اصل 15 قانون اساسی
[زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است. ]
با دقت در اصل 15 قانون اساسی تدریس ادبیات محلی و قومی در مدارس مجاز شناخته شده ؛ ولی تاکنون در هیچ یک از استانهای کشور کتابی به زبان محلی منتشر نشده به طوری که ما اگر متون ساده را به زبان مادری برایمان بنویسند خواندن آن مشکل تر از زبان فارسی است .
فرهنگ دارای تعاریف و دسته بندی های متعددی از سوی جامعه شناسان است که در یک نگاه تمام پیشرفت های بشر را فرهنگ دانسته ودر نگاه دیگر که کاملتر به نظر می رسد پیشرفت های مادی را تکنولوژی و پیشرفت های غیر مادی را به نام فرهنگ تعریف کرده اند ؛ اگر فرهنگ را به معنای دستاوردهای غیر مادی بشر بدانیم شامل ضرب المثل ، خرافات ، مذهب ، ادبیات ، شعر و..... می گردد در این بین همه آنها برای انتقال به نسل بعد نیازمند زبان به عنوان پایه و ریشه فرهنگی هستند . وصد البته زبان به دو سبک نوشتاری و گفتاری تقسیم می شود.
مهم ترین نماد و هویت هر قومی زبان آن است بی توجهی به زبانهای محلی یعنی تلاش برای خشکاندن ریشه های آن و همین امر باعث فراهم آمدن شرایط اضمحلال یک فرهنگ در فرهنگ مسلط گردد . وقتی اعضای یک قوم ارتباط با گذشته خود نداشته باشند و نسل نو به دیده حقارت به زمان ماضی و پیشینه تاریخی خود بنگرد و زمانی که کرد ، لر ، بلوچ ، ترک وسایر زبانها هویت خود را در برابر دیگران کتمان کنند آغاز فاجعه فرهنگی ست زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که به سوی فرهنگ رسمی و برنامه ریزی شده کشور یعنی فارسی سوق داده شوند .
گرچه در جامعه امروز فرهنگ ما به فرهنگی التقاطی مبدل شده و عناصرهمه فرهنگها در دیگری رسوخ نموده ولی این سخن به معنی بی توجهی به سه دسته بندی فرهنگی یعنی جهانی ، ملی و محلی نیست بلکه بدان معناست که نمی توانیم و نباید باورهای فرهنگی بومی که به صورت فولکور آن می باشد را تضعیف کنیم. قبول کنیم زبان هر قومیتی پرچم برافراشته آنست اگر این بیرق را بشکنیم چیزی برای جامعه کرد و لر و ترک و.... باقی نمی ماند تا از آن دفاع کنند.
در میان زبانهای محلی ترکها لااقل در عمل برای حفظ اصالت خود تلاش بیشتر و مضاعفی داشته اند و بسیاری از آنان ابتدا زبان مادری را به کودک خود یاد می دهند ومعتقدند با بودن برنامه های تلویزیونی و رسمی خود به خود کودکان زبان فارسی را یاد می گیرند اما در میان ما کرد زبانها از همان لحظه تولد گوش کودک خویش را با کلمات فارسی پر می کنیم .
شاید گروهی این توجیه را داشته باشند که آموزش زبان فارسی از همان بدو تولد باعث رشد تحصیلی کودک در مدرسه می گردد در صورتی که اگر یک کلمه با فرزندان خود فارسی صحبت نکنیم ذهن کنجکاو و فراگیر کودکان باز از طریق برنامه های کارتونی و تلویزیونی باعث تسلط آنان به فارسی می گردد.
اصل 15 قانون اساسی؛ ظرایف، بایدها و نبایدها
روزنامه ابتکار | اصل پانزده قانون اساسی یکی از اصول مبهم است که اتفاقا کم ترین پژوهش جدی پیرامونش دیده می شود و بیشتر دستمایه دعاوی سیاسی و انتخاباتی بوده است.
در خصوص پیشینه تصویب این اصل نیز اظهارات و ادعای ضدو نقیضی وجود دارد. گروهی آن را طرح جریان های قومی متمایل به شوروی در اوایل انقلاب می دانند که از طریق مقدم مراغه ای به مجلس خبرگان پیشنهاد داده شده است.
گروهی دیگر معتقدند که اصل پیش نویس اولیه این اصل در واقع به شکل دیگری بوده است که در آن دوره در قالب اصل 21 مطرح شده بود ولی در صحن علنی در قالب اصل 15 به تصویب رسید. نکته اینجا است که ظاهرا متن اولیه دارای صراحت بیشتری بوده و فراز پایانی آن صراحتا از تدریس زبان های محلی در مدارس صحبت می کرد ولی در رایزنی هایی که در کمیسیون غیرعلنی صبح مجلس صورت پذیرفته، عبارت تدریس زبان محلی به تدریس «ادبیات» تقلیل یافته است.
شکل نهایی اصل پانزده که به شکل قانون درآمد مقرر کرد: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان باشد. ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است».
ظرایف
در واقع این اصل دارای 2 بخش عمده است. بخش نخست در خصوص حکم آمره قانون مبنی بر رسمیت زبان فارسی در اسناد دولتی و اداری و دوایر دولتی و کتاب های درسی است.
بر این اساس تمامی مراودات مکتوب اداری در ایران می بایست به زبان فارسی صورت گیرد که قانونگذار از صفت «مشترک» برای آن استفاده کرده است. در همین راستا بر اساس ماده51 قانون آیین دادرسی مدنی، کلیه دادخواست ها می بایست به زبان فارسی تقدیم دادگاه شود:«دادخواست باید به زبان فارسی نوشته شود» در غیراینصورت دادخواست به جریان نمی افتد.
صورت جلسات دادگاه ها و نشست های رسمی و دولتی نیز لاجرم می بایست به این زبان نوشته و تحریر شود. به نظر می رسد پیشینه هزار ساله زبان فارسی در دیوان سالاری ایران که در دوره هایی وارد سیستم دیوانی خلافت اسلامی، عثمانی و سپس هندوستان شده بود ، فارسی را تبدیل به یک زبان مناسب و با ظرفیت برای استفاده در امور دیوانی و دولتی نموده است. ویژگی مهم دیگر این زبان، ملی و مشترک بودن آن در بین ایرانی ها است. زیرا هر یک از مناطق کشور (حتی در استان فارس) دارای یک زبان محلی نیز هستند که تنها در حد همان زبان محلی قرار دارند و برای مراودات رسمی مورد استفاده قرار نمی گیرند.
بخش دوم اصل 15 دارای دو حکم جدا در خصوص «رسانه» و «مدرسه» است و یک حالت« استثنایی» و شاید بتوان گفت غیررسمی را توضیح می دهد.این واقعیت از کلمه «ولی» قابل استنباط است به این ترتیب که «ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در رسانه های گروهی و مطبوعات آزاد است » .
این بخش از اصل 15 هم اکنون در حال اجرایی شدن توسط دولت از طریق صداوسیما است. مطبوعات نیز از نظر قانونی مشکلی در انتشار به زبان محلی ندارند. بخش اخیر اصل 15 نیز به همان شکل مقرر می دارد، تدریس ادبیات آنها (زبان های محلی) در مدارس آزاد است.
به نظر می رسد جنجالی ترین بخش این اصل نیز همین فراز باشد. پیرامون بخش دوم اصل 15 با عنایت به صورت مذاکرات مجلس ذکر چند مورد ضروری به نظر می رسد و می تواند نگاهی شفاف تر و روشن تر در خصوص منظور مقنن ارائه دهد:
1- در متن پیش نویس که به کمیسیون مجلس خبرگان(غیر علنی) در قالب اصل 21 ارائه شد، از تدریس به زبان محلی صراحتا یاد شده بود. این متن بعدا از سوی کمیسیون تعدیل شده و به شکل متن پیش نویس درآمد تا در صحن علنی مجلس مورد بررسی قرار گیرد. این موضوع اماره ای است بر اراده قانونگذار مبنی بر عدم حکم به تدریس زبان و محدود ساختن این امر در حد ادبیات.
2- عبارت «قومی» در بخش دوم ماده یعنی: استفاده از زبان های محلی و قومی در ... با تاکید خالاتیان نماینده ارامنه به تصویب رسید. خالاتیان ضمن ایراد به پیش نویس اظهار داشت که ارامنه در یک محل مجتمع نیستند تا عبارت زبان محلی شامل حال آنان شود.