بهرهوری چیست؟
استفاده موثرتر از منابع اعم از نیروی کار، سرمایه، زمین، مواد، انرژی، ماشینآلات و ابزار، تجهیزات و اطلاعات در فرآیند تولید کالاها و خدمات است.
بهعبارت دیگر :
به کلیه تلاشهای سیستماتیک ساختار یافته برای حذف یا کاهش تلفات ناشی از مواد، ماشین، انسان و یا تعامل نادرست بین آنها، نظام ارتقای بهرهوری گفته میشود.
نظام ارتقای بهرهوری در 3 گروه قابل دستهبندی است:
- نظامهایی که بر حذف یا کاهش تلفات ناشی از مواد و ماشین تمرکز دارد (بهرهوری سرمایه)
- نظامهایی که برحذف یا کاهش تلفات ناشی از عملکرد انسان تمرکز دارد (بهرهوری نیروی انسانی)
- نظامهایی که بر حذف یا کاهش تلفات ناشی از تعامل نامناسب بین انسان، ماشین و مواد تمرکز دارد (بهرهوری کل)
گروه اول را نظامهای سختافزار محور، گروه دوم نظام های انسانافزار محور، گروه سوم را نظامهای نرمافزار محور میگویند.
برای ارتقای بهرهوری قبل از هرچیز باید عوامل موثر بر بهرهوری را بخوبی شناخت .
عوامل موثر بر بهرهوری دو نوعند:
الف) عوامل کوتاه مدت ب) عوامل بلند مدت
عوامل کوتاه مدت در بهرهوری غالباً بهمیزان انگیزه پرسنل برای کار و بهبود روشها و سیستمهای جاری و گردش کار و تغییرات در میزان فشار کار و نوسانات تجاری بستگی دارد.
انواع عوامل بلند مدت موثر بر بهرهوری عبارتند از :
- ایجاد و توسعه محصولات جدید
- معرفی روشهای تولید جدید
- کشف منابع جدید
- یافتن کانال های جدید بازاریابی
- عقلایی کردن ساخت اقتصادی و بهرهوری
اهمیت بهرهوری
در جهان امروز بهرهوری تقریباً مترادف با پیشرفت میباشد. استاندارد زندگی در یک جامعه به درجهای از تأمین حداقل نیازهای جامعه بستگی دارد بهعبارت دیگر مقدار کیفیت غذا، پوشاک، مسکن، آموزش و امنیت اجتماعی، استاندارد زندگی را تعیین میکند. برای ارتقای استاندارد زندگی باید غذا، پوشاک، مسکن و ... بیشتر تولید شود. افزایش مقدار تولید کالاها و خدمات میتواند از طریق افزایش نهادههای نیروی کار و سرمایه صورت پذیرد و یا اینکه از منابع موجود بهصورت کاراتر استفاده بعمل آید.
منابع یک کشور عموماً محدود میباشد بنابراین بهرهوری بیشتر یک ضرورت برای ارتقای استاندارد زندگی یک ملت میباشد، بهرهوری بیشتر موجب رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی میشود. با بهبود بهرهوری شاغلان به دستمزد بیشتر و شرایط کاری مناسبتر دست خواهند یافت و درعین حال فرصتهای شغلی بیشتری تولید خواهد شد. بهرهوری بالاتر از یکسو موجب کاهش قیمتها شده، و از سوی دیگر سود سهامداران را افزایش میدهد. به هرحال دریک کشور در حال توسعهای مانند ایران بدون ارتقای بهرهوری نمیتوان مشکل بیکاری را برطرف نمود.
برای بهرهوری بالاتر باید ضایعات به هر شکلی که وجود دارد از قبیل ضایعات در مواد،
ماشین آلات، زمان، نیروی انسانی، فضا و دیگر اشکال آن شناسایی و حذف شود. فرآیندهایی که موجب ایجاد ارزش افزوده نمیشوند باید شناسایی و از چرخه تولید کنار گذارده شوند.
بهرهوری را میتوان از دو دیدگاه بررسی کرد :
الف) دیدگاه تکنیکی (نگرش فنی) بهرهوری نسبت ستانده به یکی از عوامل تولید است.
ب) دیدگاه فرهنگی یک دیدگاه فکری است که همواره سعی در بهبود وضع موجود دارد.
دائره المعارف برنیتانیکا، بهرهوری را نسبت ستاده (کالا یا خدمات و یا مجموعهای ازکالاها و خدمات) به داده (عامل یا عوامل تولیدکننده) آن تعریف میکند.
چرخه مدیریت بهرهوری
پس از آشنایی با تعریف بهرهوری باید دید چگونه از آن استفاده میشود؟ برای برنامهریزی در زمینه ارتقای بهرهوری باید بدانیم که از منظر سطح بهرهوری درکجا قرار داریم و به کجا میخواهیم برویم، برای رسیدن به مقصد چه راهکارهایی مناسبتر است، صاحبنظران علم بهرهوری این مقولات را در چهارچوب چرخه مدیریت بهبود بهرهوری مطرح میکنند که به آن PDCA نیز میگویند در کلمات اختصاری بهکار رفته برای چرخه مدیریت بهبود بهرهوری P حرف نخست کلمه PLAN، D حرف اول کلمه DO، C حرف اول کلمه CHECK و بالاخره A حرف آغازین کلمه ACTION میباشد. صاحب¬نظران علم بهرهوری علاوه برچرخه فوق از چرخه دیگری نیز استفاده میکنند که به آن MEPI میگویند. در این چرخه M حرف اول کلمه MEASURING، E حرف مخفف کلمه EVALUATION، P حرف اول کلمه PLANING و I حرف مخفف کلمه IMPLEMENTATION میباشد.
همانگونه که در چرخه مدیریت بهبود بهرهوری آمده است گام نخست در این چرخه برنامهریزی است. برای برنامهریزی اطلاع از سطح موجود شاخصهای بهرهوری امری الزامی است بهعبارت دیگر، پیش نیاز برنامهریزی، اندازهگیری شاخصهای بهرهوری است.
ضرورت اندازهگیری بهرهوری:
اندازهگیری، جزء لاینفک و به تعبیر برخی نقطه آغاز فرآیند علمی مدیریت بهرهوری است.
اگر بخواهیم بهرهوری را در فرهنگ سازمانی جلوهگر سازیم شرط اساسی آن، وجود ابزاری برای کنترل و نظارت به پیشرفت، فراهم آوردن بازخور، تعیین هدفهای قابل ارزیابی و ارزیابی عملکرد مدیریت است. بهعبارت دیگر اندازهگیری بهرهوری، فراهم آورنده اطلاعاتی است که امکان ارزیابی پیرامون چگونگی حرکت بهسوی هدف وضع موعود را از نقطه عزیمت و شرایط قبلی (وضع موجود) ایجاد میکند و سازمان را در امر ایجاد ارتباط صحیح بین بهرهوری با سایر هدفهای استراتژیک سازمان یاری میدهد. برای مثال بهبود بهرهوری ممکن است ابزار اولیه دستیابی به افزایش سهم سازمان در بازار بورس باشد.
اندازهگیری بهرهوری جدای از منافع استراتژیک آن کارکردهای تقویتکنندۀ دیگری برای سازمان دارد.
برخی ازکارکردهای مفید آن عبارتند از:
1- آگاهی سازی (کسب اطلاع از اینکه سازمان در چه وضعیتی بوده و در چه مرحلهای از دستیابی به اهداف خود قرار گرفته است)
2- ارزیابی مشکلات (شناسایی فرصتها و مقابله با تهدیدات)
3- ایجاد مکانیزمی برای ارایه بازخور (دادههای حاصل از اندازهگیری باعث میشود تا کارکنان از کار لذت برند از موفقیتها درس بیاموزند و برای غلبه بر دوران بازدهی نامطلوب دارای انگیزه شوند.
4- ایجاد اطلاعات برای انواع تصمیمگیریهای مدیریتی (مدیریت برای تدوین برنامههای خود نیازمند به اطلاعات است)
تحلیل و اندازهگیری بهرهوری زمانی عملی است که تغییرات بهرهوری را طی زمان با شاخصهای بهرهوری نشان دهیم در واقع میتوان گفت کلیه فعالیتهای یک جامعه زمانی قابل ارزیابی است که میزان پیشرفت هر فعالیت را با درجه از مطلوبیت آن فعالیت بتوان مقایسه نمود این درجه مطلوبیت را شاخص میگویند. در واقع درجه مطلوبیت برای ارزیابی را نیز میتوان بهعنوان شاخص سنجش نام برد بهعنوان مثال نسبت مکالمات بینالملل به مشترکین تلفن در دقیقه برای تحلیل بهتر تغییرات بهرهوری لازم است شاخصها در دورههای مشخص (ماهانه، سالانه، ...) محاسبه شوند در این روش وضعیت بهرهوری در گذشته بهعنوان مبنای مقایسه انتخاب میگردد و بدین ترتیب سال پایه یا دوره تعریف میگردد و اطلاعات بهرهوری در سال پایه جهت محاسبه شاخصهای موردنظر در سال جاری مورد استفاده قرار میگیرد.
بنابراین مقدار شاخص بهرهوری در مجموع میزان اثر بخش و کارایی در یک سازمان را نشان میدهد:
بهرهوری = اثربخش انجام کارهای درست + کارآیی انجام درست کارها
همانگونه که گفتیم تعریف بهرهوری عبارتست از رابطه بین ستاده و نهادهای به کار رفته برای تولید آن ستاده، اولین گام در اندازهگیری بهرهوری اندازهگیری ستاده شرکت است گام بعدی شناسایی انواع نهادهها و اندازهگیری آنهاست آنگاه با تقسیم ستاده بر نهاده بهرهوری بهدست میآید.
ستاده عبارتست از آن چیزی که تولید میشود (یک محصول) و نیز میتوان نوعی خدمت باشد. بهعنوان مثال در شرکت ارتباطات زیرساخت تعداد مکالمات بینالملل بهعنوان ستاده محسوب میشود.
دادهها عبارتند از خدمات عوامل تولید که همان کالاهای سرمایهای شامل تجهیزات فنی (مانند: مراکز سوئیچ) ساختمان و زمین، نیروی انسانی و محصولات واسطه (مانند : کابل) هستند.