چکیده :
آنچه در فضا های شهری امروزه عمیقاً نادیده گرفته شده است آماده کردن فرد برای مواجهه با فضا های جدید در شهر است. مفاهیمی چون به استقبال رفتن در یک فضا، اجازه خواستن برای ورود به یک فضای شهری، تغییرات حالت حسی فرد برای تغییر حس مکانی و فضایی و در آغوش کشیده شدن توسط فضاهای شهری که در آن زندگی می کنیم، امروزه از یادها رفته اند. اما با بررسی و تجربه کردن این حس ها به صورت عینی شاید بتوان این مفاهیم را نهادینه کرد. در این پژوهش این بررسی در یکی از قدیمی ترین محلات یک شهر سنتی با پیشینه تاریخی انجام گرفته است در این مقاله حاضر برای تحلیلی دقیق تر تحقیق موردی در محله ویجویه تبریز بر روی سلسله مراتب فضایی صورت گرفته . بی شک انتخاب این محله به دلیل آن است که تغییرات فراوانی در طی زمان بر آن حادث نشده است و آنچه از تغییر احساس در گذر از عرصه های عمومی تاخصوصی یک شهر انتظار داریم را در مقابل چشمانتان به تصویر می کشد.
توصیف های این فضا از بررسی ها و تجربه های مکانی عینی و ذهنی در دو بعد نقشه و سه بعد حضور در فضا نتیجه شده است که به انضمام مقاله فیلم ای از محله پیوست شده است.
مقدمه :
اهداف انتخاب موضوع:
آنچه در فضاهای شهری امروزه به شدت مشهود است عدم رعایت آنچه احساسات انسان را برمی انگیزاند می باشد. به نظر می رسد پیوستگی چندجانبه فضاهای محله ای در شهرهای قدیمی این حس را در شهروند ایجاد می کند که تمام این فضاها کاملاً متعلق به خود اوست و فرد در حرکت از خصوصی ترین عرصه زندگی خود تا عمومی ترین اجتماع انسانی در شهر هیچگونه احساس استقلال و گسستگی از مایملک خود ندارد. این هدفی است که مقاله در پی اثبات آن است. احساسی که معنای واقعی عبارت (شهرماخانه ماست) را در وجود او به وسیله ساخت فضائی عینی و در عین حال ذهنی نهادینه کرده است. او در این فضاها خود را مسئول می داند. مسئولیتی که وادارش می کند آن را سالم نگاه دارد از آسیب حفظ کند. زیبائی اش را افزایش دهد، در جهت رشد و اعتلایش بکوشد و تمام اعضای ساکن در آن را دوست بدارد و در قبال زندگی تمامی آنها احساس مسئولیت کند.
در فضاهای شهری امروزه ما این مفهوم وجود ندارد. هنگامی که یک فرد از خانه و مقرر همیشگی خود بیرون می آید به محض بستن در پشت سرخودش گویا از دنیائی که متعلق به اوست جدا می گردد و هیچ مفهوم شهری او را جذب معنائی نمی کند بدین معنا که نه خیابانها، کوچه ها ، ساختمانها فضاها و حتی همشهریانش برای او مسئولیتی ایجاد نمی کنند چرا که هیچ پیوستگی و یا آمادگی برای جدا شدن فرد از فضای خصوصی اش و ورود او با تمام خصوصیات انسانی اش به عرصه پر ازدحام انسان و آهن و شیشه به لحاظ شهری و معماری وجود ندارد.
پس دیگر او نمی خواهد و نمی تواند برای بهتر شدن شهرش تلاش کند. مفاهیمی چون آماده شدن حس و ذهن برای ورود به یک فضا با احساسی چون اجازه خواستن از اهالی آن، احترام و تقدس و خضوع برای ورود به فضای مقدسی چون مساجد، آمادگی برای پذیرائی از محیط آرامی چون مدرسه فضایی پر دغدغه و هیجان چون بازار و از این دست، مقدمات و ماخذاتی برای ورود و خروج لازم دارد که انسان و حس هایش را آماده ورود به فضای جدیدتری نماید. آمادگیهای از نوع نور و روشنایی در فضا هنگامی که در یک فضای محصور و سربسته واقع شده است چنان انقطاعی از فضای بیرون به او حکم فرما گردد که زمان را از دست بدهد و او را به تنها فضائی که در آن است سرگرم کند. چیزی در دو بازارها ، پاساژها و مراکز تجاری امروز ما مشهود است. او را راهنمایی نماید و سردرگم نکند. گشادگی های فضائی و بصری ، رنگ، نور، دخول نور خارج از روزن ها به درون فضا، مفاهیم و فضاهای واسط در بناهای قدیمی چنین نقشی را جهت این هدف ایفا می نموده اند.
این دغدغه ها و ذهنیات از این دست ما را بر آن داشت که در سیستم گردش زندگی یک فرد در عبور و گذر از عرصه های خصوصی و عمومی زندگی شهری اش عذر و تامل بیشتر نمائیم. این مفهوم را به طور اخص برای فردی متصور می شویم که در محله ویجویه شهر تبریز در قرن 13 می زیسته است. بدیهی است هر حرکتی مبداء ی دارد و مقصدی نقطه شروع حرکت در شهر را عرصه خصوصی زندگی فرد یا مسکن او عنوان نکرده ایم چرا را که در ذهن و خاطره هر فرد خانه او و محلی که خانواده او در انتظارش هستند مقصد روزمره اوست. لذا نقطه شروع حرکت در این سیر مطالعاتی در این محله را عمومی ترین ، پرجمعیت ترین و پربرخوردترین فضای زندگی شهری چون بازار در نظر گرفته ایم و داستان گذر یک هم محله ای را از فضاهای این محله بررسی می کنیم و رهگذر را تا درب منزل خود در محله همراهی می کنیم. به همراه او می بینیم ، می بوییم ، می شنویم و راه می رویم.
تاثیرات فضایی که این گذرها بر ذهن و جسم شهروند این محله می گذارند بررسی می کنیم.
عرصه های حرکت های اجتماعی
یکی از عوامل پرداختن به این مسئله در ذهن فردی که پس از احساس شدن در فضاهای معماری و تجربه کردن خودآگاه این فضاها در گذشته و فضاهای همتای این فضاها در زندگی امروز شهری تفاوت بسیار بارز در تاثیرگذاری این فضاها در دوران های مختلف زمانی به روح و جسم و روان آدمی است.
برای پاسخ به این سوال به صورت سیستماتیک ابتدا، شهرهایی که نگارنده تجربه فضایی در آنها داشته است مورد بررسی قرار گرفت. از آنجا که برای بهتر و سریع تر نائل شدن به آن می بایست قلمرو تحقیق محدودتر گردد. در انتخاب شهر می بایست نقشه ای دقیق، از محلات مسکونی و دسترسی های فضاهای عمومی در یک دوره خاص و تغییرات و تحولات در ازمنه بعدی در دسترس می بود. شهرهای ایران که این محلات در دوران های متاخرتر کمتر با تغییرات جدی شهرسازی مواجه شده اند و همچنین نقشه ای قابل استفاده جهت استفاده برای سطح دو بعدی کار تحقیق دارا بودند، پس از مصاحبه و جویا شدن از استادان شهرسازی و مطالعات تاریخی شهر، عبارت بودند از : تبریز، میبد، کرمانشاه، خوی ورشت... اما کثرت نقشه های قابل استناد و دسترسی به بافت و محله به صورت حضوری نگارنده را بر آن داشت تا محله قدیمی ویجویه در نزدیکی بازار قدیمی تبریز غرب محله خیابان در شمال دروازه گجل شهر تبریز در دوره صفویه بوده است. درغرب این محله باغات تبریز قرار گرفته بوده است.
بافت قدیمی و ساختار های فضائی این محله به صورت تقریبی کماکان حفظ شده است.
آنچه ما در این تحقیق در جستجوی آنیم، کالبد و فیزیک محض در فضا نیست. بلکه آنچه یک فرد را از فضائی به فضائی دیگر هدایت می کند، هدایتی ، حسی، حرکتی ، بصری وعملکردی ، هدایتی که هدف اصلی آن در فضاهای واسط آماده کردن فرد برای استقبال از یک فضا با عرصه های مختلف اجتماعی و فردی و بکارگرفتن تمام احساسات فیزیکی و ذهنی شهروند برای به خدمت گرفتن هر آنچه فضا مایل است برای استفاده به او بدهد.
بررسی ترتیب ها، تقدم و تاخرها، مراتب حرکتی، هم جواری ها ، حرکت در طول یک خط فضائی ، سیر از مکانی به مکان دیگر و ... همه و همه آن است که از بررسی دو بعدی ( پلان و نقشه ها ، عکس های هوایی) و سه بعدی ، حضور در محله نتیجه شده است. به طبع ممکن است از منظر دیگری تمامی این نتیجه گیری ها مردود باشد اما آنچه که نگارنده از دلپذیری یا عدم تناسب در نقد این محله با اشراف به وجود حرکت های همه جانبه حسی در سیر از عرصه های اجتماعی و خصوصی بافت های شهرهای ایران این شهر ایران حاصل تمرکز و نظر شخصی خود بوده است. البته پرواضح است که برای اثبات ادعای خود تا آنجا که ممکن است سعی بر استدلال و استناد به مدارک موجود کرده است.