تشبیه :
نشان دادن همانندی بین دو یا چند پدیده است .هرتشبیهی در اصل 4رکن و پایه دارد:
ارکان تشبیه : مشبّه و مشبّهٌ به – ادات تشبیه – وجه تشبیه
مثال:
بلم آرام چون قویی سبکبال // به نرمی بر سر کارون همی رفت
بلم=: مشبّه / چون= ادات تشبیه / قویی سبکبال = مشبّهٌ به / نرم و آرام پیش رفتن = وجه تشبیه
تشبیه انواع مختلف دارد:
تشبیه بلیغ : دو رکن ادات تشبیه و وجه تشبیه حذف می شود .
تشبیح بلیغ اسنادی : مشبّه و مشبّه به با کسره به هم اضافه نشده اند : علم ، نور است – قدش ، سرو است تشبیه بلیغ اضافی : مشبّه و مشبّه به با کسره به هم اضافه شده اند : نورِعلم – درختِ دوستی – قدِ سرو .
استعاره :
به کار بردن کلمه در غیر معنی اصلی .
استعاره مصرحه : تشبیه بلیغی است که مشبّه آن حذف شده باشد .
تشبیه ادعای همانندی دو پدیده است ولی استعاره ادعای یکسانیِ آنها است .
مثال:
سبک تیغ تیز از میا ن برکشید // بر شیر بیدار دل بر درید
شیر بیدار دل استعاره برای سهراب است
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد// بهار عارضش خطّی به خون ارغوان دارد
بت استعاره برای یار زیبای شاعر است
مجاز :
به کار بردن واژه در غیر معنی اصلی آن است به شرط آن که نشانه ای ، را به معنی غیر اصلی راهنمائی کند که این نشانه را قرینه می گویند .
هر استعاره ای ، مجاز است و علاقه آن ، شباهت است .
پیوند و تناسبی که معنی حقیقی و مجازی را به هم مربوط می سازد علاقه نامیده می شود .
مثال:
طاقت سر بریدنم باشد// وز حبیبم سر ِ بریدن نیست
سر در مصراع اول معنی حقیقی دارد ولی در مصراع دوم مجاز است و به معنی اندیشه و تصمیم و قصد به کار رفته است.
کلام تو گیاه را بارور می کند و از نَفَسَت گل می روید
( نَفَس ، مجاز برای سخن است)
کنایه :
سخنی که دارای یک معنی ظاهری و نزدیک به ذهن و یک معنی باطنی و دور از ذهن باشد و منظور، معنی باطنی و دور از ذهن باشد کنایه است .
مثال:
نرفتم به محرومی از هیچ کوی // چرا ازدر حق شوم زرد روی
زرد رویی کنایه از خجالت و شرمندگی است
بیفشرد چون کوه پا بر زمین // بخایید دندان به دندان کین
هردو مصراع ،کنایه از ابراز شدت خشم است
ایهام
ایهام یکی از پرکاربردترین صنایع در بدیع است و به این معنا است که کلمه ای دارای چندین معنی مختلف (حداقل دو معنی) باشد و همه ی این معانی هم درست به نظر برسد.
مثال:
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ----- ببین که در طلبت حال مردمان چون است
حافظ
مردم در مصراع دوم به دو معنی انسان و مردمک چشم به کار رفته است و در هر معنی با کلمات دیگر تناسب دارد:
الف: در معنی انسان با نشستن و حال و طلب مربوط است.
ب: در معنی مردمک با گریه و چشمم و خون و بدن مربوط است.
به راستی که نه همبازی تو بودم من ------ تو شوخ دیده مگس بین که می کند بازی
سعدی
بازی به دو معنی بازی و شوخی کردن و باز (پرنده شکاری) بودن به کار رفته است و در هر معنی با کلمات دیگر رابطه دارد:
الف: در معنی بازی و شوخی با همبازی و شوخی تناسب دارد.
ب: در معنی باز (شاهین) بودن با مگس مربوط است.
مثال های دیگر:
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ----- ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
حافظ
"مدام" هم به معنای "شراب" و هم به معنای "همیشه" است.
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد ----- شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
حزین لاهیچی
"شیرین" هم اسم معشوق خسرو وهم به معنای "لذت بخش" است.