کوروش کبیر (تسخیر لیدی)
پس از انقراض ماد ها و انضمام مستملکات ان به سرزمین پارس امپراطوری نو پای کوروش با دو قدرت ترس اور و قدرتمند لیدی و بابل هماسیه گردید. این مجاورت سبب گردید تا کوروش به برخوردهای کم و بیش دراز مدت با این دو قدرت منطقه ای بپردازد٬ سرزمین ماد و لیدی از مدتها قبل به جنگهایی دست زده بودند تا اینکه در سال ۵۸۵ پیش از میلاد عهدنامه ای میان آستیاگ و الیات پادشاه لیدی امضا شد و در آستیاگ خواهر خویش را به عنوان ضمانت صلح به همسری کرزوس شاهزاده لیدی داد. بر اساس این عهدنامه رودخانه هلیس به عنوان خط مرزی سرزمینهای ماد و لیدی محسوب گردید. در زمان سقوط آستیاگ٬ پادشاه لیدی کرزوس بود که به دلیل ثروت عظیم و قدرت نظامی اش در سراسر خاور نزدیک و یونان شهرت داشت . کرزوس شهرهای ساحلی را زیر تسلط خویش داشت و از انها خراج میگرفت و مجموعه آناطولی به استثنای لیکیه٬ کیلیگیه٬ تابال(کاپادوکیه) نیز در زیر فرمان او بودند.
در سال ۵۴۶ پیش از میلاد کرزوس که سرمست از ثروت و قدرت خویش بود و تمایل داشت که به تقلید از پیشینیان خویش٬ مستملکات خود را در جهت شرق گسترش دهد در تدارک سپاه و حمله به کوروش کبیر به بهانه گرفتن انتقام شکست برادرزنش آستیاگ مشغول شد و سپس به کاپادوکیه لشکر کشید و امید ان داشت که کوروش و قدرت پارس را سرنگون سازد. خلاصه انکه کرزوس بر ان بود تا از اوضاع و احوال تازه دنیای زمان خود٬ برای پایان دادن به عهدنامه سال ۵۸۵ که در ان قلمرو و اقتدار لیدیه به مرز هلیس محدود میشد٬ بهره برداری کند.
حمله کرزوس موجب شد تا آزادی انتخاب در مقاصد استراتژیکی از کوروش سلب شود٬ پیوستن سپاهیان مادی و لشکریانی که فرمانروایان اسیای مرکزی بعد از سقوط اکباتان و در پی سر به فرمان گذاشتن٬ با خود اورده بودند٬ اینک کوروش را در راس یک نیروی نظامی بسیار مقتدر قرلر داده بود به ویژه که او در مسیر پیشروی خود نیز به تدریج سپاهیان مناطق سر راه را بسیج میکرد به گونه ای که سرانجام بنا به نوشته هرودت جهانگشای پارس٬ در برابر کرزوس از برتری عددی انکارناپذیری برخوردار شد و علاوه بر ان ابزار الات پر قدرت قلعه کوبی در اختیار داشت که در محاصره شهر سارد و نقاط دیگر یاری بزرگی به او دادند.
به گفته دیودور سیسیلی کوروش پس از ورود به کاپادوکیه٬ قاصدانی به سوی کرزوس فرستاد و به آنها ماموریت داد تا به پادشاه لیدی تفهیم کنند که از این پس او فقط مبتواند به عنوان یک ساتراپ در مملکت خویش باقی بماند و این مطلب به یک صورت به منزله این پیشنهاد بود که کرزوس٬ بدون انکه جنگ و جدال و خونریزی روی دهد٬ استیلای پارس را بر مملکت خویش به رسمیت بشناسد. میتوان حدس زد که پاسخ پادشاه لیدی در برابر این پیشنهاد چه میتوانسته باشد.
در برابر کوروش کبیر٬ کرزوس٬ اشکارا نسبت به قدرت خویش احساس اعتماد میکرد. از یک سو با اسپارت عهدنامه مودت و اتحاد امضا کرده بود که امید داشت به یاری ان نیروهای کمکی و تقویتی از این دولت شهر حاصل کند و از سوی دیگر سفیران و هدایای گران بها به معبد دلف فرستاده بود و غیبگوی دلف٬ در برابر پرسشهای او مطابق معمول پاسخهای دو پهلو داده بود که هرودت ان را چنین نقل میکند: اگر با پارسیان به جنگ پردازد٬ پادشاهی بزرگی را ویران خواهد ساخت... و تاریخ به کرزوس نشان دا انچه قرار بود ویران شود٬ پادشاهی خود او بود. علاوه بر ان عهدنامه اتحادی نیز میان او و پادشاهی بابل جدید و آمازیس فرعون مصر برقرار بود که به نظر میرسد که آمازیس سپاهیانی به کمک او فرستاد که در زد و خورد با پارسیان٬ در موارد متعدد نقش مهمی بازی کردند. در عوض بابل دخالتی نکرد٬ میتوان فرض کرد که نبونید که رد این زمان در عربستان میزیست و بلشزر پسر و جانشینش در بابل چندان ناراضی نبودند که دو رقیب اصلی بابل با یکدیگر در جنگ و نزاع باشند.
حمله شتابان کرزوس در فراسوی هلیس با سپاهیان کوروش مصادف شد و چون در نبردی که در پتریا در کاپادوکیه روی داد٬ نتیجه ای حاصل نشد٬ کرزوس مصمم شد راه عقب نشینی را در پیش بگیرد و از فصل زمستان برای برپا داشتن یک ارتش مقتدر استفاده کند. کرزوس حساب میکرد که در این مدت از نیروهای کمکی متحدانش بهره مند خواهد شد. پس سپاهیانی را که به کاپادوکیه اورده بود در قرارگاه زمستانی خویش تقسیم کرد. اما کوروش٬ با انکه ضرورت ایجاب میکرد تا احتیاط را به حد نهایت٬ در تمام موارد رعایت کند٬ بر خلاف هرگونه انتظار٬ در دل زمستان به حمله پرداخت و ارتش لیدیایی را درست در زمانی که در استانه پراکنده شدن بود غافلگیر کرد.
این حمله متهورانه٬ پی امد و نتیجه براورد و امادگی و تجزیه و تحلیل ظریف و دقیق از وضعیت تدارکاتی و موقعیت سیاسی بود. کوروش حق داشت که از یک ارتش تقویت شده لیدیایی که هرودت٬ دلیری و ارزش رزمی ان را تحسین کرده بود در بیم و هراس باشد. کوروش کبیر بر این نکته اگاه بود که شکست احتمالی او در لیدی در نزد مغلوب شدگان دیروزش امیدهایی برای نابود کردن قدرت و استیلای او که به زعم انها هم لرزان و شکننده بود٬ پدید خواهد اورد. یونانی ها به محض انکه ورود کوروش کبیر به سرزمسن لیدی٬ بدیهی شد٬ هیچ نوع نیروی کمکی به سارد اعزام نکردند. پس از نبرد پتریا٬ شهر ملطیه که طور سنتی یک شهر مادگرا بود به کوروش اعلام کرد که برای توافق٬ امادگی دارد.
در پی زد و خوردهایی که همگی نیز به سود کوروش نبودند٬ نبردی که در مجاورت شهر سارد روی داد٬ کرزوس را ناگزیر ساخت تا به قلعه شهر سارد پناه ببرد که دژی تسخیرناپذیر به شمار میرفت. از اینجا پادشاه لیدی پیغام های زیادی برای متحدان خویش فرستادو لیکن در چهاردهمین روز محاصره به تصرف کوروش در امد و خبر سقوط ان در همان لحظه ای به اسپارت رسید که نیروهای کمکی این شهر دولت عازم اسیای صغیر بودند تا به یاری کرزوس بپردازند. سقوط سارد در سراسر خائر نزدیک٬ بهت و حیرتی به همان عظمت برانگیخت که سقوط نینوا در سال ۶۹۲ بر انگیخته بود.