نویسنده: بخشعلی قنبری
کتاب فلسفه عاشورا از دیدگاه اندیشمندان جهان اسلام از آن جهت شایان توجه است که حاوی نظرات مختلف و رویکردهای متعدد اندیشمندان در مورد قیام عاشورا میباشد. نویسنده این کتاب به این باور رسیده است که برای جوابگویی به نیازهای علمی، معنوی و روحی همه اقشار جامعه و ارائه نگرشی همهجانبه از حادثه عاشورا باید رویکردهای مختلف را در یکجا بررسی و ارزیابی کرد. البته ذکر این نکته ضروری است که مولف در بعضی موارد به دلیل وجود تناقض پنهانی نظریات و برای جلوگیری از استفادههای نادرست، ناچار به نقد آنها نیز پرداخته است. معیار این کتاب در انجام این نقد و بررسیها سه چیز بوده است:
1- عقل و منطق 2- توجه به کاربرد دنیوی دین 3- توجه به کلیت دین
فصل اول: کلیات
فصل اول کتاب با طرح این مسأله آغاز میشود که انگیزه اصلی و اصیل از اقدام به این قیام بیبدیل چه بوده است؟ برای جواب به این سوال نگارنده نظریهای مطرح نکرده است بلکه درصدد برآمده است با طرح مسأله به جستجوی پاسخها و راهحلهای اندیشمندان مسلمان بپردازد و با تبیین نظریات ایشان، گامی در جهت شناساندن قیام عاشورا و تنویر اذهان در تحلیل درست و همهجانبه از آن بردارد. کتاب برای انجام این کار رهیافتهای مختلف علما را مورد بررسی قرار داده و محتاطانه رهیافتهای ارجح را مطرح میکند ولی با این حال قضاوتهای نهایی را برعهده خوانندگان میگذارد.
پس از طرح مسئله، پیشینه تحقیق مطرح میشود. همانطور که قبلاً نیز اشاره شد تاکنون کتابی منتشر نشده است که حاوی نظریات مختلف گروه اندیشمندان درباره قیام عاشورا باشد البته در مورد عاشورا کتب فراوانی نگاشته شده است و در تعدادی از آنها علاوه بر رهیافت نویسنده، به برخی از رهیافتهای دیگر نیز اشاره شده است؛ از جمله این آثار کتاب «حسین بن علی علیهالسلام را بهتر بشناسیم» نوشته آیتالله یزدی است که در بخشی از آن به برخی نظریات دیگر بویژه نظریات منفی مستشرقان اشاره شده است. مقاله صالحی نجفآبادی در کنگره امام خمینی(ره)، تحت عنوان تطبیق قیام امام حسین علیهالسلام با موازین فقهی حاوی نظریات مطروحه در این باب و تطبیق این نظریات میباشد. اما فقط دو نگرش کلی، «قیام برای حکومت» و «قیام برای تعبد و رسیدن به شهادت» در آن مورد بحث واقع شده است همچنین در کتاب «بررسی و تحقیق پیرامون نهضت حسینی» نوشته سیدعلی فرخی اشاراتی به برخی رویکردهای مختلف درباره عاشورا شده است ولی هیچکدام از موارد فوق به صورت مبسوط و تفصیلی و بوسیله روشهای علمی تدوین نشدهاند و در بر دارنده هدف مولف این کتاب نیستند.
در پایان این فصل مولف نظر خود را در این باب چنین بیان میکند که هدف امام علیهالسلام در قیام خونینش همانا اصلاح دین، احیای آن و بازگرداندن جامعه به اصول اولیه اسلام است.
فصل دوم: نظریات سیاسی و حکومتی
در این فصل نظریات کسانی که به عاشورا از منظر جامعهشناسی نظر کردهاند و هدف اصلی قیام را حکومتخواهی برای انجام اصلاحات در دین و امور جامعه دانستهاند بررسی شده است. نویسنده توضیح دو نکته مهم را برای درک بیشتر نظریات گروه فوقالذکر ضروری دیده است:
1- ضرورت حفظ تعادل جوانب گوناگون دین از طریق حفظ نظم سیاسی جامعه
2- شکلگیری همه جوانب اجتماعی از قبیل فرهنگ، اقتصاد و... با توجه به قدرت سیاسی
مؤلف نظریات حکومتی در مورد عاشورا را بر دو دسته تقسیم کرده است:
1- دیدگاهی که در آن اعتقاد به براندازی اصل حکومت و جایگزین کردن حکومتی مبتنی بر عدل و داد است. از این گروه میتوان به سیدمرتضی، شیخ مفید و امام خمینی(ره) اشاره کرد.
2- دیدگاهی که اصل حکومت را قابل دفاع می داند و هدف امام را ایجاد اصلاحات در حکومت میداند. ابوالاعلی مودودی (سنیمذهب) چنین نظری دارد.
اولین اندیشمندی که مولف نظریه او را بررسی میکند سید مرتضی علمالهدی است. از دیدگاه وی چون شرایط پیروزی برای امام مهیا میشود اقدام به قیام میکند تا از طریق دستیابی به حکومت و اجرای صحیح احکام اسلامی هم به بشریت خدمت کند و هم دین جدش را اصلاح نماید.
نظریه ابنخلدون مبتنی بر نظریه عصبیت وی میباشد. وی با آنک تمام شرایط رهبری را در امام حسین علیهالسلام میبیند ولی علت ناکامی قیام وی را بیاعتنایی به عصبیت قومی و عدم برخورداری از شوکت و نفوذ اجتماعی میداند. هبهالدین شهرستانی، طه حسین، شیخ علایلی، امام خمینی(ره)، سیدهادی مدرسی، علامه عسکری و صالحی نجفآبادی اندیشمندان دیگری هستند که نظریات سیاسی- حکومتی آنها در این فصل مورد بررسی قرار گرفته است. با اشاره کوتاهی به نظریه امام خمینی(ره) این فصل را پشت سر میگذاریم. امام(ره) معتقدند که امام حسین علیهالسلام اساساً برای این قیام کردند که حکومت را بدست آوردند و با استفاده از آن اصلاحات بنیادی را پیریزی کنند و به اهمیت عدالت و نقش آن در تشکیل حکومت اسلامی از سوی امام حسین علیهالسلام تاکید فراوان دارند.
فصل سوم: نظریات اجتماعی
کسانی که تحلیل جامعهشناختی از این قیام دارند بدنبال دستیابی به مواردی هستند که بتوانند از قضیه عاشورا استفاده کاربردی برده و آن را راهنما و راهگشای زندگی مسلمانان قرار دهند. در متون جامعهشناسی، دین یک نهاد اجتماعی محسوب میشود که یکی از کارکردهای اساسی آن دادن معنایی از اجتماع به جامعه و تحکیم روابط اجتماعی است. با عنایت به این رهیافت است که عاشورا در تحول بخشیدن به حرکتها و انسجام دادن به جوامع کارگشا میشود (همچون تاثیر آن بر جوامع شیعی در طول تاریخ)
در این فصل نگارنده نظریات ابوعلم، جلال الدین همایی، خالد مجد خالد، سید محسن امین، سید حسین محمد جعفری هندی، دکتر شریعتی، شهید مطهری و شیخ محمد شمسالدین را مورد بررسی قرار میدهد که ما به خلاصهای از نظریات دکتر شریعتی بسنده میکنیم. نظریه وی را در حوزه جامعهشناختی میتوان ابزاری و ایدئولوژیکی دانست چه او بدان قصد به عاشورا پرداخته است که آن را وسیله دمیدن روح انقلاب در کالبد مردم ایران و حتی جهان اسلام قرار دهد تا از آن طریق به دین رنگ اجتماعی بزند، آن را پویا سازد و مردم را بدان وسیله به پویایی و تحرک وادارد. دکتر شریعتی دو اصل را ارائه میدهد که مدعی است بدون توجه به آنها نمیتوان درک درستی از عاشورا بدست آورد: 1- اصل وراثت، وی حسین علیهالسلام را وارث رسالتی میداند که خداوند برای بندگان صالح خود از آدم علیهالسلام تا خودش در نظر گرفته است. 2- درک مفهوم شهادت. شریعتی شهادت را آمیزهای از یک عشق گذرا و یک حکمت عمیق و پیچیده میداند و وسیلهای که اگر در اختیار کسی قرار گیرد و شرایط مناسب فراهم گردد میتواند بهرههای زیادی از آن ببرد.
فصل چهارم: نظریات تاریخی- قومی
در این فصل نظریات اندیشمندانی مورد بررسی قرار میگیرد که در تحلیل عاشورا به بررسی ریشههای اصلی اختلاف خاندان بنیهاشم و بنیامیه پرداختند. از این دیدگاه فرزند بنیامیه و هاشم به هیچوجه با هم صلح نکردند و فقط مدت کوتاهی با ظهور پیامبر صلیالله علیه و آله این اختلاف به ظاهر فروکش کرد. در این نگرش مدارک اصلی اسناد تاریخی هستند و به متون دینی پرداخته نمیشود. قضاوت اکثریت کسانی که از این منظر به قیام عاشورا پرداختهاند این است که اختلاف این دو در پیروی گروه اول از حق و حقانیت و حاکمیت دین و باطل دانستن دین از سوی گروه دیگر بوده است که در آن صورت انگیزه و فلسفه قیام اباعبدالله در واقع احیای حق و امحای باطل محسوب میشود. از جمله کسانی که از این منظر به حادثه کربلا نگریستهاند میتوان به عباس محمود عقاد (استاد ادبیات عرب در مصر) و دکتر شهیدی اشاره کرد.
فصل پنجم: نظریات عرفانی
در این فصل دیدگاه عرفا در مورد واقعه عاشورا مورد برسی قرار میگیرد. غالباً عارفان از چشم خدا به دنیا مینگرند و از این جهت جز زیبایی در پدیدههای عالم و جز امتحان الهی در وقایع مربوط به انسانها چیزی احساس نمیکنند. عارف صحنه هستی را تجلیگاه ظهور الهی میداند و از وسیلهای استفاده میکند تا به تماشای حضور الهی بپردازد و فارغ از همه چیز در فکر و اندیشه وصال با حق تعالی است. او بهترین راه وصل و لقا را شهادت میداند چرا که پسندیده جانان است. امام حسین علیهالسلام نیز در موقعیتی قرار گرفتند که بهترین نوع مرگ برایشان فراهم شد و همواره در طول حرکت شکرگزار این نعمت الهی بودند. از جمله کسانی که عاشورا را از منظر عرفانی مورد ارزیابی قرار داده و با این کار شاهدی چون عاشورا برای حقانیت طریقت خود ارائه کردهاند میتوان به سنایی غزنوی، سیدبنطاوس، اقبال لاهوری و عمان سامانی اشاره کرد.