معرب ومبنی
والاسم منه معرب و مبنی لشبه من الحروف مدنی
اسم به دو نوع تقسیم می شود:
1 - معرب(آنچه که شبیه حروف نیست)
2- مبنی (آنچه که شبیه حروف است)
به نظر مصنف وسیبویه وابن ابی ربیع علت بناء اسماء مبنی تنها بخاطرشبیه بودن آنها به معروف است.
کاشبه الوضعی فی اسمی جئتنا والمعنوی فی متی وفی هتا
وکنیابه عن الفعل بلا تاثر و کافتقار أصلا
در ابیات بالا انواع شباهت اسم به حرف را درچهارمورد ذکر کرده که مبنی می شوند:
1- در وضع شبیه حرف هستند: اسم گاهی بریک حرف وضع شد.مانند « ت » درضربت , یا بردو حرف وضع شده مانند « نا » در کرمنا و آن را درشعربا جئتنا ذکرکرده .«ت»فاعل ومبنی شبیه حرف است دروضع بریک حرف و«نا»اسم است ومفعول ومبنی شبیه حرف است در وضع بر دو حرف
2- درمعنا شبیه حرف هستند:
الف)ازنظرمعنا شباهت به حروفی دارند که کلمه ای برای آنها وضع شده.مثل(متی) که مبنی است بخاطرشباهتش به حرف درمعنا.وآن استفاده می شود مثل متی تقوم؟_برای شرط مثل متی تقم أقم. ودرحالت شبیه به حرف موجود است دراستفهام مانند«همزه»است ودرشرط مانند «إن» می باشد.
ب)آنچه شبیه به حروفی است که کلمه ای برای آن وضع شده.مثل «هنا»که مبنی است بخاطرشباهتش به حرفی که شایسته بوده چیزی برای آن وضع شود ولی وضع نشده برای اینکه مثال یکی معنی ازمعانی است که شایسته بوده برای آن وضع شودکه بر آن دلالت کند همانطورکه برای نفی(ما) وبرای نهی (لا) وبرای تمنی(لبت)وبرای ترجی(لعل) و مانندآنها وضع شده است.بنابراین اسمهای اشاره بخاطر شباهتشان در معنا به حرفی مقدر معنی شده اند.
3-در نیابت از فعل وعدم تأثیرپذیری ازعامل به حرف شباهت دارند و آن مانند اسمهای فعل است.(اسم فعل مانند حروف بر کلمات دیگرتأثیرمی گذارد ولی چیزی بر روی آن تأثیر نمی گذارد) مانند «دراک زیرا» دراک مبنی است بخاطر شباهتش به حرف که در مابعدش عمل می کند وچیزی بر آن عمل نمی کند همانطور که حرف اینچنین است.
باقول(بلاتأثر)ازآنچه معنای فعلی دارد.وازفعل گرفته می شود و بوسیله عوامل تأثیرمی گیرد احتراز کرده مانند(ضربنا زیدا)که (إضرب)را در نیابت داردومصدراست وعمل فعل را انجام می دهدوجانشین اوست ومتأثراز عامل است ومنصوب است بخاطرفعل محذوف بر خلاف (دراک) که اگر او جانشین (ادراک) باشد پس متأثر به عامل نیست.
حاصل آنچه منصف ذکر کرده اینست که مصدر وضع شده در جایگاه فعل و اسمهای فعل هردو در نیابت از فعل اشتراک دارند ولی مصدر متأثر از عوامل است و معرب است بخاطرعدم شباهت آن به حرف و اسمهای فعل از عوامل تأثیر نمی گیرند پس مبنی می شوند بخاطر شباهتشان به حرف زیرا آنها(اسمهای فعل)جانشین فعل می شوند ولی از آن تأثیر نمی گیرند.
و اینکه منصف آنرا مبنی ذکر کرده بخاطر اینکه اسمهای فعل محلی از اعراب ندارند مورد اختلاف است که در باب اسمهای فعل ذکر خواهیم کرد.
4- بخاطراینکه به ما بعد خوداحتیاج دارند(کافتقارأصلا) شبیه حرف هستند مانند اسمهای موصول مثل (الذی) که به صله نیازمنداست بنابراین به حرف شباهت دارد بخاطر نیازمند بودن پس مبنی می شوند.
وحاصل دو بیت بناء دراسمها بر 6 باب است:
1- ضمایر 2-اسمهای اشاره 3- اسمهای استفهام 4- اسمهای شرط 5- اسمهای فعل 6- اسمهای موصول
ومعرب السماء ما قد سلما من شبه الحرف کأرض و سماء
گفته شده معرب بر خلاف مبنی است و گفته شد که آن چیزی است که شبه حرف است پس معرب آنچیزی است که شبیه حرف نیست وبه صحیح ومعتل تقسیم می-شود و صحیح آن اسمی است که آخر آن حرف عله نباشد و معتل اسمی است که آخرش حرف عله باشد مانند (سما)
ومعرب همچنین تقسیم می شود به متمکن امکن (منصرف) مانند زید و عمرو و متمکن غیر امکن (غیر منصرف) مانند:احمد.مساجد.مصابیح.
بنابراین در یک تقسیم بندی می توان به این صورت می توان گفت:
اسم ها:
_متمکن(معرب)
- متمکن امکن(منصرف)___تنوین می گیرد و مجرور می شود با کسره هرگاه بدون «ال»باشد ویا مضاف نباشد
- متمکن غیر امکن(غیر منصرف)___تنوین نمی گیرد و با کسره مجرور نمی شود جز هر گاه همراه«ال»باشد یا مضاف باشد._غیر متمکن(مبنی)
_غیرمتمکن(مبنی)