این نوشتار سعی دارد به اجمال با معرفی ویژگیهای انقلاب دیجیتال اهمیت آن رابرای ایران مورد بحث قرار دهد. نخست، نگاهی خواهیم داشت به اوضاع جهان و ویژگیهایانقلاب دیجیتال. سپس با بررسی شکاف دیجیتال زمینه را برای ورود به بحث ایران بازخواهیم کرد. سرانجام با شرحی کوتاه درباره اوضاع ایران و معرفی چالشها و فرصتهای انقلاب دیجیتال برای ایران توصیههایی برای اجرای طرحهای ملی دیجیتال کردن ارائهمیشود.
جهان وارد عصر تازهای شده است. از نیمههای دوم قرن بیستم، پایان عمر عصرصنعتی آغاز شد. تحولات پر شتاب علمی فن شناختی موتور محرک این تحول بوده است.نخست با ورود رایانه به سپهر فنی، زندگی انسان دگرگون شد. سپس، با هم گرایی امواج تحولحوزه اطلاعات و ارتباطات رایانهها به کمک فن آوری های ارتباطی از جمله تلفن به هم وصل شدند و چندی بعد قابلیتهای این دو فن آوری پرتوان با توانمندیهای فن آوریتلویزیون ترکیب شد و باعث پیدایش عظیمترین ماشین مصنوع دست انسان گردید، یعنی شبکه جهانی ارتباطات و اطلاعات به هم پیوستهای که نماد آشکار و آشنای آن اینترنت است و به سرعت و پرتوان دارد همه ابعاد زندگی بشر را دگرگون میسازد. این جریان تحولپرشتاب حول محور فنآوری دیجیتال باز هم شتاب گرفته و راه را برای ورود به عصردیجیتال هموار ساخته که با فرصتها ، چالشها، امیدها و بیم هایی بی سابقه همراه است.
وقتی تحولات شتاب میگیرند، بر پدیدهها پیچیدگی و ابهام حاکم میشود و سیستمها از حالت تعادل خارج میشوند و وضعیت بحرانی میگردد و دیگر قانون مندی مرسوم بر پدیده حاکم نیست. عصر دیجیتال، عصری است بحران خیز و پر آشوب. دستاوردهایبشردرعرصه مادی سریعتر از توانایی انسان و نظامهای اجتماعی مخلوق انسان، برای انطباقخلاق با این دستاوردها حرکت میکنند.
انسان از آفریدههای خودش عقب میماند و آشفته و سردرگم نه حال را درک میکند و نه میتواند به گذشته پناه برد و نه قادر است آینده راپیش بینی کند. حالت آشفتگی وسردرگمی تعادل ذهنی را به هم میریزد. اما، ذهن انسان ذاتا گرایش دارد به تعادل جویی و گریزان بودن از آشفتگی و آشوب. انسان میخواهد در دنیای بی نظمی، نظمی بجوید. درفضای پر ابهام به درک روشنی دست یابد و در شرایطی که پیش بینی آینده دشوار است، آیندهمطلوب خود را رقم زند. فضیلتهای وجودی انسان که عبارتاند از خردورزی، خودآگاهی، تامل و بازپس نگری، تفکر انتزاعی، تجسم و تخیل، خلاقیت و نوآوری، یادگیری، وانطباق خلاق با شرایط پر تحول، همگی فعال میشوند و انسان فرزانه به سرعت در مییابد کهراه حل مسئله، نه در پناه جستن به گذشتهای است که از دست رفته و نه توقف در حال بهشیوهای سرگردان و درمانده، بلکه ادامه راه است با نگاهی راهبردی و آینده ساز همراه باعزمی راسخ برای انتخاب خردمندانه مسیر حرکت و غایت مطلوبی که به کیفیت زندگیاشآسیب نرساند. این گونه است که در عصر دیجیتال انگارهها و رهیافتهای امیدبخش شکل میگیرند که هر یک به گونهای بازتابی هستند از فضائل انسانی که تجهیز شدهاند تا اشتباهات گذشتگان را جبران کنند. اشتباهاتی که هزینههای سنگینی را بر جامعه بشری تحمیل کردهاند و کیفیت زندگی انسان معاصر را تنزل دادهاند. با نگاهی به پیآمدهای آشکار این اشتباهات که به شکل بحرانهای زیر بروز کردهاند، متوجه خواهیم شد که در عصر دیجیتال چه چالش هاییفراروی نسل حاضر قرار دارد. بحرانها از این قرارند:
بحران زیست بومی و زیست محیطی به معنای نادیده گرفتن این واقعیت که انسانجزیی است از طبیعت که معرف کل هستی است و نظامی است به هم پیوسته با اجزایی کهرابطهای سیستمیک با هم دارند و اگر تعادل این نظام مختل شود، به کل سیستم و اجزای آن آسیبهای جدی وارد خواهد شد. اشتباه بشر در نادیده گرفتن این اصل در فعالیتهای اقتصادی باعث شده که آسیبهای زیر بروز کنند:
برهم خوردن تعادل جو و بروز تغییرات ناگهانی آب و هوایی ناشی از آثار
گرمخانهای، نازک شدن و از بین رفتن لایه اوزون و امثال آن ؛
از بین رفتن بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی؛
نابودی جنگلها؛
آلودگی هوا و آب وخاک و طبیعت به طور کلی؛و به تحلیل رفتن منابع
طبیعی احیا ناپذیر (سوختهای فسیلی و مواد معدنی).
بحران بازارهای مالی: میگویند در جهان پیشرفته، بازارهای مالی به کازینویی تبدیلشدهاند جهانی که روزانه 1/5 تریلیون دلار در آن معامله صورت میگیرد. خدمات مالی در اقتصادهای پیشرفته 9 برابر رشد داشتهاند و از راه دادوستد پول، سریعتر از فعالیتهای دیگرمیتوان پول دار شد. این کازینو، نقدینگی و پس اندازهای کوچک و بزرگ مردم عادی و حتی بازنشستگان را میبلعد. آسیب پذیری آن در نوسانهای بحرانزای بازارهای بورس بهویژه بازار بورس نیویورک پس از حادثه 11 سپتامبر به خوبی آشکار شد و نیز آثار گستردهآن بر اقتصاد جهانی همه را نگران کرده است. جهان کنونی تحت سلطه شبکهای از دولتهای بزرگ، شرکتهای جهانی و نهادهای سرمایه گذار و البته کازینویی جهانی قرار دارد که با منطقی کار میکنند که جهان را به وضعیت کنونی کشانده است. انفجار بمب در باشگاههایتفریحی جزیره بالی در اندونزی که بیش از دویست نفر کشته بر جای گذاشت و گروگانگیریدر آمفی تاتر مسکو توسط شورشیان چچن و البته حادثه 11 سپتامبر وحوادث دیگری که شاید در پیش باشد،واکنشها و هشدارهایی هستند درباره خطرناک شدن اوضاع جهان و به بیخردی منطق حاکم بر اداره امور جهان اشاره میکنند. جهان به نگاه کاملاپ متفاوتی نیاز دارد.
بحرانهای سیاسی که ماهیت فرهنگی دارند. حادثه 11 سپتامبر نقطه عطفی در تاریخ بینالملل به شمار میآید و هشداری است به کشورهای پر قدرت از جمله آمریکا و بیانگر این واقعیت است که هر گاه بنیان تصمیمگیری به ویژه در تصمیمهایی باآثار جهانی، نگاه سیستمیک و کل نگر نباشد و جوامع کره زمین را عناصر یک نظام جهانی تلقی نکند، هزینههای سنگینی خواهدپرداخت. در هیچ نظامی یک عنصر و یا معدودی از عناصر نمیتوانند به قیمت عقب ماندگی عناصر دیگر رشد کنند و آن نظام در کل متعادل بماند. نابرابری، تعادل نظام را به هم میزند و بقای آن را به خطر میاندازد. حل بحران سیاسیمعاصر در گروی وجود رهبرانی است جهانی که خردورز باشند و با کل نگری سیستمیک اکولوژیک و از روی تدبیر برای خروج از بن بستهای کنونی راه حل دراز مدت بیابند.رهبران کنونی جهان پیشرفته، سیستم جهانی را درجهت معکوس هدایت میکنند و نمونهایارائه میدهند متضاد با این الگوی آرمانی. در جهان امروز که رهبران کشورهای بزرگ،مشروعیت جهانی خود را به سرعت از دست میدهند، خلاء رهبری سیاه چال هایی را پدیدآورده است که بیش از هر چیز نیروی حیاتی خود جوامع پیشرفته را به درون خود میبلعد.
بحرانهای فرهنگی اجتماعی که در سطوح مختلف بازتاب دارند. ازجمله اینبحرانها در سطح بینالمللی تقابل اسلام مسیحیت است که بیشتر از جانب منافع مستقری هدایت میشود که در پی منافع کوتاه مدت هستند و به نجات جامعه بشری از بن بستهایکنونی نمیاندیشند. در سطح فردی این بحران به بهترین وجه خود را در روان آشفته واحساس بی قراری و احساس عدم امنیت درونی و ناامنی محیطی انسان معاصر متجلی ساختهاست. در بیرون، گروههای انسانی به جان هم افتادهاند ودر درون، انسان با خود منازعهای تلخ را به پیش میبرد.
مردمان مرفه و پیشرفته برای نخستین بار با انسانهای نادار و عقب مانده به درک مشترکی رسیدهاند و هر دو دردمند ونگران از خود میپرسند این همه هیاهو برای چیست؟چرا کار به این جا کشیده است؟ غایت زندگی چیست؟ نیویورکی مرفه و موفقی که تا قبل از11 سپتامبر آهنگ پر شتاب زندگی روزانه به او فرصتی برای ایستادن و از دور به خود نگریستن را نمیداده است، با مشاهده فروریختن دو برج تجارت جهانی در برابر چشمانش که همواره نماد قدرت پایدار تجاری و رهبری اقتصادی جهان بودهاند و ناپدید شدن چند هزارفرد موفق و پرتحرک مانند خودش، ناگهان مجبور شده با نگاهی تازه و با فاصله و متفاوت بهخودش بنگرد و از خود سؤال کند، معنای این زندگی چیست، این همه تلاش و کوشش کهحاصل آن در یک آن بهباد میرود، چه فایدهای دارد؟ سرنوشت من دست کیست؟ و سرنوشت من در کجا هدایت میشود؟ و ناگهان حس میکند دشمنانی دارد ،قویتر ازرهبرانش، دشمنانی نامریی و ناشناخته که مجبور است آنها را بشناسد و انگیزههای آنها رادرک کند. ناگهان زندگی رنگی دگر مییابد. ماجراهای پس از 11 سپتامبر، در سرزمینهایپررونق اروپا نیز واکنش مشابهی ایجاد کرده است. حال و هوای دیگری بر زندگی مردمان پرنخوت و آسوده و بی خیال بخشهای پیشرفته جهان حاکم شده است. ولی رهبران، ترجیحمیدهند به راه خود ادامه دهند.
افزون بر آن دستاوردهای انقلاب دیجیتال همراه با پیشرفتهای سایر حوزههای علومو فنآوری، شکافهای تازهای را پدید آوردهاند و برنابرابریهای گذشته عمق بخشیدهاند. شکاف دیجیتال، شکاف فن آوری، شکاف دانایی و شکاف ژنتیک باعث شدهاند که یک بخش از جهان به سرعت پیش برود و بخش دیگر عقب بماند. شاید ریشه اصلی بحرانهایسیاسی و فرهنگی اجتماعی در بروز همین شکافهای روز افزون باشد. بخشی از جهان بهدلایل بسیار توانسته است با ایجاد زیر ساختها، بنیانها و ظرفیتهای لازم در زمینه علم و فنآوری به طور مستمر پیشرفت کند، به گونهای که سهم عمده را در بازارهای تولید و مصرف فنآوری پیشرفته به خود اختصاص داده و در ضمن از توانایی بالایی برای جذب این پیشرفتها در حل مسائل و توسعه قابلیتها و ظرفیت سازی برخوردار شده است. در نتیجه، سریعتر و بهتر ثروت تولید میکند و داناییهای پیشرفته را در خدمت تولید ثروت و دستیابی به رفاه به کار گرفته است. به عکس، باقیمانده جهان نه از بازارهای خلق علم و فن آوری سهمی دارد و نهتوانایی آن را دارد که داناییهای موجود پیشرفته دیگران را جذب کند و از آن برای حل مسائل و توسعه قابلیتهای خود بهره بگیرد. بد نیست در این جا نگاه کوتاهی داشته باشیم بهانقلاب دیجیتال که موضوع بحث مقاله است.
ویژگیهای انقلاب دیجیتال
امروزه در ادبیات، به دو اصطلاح فنآوری اطلاعات و فن آوری اطلاعات و ارتباطات برمیخوریم که با دیجیتالی شدن ابزار و فن آوری های اطلاعات و ارتباطات، در این مقاله، هر دو را معادل فن آوریهای دیجیتال تلقی خواهیم کرد. انقلاب در فرهنگ معین تبدیل ازحالی به حال دیگر و از صورتی به صورت دیگر و دگرگون شدن تعریف شده است. انقلاب دیجیتال، در همین معنا، یعنی دگرگونی و تغییر از حالی به حال دیگر که عامل آنفنآوریهای دیجیتال است. بدین ترتیب، میتوان گفت انقلاب دیجیتال باعث پدید آمدنعصر دیجیتال شده که عصری است که در آن فن آوریهای دیجیتال (ارتباطات و اطلاعاتدیجیتالی شده)، به سرعت به همه عرصههای زندگی انسان نفوذ کرده و قاعده بازی را در همهعرصههااز جمله فعالیتهای مربوط به اقتصاد، تجارت، آموزش و یادگیری، سرگرمی، معاشرت، ارتباطات، کار،فراغت، جنگ و هنر تغییر دادهاند.
به هر حال، در این عرصهها، فن آوری دیجیتال قاعده خود را حاکم کرده است ومیکند؛ آن هم قاعدهای متفاوت با قواعد مرسوم انقلاب دیجیتال محصول تعامل پیچیده ترکیبی از علوم و فن آوریها است، از جمله: الکترونیک ،رایانه، روباتیک، مخابرات، مخابرات، ارتباطات، سایبرنتیک، هوشمصنوعی، واقعیت مجازی.