( که شهری آباد بود ) و طالقان و طارم … جز قزوین و در تقسیمات کشوری عنوان ›تومان» یا « استان» ورد را دارا بوده و راه های مهمد مواصلاتی از آن میگذشته است و …
از مرگ تیمور تا به قدرت رسیدن شاه اسماعیل صفوی دوم قزوین سک قرن پر تلاطم و ناخوشی را گذرانده اند تا آنکه پس از جنگ «چالدران» در سال 920 ه قزوین مورد توجه قرار گرفته و رفته رفته به صورت پایتخت دوم صفیه در آمد – طهماسب فرزند بزرگ شاه اسماعیلدر حالیکه ده سال و شش ماه داشت صاحب تاج و تخت شد و در سال 951 ه اراضی و باغاتی را خرید و به احداث مجموعه ای از کاخها و عمارات سلطنتی فرمان داد – زیبایی زایدالوصفی پدپد آمد که شاه 11 سال از آن جا بیرون نرفت . زمان قاجاریه ، در واحدهای وابسته به قزوین تغییر وتحولی پدید امد و بخشی از آن جز تهران و پاره ای مانند ابهر یجای و قسمتهایی از خرقان ، ضمیمه خمسه و زنجان شد ولی با این همه از موقعیت نظامی و استراتاژیک و ارتباطی آن کاسته نشد .
« تاریخ و جغرافیای تاریخی قزوین »
«شهر قزوین»
بنای شهر قزوین را شاپور اول ، دومین پادشاه ساسانی نسبت داده اند (242 م ) و این در حالی بوده که مردم در جنوب و غرب این شهر جدید زندگی میکرده اند و چون « دژ قزوین » در مرکز شهر قرار گرفت ، با رویی به گرد آن ساخته شده تا از هجوم طوایف ساکن کوهستان در امان بماند – قزوین در سال 24 ه . ق به دست «براء بن عازب » به صلح گشوده شد و این همان شهر «شاپوری» و آخرین حدی بود که مسلمانان در اختیار داشتند و مانند دوره ساسانی ، پایگاهی مهم به حساب میآمد .
ابن فقسه میگوسد : « سعد بن عاص بن امیه والی کوفه مأمور جنگ با دیلم گردید و قزوین را شهر ساخته «ثغر» مردم کوفه قرار دارد « شاذشاپور» یا شهر شاپوری را شهر کهن نامیده اند و چون « موسی الهادی » خلیفه عباسی (170 – 169 ه ) به قزوین آمد فرمان داد تا شهر دیگری نردیک شهر شاپوری بسازند و آن را «مدینه موسی » نام نهاد و متعلقاتی به آن افزود – در سال 176 ه ق « مبارک» غلام موسی الهلادی نیز شعر دیگری ساخت که به آن «مدینه مباکیه » موسوم شد . هارون الرشید هنگامیکه به خراسان میرفت به قزوین آمد و فرمان داد تا حصاری به دور این شهر بکشند ولی با مرگ او حصار نا تمام ماند تا این که در سال 254 ه ق «موسی بن بوقا » از طرف « المعتزبا … » با روی شهر را به اتمام رسانید به نوشته موخرین در آن روزگار غزوین شهری بزرگ و مزارع و باغستان فراوان داشته و چند شهرستان بوده است و در میان شهرهای عراق عجم ، اهمیت و اعتبار ویژه ای داشته است – چنانچه هر حاکم و فرمانروایی آثاری مانند مسجد و مدرسه و … از خود به یادگار گذاشته است .