وحدت حوزه و دانشگاه
27 آذر سالروز شهادت آیت ا... دکتر مفتح و روز حوزه و دانشگاه است به همین مناسبت نگاهی داریم به جایگاه حوزه و دانشگاه در ایران ونقش امام (ره) ویاران با وفایش درایجاد وحدت بین دو قشر معظم روحانی و دانشگاهی .
ایران کشوری مذهبی و با گرایشهایی دینی بوده است چه بعد از پذیرفتن اسلام و گرویدن به احکام نورانی قرآن مجید و چه قبل از آن .
از این رو ورود به بحث وحدت مراکز علوم تجربی با مراکز علوم دینی و بعبارت دیگر وحدت حوزه و دانشگاه در چنین کشوری نیازمند یک کنکاش عمیق و تاریخی است .
لکن بحث وحدت حوزه و دانشگاه به شکل امروزی را باید از شروع تشکیل مراکز علمی دانشگاهی در یکصد سال اخیر مورد بررسی قرار داد تا پس از شناخت ماهیت و فلسفه ونیز اهداف بنیانگذار چنین مراکزی ، روند حرکت آنان را بررسی کرد و علل افتراق بین حوزه های علمیه و مراکز علمی جدید بخصوص دانشگاه و اهداف چنین جدایی را شناخت سپس به موضوع وحدت بین این دو حوزه معرفتی و علمی پرداخت .
بدون شک علم ودانش و ثمرات تحقیق و پژوهش اندیشمندان در رشته های مختلف علمی متعلق به همۀ بشریت است و به آب و خاک و قوم وقبیله خاصی تعلق ندارد به همین علت پیامبر عظیم الشأن پیروان خویش را ترغیب به کسب علم و دانش می کند حتی اگر زحمت رفتن تا چین را در بر داشته باشد یا لازم باشد علم خاصی را در نزد یک مشرک ومنافق آموخت وبدون محدودیت شرایط سنی از مهد تا لحد .
اما این نیز روشن است که ملل غرب با گشایش مراکز علمی در جهان شرق بدنبال سیطره فرهنگی بر آنان و گرفتن استقلال فرهنگی آنان بوده اند .
از این دید با ایجاد دارالفنون در ایران تقسیم بندی روشنفکران (کسانی که دارای تحصیلات جدید هستند .) و مرتجعین ( کسانی که بدنبال علوم دینی یا قدیم هستند)تبلیغ می شود و رفته رفته روشنفکر کسی است که به اعتقادات دینی و مذهبی پشت کرده است و متدین نیز کسی که با هر گونه از مظاهر تمدن وعلوم جدید مخالف و در عناد .
با رشد و توسعۀ دانشگاهها و تأسیس دیگر مراکز عملی سعی و تلاش وافری جهت ایجاد افتراق و جدایی بین حوزه و دانشگاه شد و با شروع نهضتهای ضد سرمایه داری و مارکیستی این جدایی ریشه عمیق تری بخود گرفت و در دانشگاه ها گروهی با مذهبیون و روحانیون بعنوان مخالفین تجدد و پیشرفت (مشابه پیشرفت غرب) مخالف بودند وعده ای به این عنوان که علما و مذهبیون با دعوت مردم به صبر درمقابل حکومتهای ظالم وحواله دادن آنان به توکل بر خدا، واگذاری ظالمین به قیامت وعذاب آخرت و... با مذهب ودین وروحانیون مخالفت نموده و به مارکیسم گرایش پیدا کردند .
در این میان انسانهای مؤمن و فهیمی که از یک سو از نقشه استعماری کشورهای غربی مطلع بودند و از سوی دیگر پیشرفت در علوم تجربی را نه تنها مخالف احکام دین ندانسته وبلکه احکام دینی را مشوق برای کسب علوم می دانستند در دانشگاهها به فعالیتهای دینی پرداختند و به تشکیل گروههای مذهبی همت گماردند وبا یاری و کمک عالمان بزرگ و آگاه برای ایجاد وحدت بین حوزه و دانشگاه قدم برداشتند و در این راه خون دلها خوردند .
زخم زبان روشنفکران دین گریز که به چنین جماعتی لقب مرتجع و واپسگرا می دادند وزخم زبان متدینین عقب مانده از شرایط زمان خویش که آنان را التقاطی ، بی دین ، غرب زده و... قلمداد می کردند نشانگر شرایط سخت این دوران برای دانشگاهیان متدین بود . شرح حال چنین افرادی که نهایتاً با تشکیل گروههای اسلامی قدمهای مؤثری درمبارزه با حکومت طاغوت بر داشتند و در گرایش دانشگاهیان به امور دینی واعتقادی نیز مؤثر بودند در این مختصر نمی گنجد زیرا در صورت ورود به این بحث باید به سرانجام چنین حرکتها نیز اشاره کرد که مقدور این نوشته نیست .
لکن شخصیتی که بیشترین نقش را در ایجاد وحدت حوزه و دانشگاه ایفا نمود امام خمینی بود .
نقش حضرت امام در ایجاد وحدت بین حوزه و دانشگاه را می توان به دو مرحله تقسیم نمود :
الف : قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
ب : بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
نهضت وقیام حضرت امام خمینی درسال 1342 و مبارزه آن حضرت با حکومت استبداد نور امیدی بود بر دل وجان دانشگاهیانی که به دین و اعتقادات مذهبی پایبند بودند و شاهد تهمت وافترا از طرف گروههای غیر مذهبی بر سازشکاری علماء وحوزه با رژیم استبداد .
علاوه بر بحث مبارزه با رژیم استبدادی ، ارتباط دانشگاهیان با حضرت امام (ره) وتشکیل انجمنهای دینی در داخل وخارج از کشور ، خود سبب تقویت فعالیتهای دینی در دانشگاه شد و طبیعتاً به نزدیکی و ارتباط بین دانشگاه وحوزه های علمیه بخصوص علمایی که همراه و در خط امام خمینی (ره) بودند گردید.
ب: پس از پیروزی انقلاب مقدس اسلامی و با توجه به عنایت خاص حضرت امام به همۀ اقشار بخصوص دانشجویان ودانشگاهیان در دوران مبارزه ونیز تحولات جهانی که نشانگر فروپاشی اندیشه های مارکیستی بعنوان تنها مکتب مبارزه با امپریالیسم و گرایشهای فرهنگی واقتصادی آنان به غرب وکشورهای امپریالیستی ، دانشگاه و دانشگاهیان متدین و مسلمان را در صف مبارزه با رژیم استبدادی در سالهای آخر پیروزی ودر صف مقدم خدمت وتلاش پس از پیروزی انقلاب اسلامی قرار داد.
امام خمینی (ره) که با آن دید الهی و دور اندیشانه بخوبی تلاش استعمار برای مبارزه ومخالفت دانشگاهیان باتفکرات دینی وعلمای دینی در گذشته ونیز ایجاد تفرقه و اختلاف بین این دو قشر مؤثر پس از پیروزی انقلاب را می دانستند از هر فرصتی برای ایجاد وحدت و هماهنگی دانشگاه و حوزه استفاده می کردند .
برای درک این بینش عمیق کافیست به تکفیرهایی که در سالهای قبل از انقلاب اسلامی در مورد بعضی از اساتید مسلمان و پرشور همچون دکتر علی شریعتی اشاره کنیم که عده ای کتابها در رد او نوشتند و... اما شیوه حضرت امام (ره) در برخورد با چنین جریاناتی، تشویق و ترغیب و حمایت همراه با تذکر و یادآوری برای اصلاح وبیان نقاط ضعف بصورت بسیار ظریف و استفاده بیشتر از چنین افرادی بود .
نتیجۀ این حرکت بزرگ خنثی نمودن چندین دهه تلاش استعمارگران برای جدایی بین دانشگاه وحوزه بود وحضور عاشقانه دانشگاهیان در همۀ صحنه های انقلاب ثمرۀ این حرکت الهی و پیامبر گونه .
حضرت امام (ره) خود این حرکت را بزرگترین پیروزی می دانند : (( من بزرگترین پیروزی را آشتی بین دانشگاه و مدارس علمی (حوزه های علمی)می دانم . اگر ما هیچ پیروزی پیدا نکرده بودیم الا همین معنا که بین دانشگاه و طبقۀ روحانی نزدیک کردیم و تفاهم حاصل شد و... ) (1)
در جای دیگر امام (ره) خطاب به حوزه ودانشگاه این دو قشر را به نزدیک شدن و وحدت دعوت کرده می فرماید :
(( آقایان ]دانشگاهیان [ خیال نکنند که معممین چه ! شما می بینید که ملت با اینها ست اینها را از دست ندهید .... روحانی هم گمان نکند که دانشگاهی چی ! مقدرات مملکت ما دست دانشگاهیهاست ، فردای امروز مقدرات مملکت ما دست اینهاست ،این دو قشر باید با هم جور باشند. (2)
این دو طایفه ، که هر دو از منور الفکرها هستند ، لکن مع الاسف شما خیال می کنید که آنها فناتیک هستند ، آنها هم خیال می کنند شما بی دین هستید – خیال می کردند. (3)