میرزا صالح شیرازی، مردی که نخستین بار کاغذ اخبار به زیر چاپ برد در ایران؛ اما در هیچ یک از مطبوعه و اسناد، نه تاریخی از تولدش یافت می شود نه زمانی از مرگش. بنیانگذار ثبت مدرن احوالات و اتفاقات،خود از آنچه که بنیانش گذارده بود تمامآ هم بی نصیب نماند، در وطن نامش سرسلسله تاریخ جراید گشت و در فرنگ تندیسش تذکاری برای آیندگان. آرزویش بعد تحصیل ،آوردن تحفه ای از فرنگ به ایران بود«بنده را یقین شد که رفتن ما را به ایران جزم است با خود اندیشه نمودم که بجز تحصیل اگر توانم چیزی از اینولا به ایران برم که بکار دولت علیه آید شاید خوب باشد و مدتها بود که خیال بردن چاپ و صنعت باسمه در سر من افتاده بود.» میرزا صالح دومین ماشین چاپ را به ایران آورد و بدیهی است که از اقدام زین العابدین تبریزی - که اولین چاپخانه را در ایران راه اندازی کرده بود - اطلاع نداشت و این کار خود را ابتکاری می دانست و الحق نیز به آن علاقمند بود.
قرارِ گسیل اولین گروه محصلین به فرنگ را مناسبات سیاسی رقم زد، دعوای انگلیس و فرانسه در ایران منجر به اخراج فرانسویانی شد که قرار بود محصلین را به دیار خود برده و از طریقش امتیازات فراوان تحصیل کنند. انگلیس اما پیش دستی کرد و هارفورد جونز با عقد عهدنامه «مجمل» مقدمات تحقق آرزوی عباس میرزا را فراهم آورد. جونز به سال 1811. م/1226ه.ق ماموریتش به پایان رسید، عباس میرزا از او خواست دو جوانِ منتخب را همراه خود به انگلستان برده و ترتیب تحصیلشان را بدهد.چون این دوتن نخستین ایرانیانی هستند که برای کسب تحصیل به مغرب زمین فرستاده شدند شایسته است نامشان را به خاطر بسپاریم. جوان بزرگتر «محمد کاظم» نام داشت و پسر نقاش باشی عباس میرزا بود، دومی«حاجی بابا» که پدر متوفایش از افسران ولیعهد بود. دو جوان زمانی که به فرنگ رسیدند ، سرپرستی آنان به مرد غمگینی به نام « سادرلند» سپرده شد. او سعی فراوان کرد تا جوانان فرنگی مآب نشوند، از این رو مانع شب نشینی های بیهوده انان شد و دستور به منع شرب خمر و اکل گوشت خوک داد. محمد کاظم پس از هجده ماه بر اثر مرض سل به سال 1813 م درگذشت و دوستش را تنها گذارد.
چهارسال بعد دومین گروه محصلین اعزامی در اکتبر 1815/ شوال1230 وارد انگلیس شدند. ترکیب محصلین به این قرار بود«میرزا رضای بیست و پنج ساله که «صوبه دار»[والی] توپخانه بود و میرزا جعفر حسینی [ که بعدها به میرزا جعفرخان تبریزی مشیرالدوله معروف شد] که مهندس و هم سن میرزا رضا بود. میرزا جعفر طبیب که عملا طبابت می کرد و قرار بود پزشکی و شیمی بخواند، در حالی که میرزا صالح شیرازی که او را «منشی» توصیف می کردند ،قرار بود انگلیسی و زبانهای دیگر بیاموزد تا پس از بازگشت به وطن مترجم دولت شود. پنجمین عضو هیآت محمد علی استاد چخماق ساز بود و در مقایسه با دیگران به طبقه پایین تری از اجتماع تعلق داشت.»
جمال و جبروت فرنگ در اولین تجربه، محصلین را تحت شدیدترین تکانه های فکری- شخصیتی قرار داد. انان برخلاف سایر سیاحان ایرانی فاقد تجربیاتی بودند که از کوتاهی سن انان نشآت می گرفت، بنابراین اقداماتی که از انان سر زد منجر به اعتراض مقامات رسمی انگلیس شد؛ در ژانویه 1816/صفر 1231 چهارماه پس از ورودشان به لندن،سرهنگ دارسی در نامه ای به کوک در وزارت خارجه نوشت «محصلین ایرانی خودشان را در مقایسه با روزهای اول ورودشان به هیچ وجه به اهداف خود نزدیکتر حس نمی کنند،در حالی که وجوهشان شدیدآ تقلیل یافته .. .دارسی گفت که ایرانیها مهار گسیخته شده اند و شاید بهتر باشد که انها را به وطن خود باز گردانند.» پس از گذشت بیشتر از یک سال ، سرانجام ترتیب لازم برای تحصیل پنج ایرانی داده شد، توپچی و مهندس در آکادمی نظامی سلطنتی در وولیچ سر کلاس رفتند، میرزا جعفر طبیب به تحصیل پزشکی پرداخت، میرزا صالح به آموزش انگلیسی،فرانسه،لاتین ،حکمت طبیعی و فنون چاپ مشغول شد و بالاخره استاد محمد علی در کارگاه متعلق به جیمز و هنری کار تفنگ سازی و ماشین الات را آموخت.
پنج محصل پس از چهار سال تحصیل عاقبت به وطن بازگشتند، استاد محمد علی چخماق ساز وقتی شنید که باید به وطن باز گردد با دختر صاحب خانه خود، میس«مری دادلی»ساکن خیابان«کینگ» در محله «سوهو» ازدواج کرد و [نامش را به عنوان اولین شوهر ایرانی یک بانوی انگلیسی در تاریخ ثبت کرد]. استاد بعدها با همسرش به ایران امد و در تبریز اقامت گزید. اگر چه زن محمد علی ناچار از رعایت بسیاری از قواعد دقیقی بود که بر رفتار زن مسلمان حاکم است، اما با اجازه شوهرش با مسافران اروپایی ملاقات می کرد و بعضی از رسوم فرنگی را هم مثل استفاده از کارد و چنگال در خانه خودشان متداول کرد. میرزا صالح پس از سیرو سفر شهرهای آکسفورد، سالزبوری،بریستول، اکستر و پلیموت در بازگشت به ایران چاپخانه ای در تبریز تآسیس کرد و سپس در سال 1836/1252 نخستین روزنامه ایران را با عنوان «کاغذ اخبار» انتشارداد و بعد شرح خاطرات خود را در کتابی به عنوان «سفرنامه میرزا صالح شیرازی» نگاشت.
سفرنامه میرزا صالح هم از حیث سبک و شیوه نگارش و هم از لحاظ محتوا با آثار کلیه خاطره نگاران سنتی ایران تفاوت دارد، همین ویژگی هاست که نثر میرزا در بعضی موارد مقتدای خاطره نویسان و سفر نامه نویسان بعدی ایران کرد.
انور جی.شین در تحقیقاتش پیرامون سفرنامه های عربی تالیف قرون نوزدهم و بیستم متذکر می شود که ارزش اکثر آثار بررسی شده این دوره، از نظر داده ها و مواد اطلاعاتی درباره ممالک بیگانه، به عنوان منبع، به مراتب پائین تر از آثار سفرنامه نویسان کلاسیک اسلامی است.در عوض دارای ضمایم زیادی در مورد شرایط اجتماعی – فرهنگی عصر خود و همچنین دیدگاه های شخصی سیاحان عرب درباره اقوام جدید و محیط ناشاخته خارج هستند؛ سرانجام ،اسنادی به شمار می آیند بر«خود تحلیلی» بسیاری از اعراب که در گذشته نه چنان دور ارزشها و آداب و رسوم سایر ملل را پذیرفته یا رد کرده اند. سفرنامه میرزا صالح احتمالآ نخستین اثر منثور فارسی دوران جدید است که این نکته در موردش مصداق دارد.
آنچه میرزا صالح را در زمینه خاطره نویسی از بسیاری از اسلافش متمایز می کند این واقعیت است که او شخص خود را در این گزارش صرفآ واسطه مشهودات و خاطرات ندانسته و قصد نداشت در نهایت با اشاره به مشاهدات خود به صحت مطلب نوشته شده قوت بیشتری بدهد. میرزا صالح که سی سال سکان هدایت سیاست خارجی ایران عصر قاجار را برعهده داشت ، برای اولین بار مجلس عوام و مجلس اعیان را به ترتیب «خانه وکیل الرعایا » و « خانه خوانین » نامید. او اولین کسی بود که در زبان فارسی معادلی برای پارلمان وضع کرد؛«مشورت خانه»