در پاسخ به این شبهه، ابتدا باید دانست تعریف آزادی چیست که حجاب را محدود کننده آن می دانند!
مقدمه
ارزش و اهمیت آزادی
آزادی، ابزاری است برای رسیدن به مقصد. خود، هدف و مقصد نیست. گذرگاه دستیابی به هدفهای برتر و والاتر است.
آزادی هدف نهایی انسان نیست. او میخواهد در سایهء آزادی به کمالات خود دست یابد. آزادی به خودی خود دارای تقدس و ارزش نیست. تقدس و ارزش آن به هدف است که شخص با آزادی به دنبال آن است. اگر هدف متعالی باشد، آزادی اش نیز متعالی است و اگر هدف انحطاطی باشد، آن آزادی دستمایهء انحطاط اوست.
تعریف آزادی:
تعریف آزادی برای ما از آن جهت اهمیت دارد که بدانیم آن آزادی مفید که برای ما ضرورات حیاتی شناخته میشود، کدام است؟ کدام آزادی است که مقصود و مطلوب همه اندیشمندان جهان است؟
اقسام آزادی و تعریف آن
هرگاه آزادی را در مقایسه با هدف آن مورد ارزیابی قرار دهیم، به دو شکل نمودار می شود:
آزادی مطلق و رها: حرکت به سوی هدف، بدون در نظر گرفتن حقوق و حدود فردی و اجتماعی.
آزادی منطقی: حرکت جامعه به سوی هدف، بدون تجاوز به حدود و حقوق فردی و اجتماعی.
آزادی به معنای نخست یعنی انسان هر کاری دلش خواست، بتواند انجام دهد. این تفسیر از آزادی، نیازمند پاسخ به این پرسشها است:
ابتدا از تفسیر کنندگان این نوع آزادی باید پرسید که:
1 - آیا این تعریف و تفسیر از آزادی قانون کلی برای تمام افراد جامعه است یا مخصوص نظریه پردازان آن است؟
2 - آیا این تفسیر از آزادی، در تمام رفتارهای اجتماعی مورد پذیرش است، یا فقط در حوزه پوشش زنان؟
اگر مقصود از آزادی تفسیر اول باشد و فرد آن را فقط برای خود بپذیرد، نه دیگر افراد جامعه این مصادرهء آزادی به نفع خود و منافع شخصی خویش میباشد، که این امری غیر منطقی است.
اگر مقصود از آزادی و تفسیر آن، فقط آزادی در پوشش زنان باشد؛ هیچ دلیلی وجود ندارد که هزاران حوزه دیگر، از آزادی مورد نظر برخوردار نباشند و فقط پوشش بانوان را در بربگیرد. اختیار و آزادی زنان در نوع پوشش یکی از مصادیق آزادی است و نه همهء آن. فقط در حوزه حجاب و پوشش، امری غیر منطقی خواهد بود.
اگر حوزه فردی و انحصاری حجاب، از تعریف آزادی (به معنای مطلق) خارج شود تعریف آزادی این است: همه افراد در همه امور و حوزه ها آزاد و رهایند. در نتیجه هر کس هر کاری که تمایل داشت، میتواند انجام دهد.
با پذیرش این قانون باید آثار و پیامدهای آن نیز مورد بررسی قرار گیرد.
از آثارش یکی این است که تمام امیال و خواسته های مشروع و غیر مشروع و معقول و غیر معقول انسانها پا به عرصه رقابت میگذارند. در چنین جامعهای سارقان می توانند بدون هیچ دغدغهای به کار خود بپردازند، مفسدان و قاتلان هم میتوانند به فساد و قتل و غارت جامعه، و متجاوزان و حریم بانوان هم به امیال نفسانی خود برسند.
در این رقابت، قطعاً افرادی به خواسته ها و امیالشان میرسند که از قدرت بیشتری برخوردارند و طبیعی است که افراد ضعیفتر جامعه از جمله زنان، مقهور و مغلوب آنان شده، اولین قربانیان این عرصه خواهند گردید.
این نوع تفسیر از آزادی، با چالشهای فراوان دیگری روبروست، از جمله پذیرش هرج و مرج، تمکین نکردن در مقابل هر قانون اجتماعی و در نهایت نابودی جامعه و به تبع آن، تباهی بشریت.
شرح و توضیح معنای دوم آزادی:
در این قسم از آزادی، افراد جامعه برای رسیدن به اهدافشان آزادند؛ اما برای نباید از حدود و حقوق خود و به حدود و حقوق دیگران تجاوز کنند.
گاهی تجاوز به حدود و حقوق دیگران را عقل به راحتی درک می کند، مانند کشتن دیگران و ربودن اموال آنان.
ولی برخی از حدود و حقوق هستند که تعیین و تشخیص و تجاوز از آن در وهله اول برای همگان روشن نیست و به دقت نظر نیازمند است. رعایت پوشش و حجاب بانوان در جامعه نیز از این نمونه است.
بر طبق این تفسیر دوم از آزادی(آزادی قانونمند) زن با هر پوششی که بخواهد، میتواند در جامعه حاضر شود، به شرط آن که هیچ حقی را زیر پا نگذارد.
ممکن است سؤال شود:
زنی که با لباس نامناسب در جامعه حاضر میشود، چه حقی را ضایع نموده و یا به حدود چه کسانی تجاوز کرده است؟
پاسخ:
چنین شخصی، دست کم سه حق را مورد تعرض قرار داده است:
حق خویش:
زنی که هنگام بیرون رفتن از منزل، پوششی بر زیباییهای خود نمینهد، نگاه های آلوده را به سوی خود جلب کرده، علاوه بر به مخاطره انداختن امنیت اخلاقی خویش، امنیت جانی خود را نیز به خطرمیاندازد و چه بسیار زنان و دخترانی که بدون قصد و غرض، لباس نامناسب به تن کرده و خود را گرفتار حوادث تلخ و ناگواری نمودهاند؛ که نمونههای آن هر روز در صفحه حوادث جراید و سایتهای خبری، فراوان به چشم میخورد.
انسان تا بدانجا مالک خویش نیست که به اختیار خود بتواند خویشتن را به خطر اندازد؟
در هیچ آیین و مذهبی، انسان مالک خود شناخته نشده مالکیت حقیقی از آن خالق او است. نکته دوم انسان دارای حقوق فراوانی است که برخی از آنها را میتواند اسقاط کند؛ مثل حق مالکیت بر دارایی خود و گذشت از توهین یا بیاحترامی و یا ظلمی که به او شده است.
اما برخی از حقوق، قابل اسقاط نیست و انسان نسبت به آنها حقی ندارد؛ مثلاً هیچ کس حق ندارد خودکشی کند و حق حیات را از خود سلب نماید و یا خود را در معرض تجاوز اخلاقی و آبرویی قرار دهد. ایجاد زمینه تجاوزهای اخلاقی، جانی و آبرویی، مورد پذیرش شرع و عقل نیست و چنین کاری تجاوز به حق خود شمرده شده، به هیچ نحوی قابل گذشت و اسقاط نمیباشد.
حق پروردگار:
پس از پذیرش آنکه در همهء آیینها و شریعتها که پوشش و حجاب زن، حکم خداوند و یک تکلیف است، باید دانس که این حقی است غیر قابل اسقاط.
کسی که این دستور را رعایت نکند، حق پروردگار خویش را زیر پا گذاشته و گنهکار شناخته می شود.