در مقدمه نخستین جلد "الحیاه", و در "سرآغاز گرانیده فارسی" نیز, درباره اهداف و آرمانهای این کتاب سخن گفته شده است.
"الحیاه" در واقع, فراخوانی و دعوتی است به یک بازنگری عمیق و فراگیر در, در ابعاد "هدایت اسلامی".
هدایت اسلامی, شامل "تربیت" است و "سیاست". تربیت (انسان پردازی), از ساختن (و به ثمر رساندن) فرد آغاز می شود, به منظور ساختن ( و به ثمر رساندن ) جامعه. و سیاسست ( جامعه سازی) , از ساختن و(و به ثمر رساندن) جامعه آغاز می شود, به منظور ساختن ( و به ثمر رساندن فرد). بنابراین, دو امر یاد شده (تربیت و سیاست), دو واقعیت توامانند و دو روی یک سکه. و همه موضوعات و مسائل دیگر, از این دو امر نشات می گیرند, و در این دو امر و چگونگی آن دو مندرجند.
و بخوبی پیداست که تربیت صحیح فردی بدون سیاست صحیح اجتماعی تحقق پذیر نیست, چنانکه سیاست صحیح اجتماعی بدون تربیت صحیح فردی تحقق پذیر نه . و مقصود از سیاست, مدیریت جامع اجتماعی است که در برگیرنده همه بعدهاست: اقتصادی, سیاسی, قضایی, اداری, فرهنگی, آموزشی, دفاعی و ...
اساس هدایت اسلام – که از آن نام بردیم- تعلیماتی است که دین اسلام برای انسان آورده است تا " صراط مستقیم" را به او بشناساند, و او را به پیمودن آن موفق سازد. و این تعلیمات در دو رکن پیوسته به هم گرد آمده است: " قرآن-حدیث", دو رکنی که طلب هدایت از هر یک از آن دو بی مراجعه به آن دیگر منتج نیست. تصور اینکه با قرآن کریم بی مراجعه به "عترت" و احادیث و تعالیم آن می توان به "هدایت فعلیه" رسید درست نیست, و بر خلاف خود قرآن کریم و وصیت های مکرر و موکد پیامبر اکرم است, چنانکه تعلیمات عترت نیز بی عرضه تعلیمات آنان بر قرآن کریم - در موارد لازم – درست نیست, و بر خلاف تعلیمات خود عترت است, بلکه دو صورت یاد شده اصلا تمسک ( چنگ زدن و پیروی کردن) نیست, نه تمسک به قرآن و نه تمسک به عترت.
این موضوع سیار مهم, در حدیث نبوی مسلم الصدور, یعنی "حدیث ثقلین", به روشنی تبیین گشته است. حدیث ثقلین, حدیثی است که مسلمانان همه – چه اهل سنت و چه شیعه- آن را از پیامبر اکرم – ص- نقل کرده اند, و در بسیاری از کتابهای معتبر اسلامی ثبت شده است, حتی برخی عالمان موثق و مشهور برادران اهل سنت] درباره اهمیت محتوایی آن سخنهایی مهم گفته اند. شش جلد از کتاب کبیر "عبقات الانوار", تالیف علامه مجاهد بزرگ, حضرت میرحامدحسین نیشابوری هندی ( - در گذشته 1306ق*, درباره اسناد و دلالت مفهوم این حدیث عظیم است از طرق و مدارک اهل سنت.
" حدیث ثقلین" بر هر مسلمانی و اهل قبله ای حجت قطعی است. پیام پیامبر اکرم – ص- در این حدیث این است:
"من در میان شما امت, دو یادگار گرانقدر باقی می گذلرم که تا هنگامی که به آن هرد تمسک جویید ( و از آن هر دو پیروی کنید), گمراه نخواهید گشت: یکی کتاب خدا ( قرآن) و دیگری عترت من."
و مقصود از عترت که در ریف کتابا خدا ذکر شده و معادل آن قرار گرفته است, حضرت امیرالمومنین علی بن ایطالب علیه السلام است و دیگر ائمه طاهرین هلیهم السلام, از فززندان علی و پیامبر (از نسل حضرت صدیقه کبری, فاطمه زهرا سلام الله علیه, زیرا که علاوه بر تصریحات بسیار و ذکر نام این امامان که در احادیث و شخنان پیامبر –ص- آمده است ( هم در مدارک اهل سنت و هم در مدارک شیعه), در میان امت و در نزدیکان پیامبر اکرم –ص- بجز آنان , کسی نیست که از نظر علم و هدایت و آگاهی و تقوی بتوانند مانند آنان باشد, و پیروی از او منضم به پیروی از قرآن گردد.
بدینگونه, راه رسیدن به هدایت ( یافتن صراط مستقیم و پیمودن آن) , بنا بر نص کلام آورنده دین و هدایت, منحصر است به پیروی از "قرآن و عترت", یعنی پیروی واحدی که مبتنی است بر رجوع به دو رکن باقی. پس نه می توان به قرآن تنها بسنده کرد, بی رجوع به عالمان علم قرآنی ( که علم قرآن را از آورنده قرآن به ارث برده اند), و نه می توان به انتساب به ائمه طاهرین – ع – بسنده کرد, بی عمل به احکام قرآنی.
و باید توجه داشت که امکان خارجی انفصال این دو رکن از هدایت از یکدیگر نیز وجود ندارد, زیرا هر یک به آن دیگری دعوت کرده و ارجاع داده است. قرآن می گوید :"فاسالوا اهل الذکر..", یعنی : مطالب و مسائل حقایق و معارفی را که نمی دانید, از عالمان علم قرآنی بپرسید ( و در اخبار معتبر رسیده است که اهل الذکر, امامانند)؛ و مضمون کلام عترت این است:"اعرضوا علی القرآن", احادیث و مطالبی را که از ما می شنوید بر قرآن عرضه کنید. این است آن هدایت واحد متکی به دو رکن "صامت" و "ناطق".
و این چگونگی, به دلیل انطباق کامل گفتار و هدایت ها و تعلیم های آنان است با قرآن کریم, که با اطمینان کامل این مقیاس را به ما آموخته اند. و این امر دو نتیجه دارد:
1- هر چه به نام ایشان گفته شود, و بر خلاف محتوای قرآن باشد, بی فاصله شناخته می شود.
2- مکتب های گوناگونی که در اسلام وارد شده است, اعم از فقهی, کلامی, فلسفی, عرفانی, تفسیری, اخلاقی, و تربیتی, سیاسی و اجتماعی, همه و همه, با مقیاس مذکور ارزیابی می شود, یعنی با عرضه بر قرآن و کلمات مفسران حقیقی قرآن. و چون انطباق کامل نداشت کنار گذاشته می شود, بدون کمک گرفتن از عامل "تاویل"( دگروار-معنی کردن), که نه شرعا جایز است , نه عقلا.
و این وحدت و آمیختگی, در تعالیم قرآن و عترت, و اینکه هر یک از این دو رکن, هدایت آن دیگری را به فعلیت می رساند, جعل الهی است و غیرقابل تغییر و تخلف است, و ربطی به اشخاص یا اعتقادی ندارد, جعل اولی اسنت در نص قرآن و احادیث صریح نبوی, و حقیقت هدایت الهیه و تجسم کامل صراط مستقیم همین است.
کتاب الحیاه نیز, بر همین روش و آین, و همین تمسک و هدایت طلبی ] اهتداء), تصنیف و تالیف شده است. کسانی که در این نه سال , که از انتشار ججلد اول و دوم آن می گذرد, بدان کتاب یا ترجمه آن مراجعه داشته اند, به این موضوع وقوف یافته اند. بنابراین , "الحیاه" تنها مجموعه ای از احادیث و اخبار نیست, بلکه یک هدایت طلبی جامع, از دو چشمه الهی علم و هدایت است, و به تعبیر عصری : استخراج یک جهان بینی و جهان شناسی ( یدئولوژی) اسلامی است از دو رکن دین اسلام: قرآ« - حدیث, به صورت مستقیم.
این است که همین جا یاد می شود که این کتاب تعلق چندانی به مولفان خود ندارد, زیرا که نقش عمده در آن, از آن آیات قرآن کریم و احادیث اسلامی ات. از این رو سزاوار است که هر کسی این کتاب را از آن خویش بداند, و مورد لحاظ قرار دهد , و با مجموعه فصول و مباحث آن خویگر شود