پر استعمال ترین واژه قرآنی
ولاء ، ولایت، ولی، مولی، اولی و امثال اینها از مادهی ولی است. این واژه پر استعمالترین واژهی قرآنی است.
124 مورد به صورت اسم و 112 مورد در قالب فعل در قرآن آمده است معنای اصلی این کلمه قرارگرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصلهای در کار نباشد.
این کلمه طبعاً به معنی قُرب هم به کار رفته هم قُرب مادی هم قرب معنوی. برای این ماده و مشتقات آن معانی زیادی در حدود 27 مورد آوردهاند اما همهی آنها به اعتبار همان یک معنی اول آن است.
این لفظ هم در امور جسمانی به کار رفته و کم کم در طول تاریخ کاربرد آن به مفاهیم معنوی رسیده است و معناهای جدید و خاص پیدا کرده است.
در کتاب مفردات راغب (لغتنامهای در باب لغات قرآنی به زبان عربی) آمده است: «وِلایت به معنی نصرت است اما وَلایت به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است و گفته شده است که معنی هر دو یکی است و حقیقت آن همان تصدی و صاحب اختیاری است»
راغب راجع به کلمهی ولی و کلمهی مولی میگوید.
«این دو کلمه نیز به همان معنی است چیزی که هست گاهی مفهوم اسم مفعولی دارند گاه مفهوم اسم فاعلی»
ولایت از آن خداست
آیاتى در قرآن کریم داریم که ولایت را منحصر به خداوند میداند، و بدون هیچ گونه استثنائى، در بسته و سربسته ولایت را از آن خدا قرار میدهد. مانند آیات زیر:
«قل اغیر الله اتخذ ولیا فاطر السموات و الارض و هو یطعم و لا یطعم قل انى امرت ان اکون اول من اسلم و لا تکونن من المشرکین». (آیه 14، از سوره 6: انعام)
«بگو (اى پیامبر) آیا من براى خودم ولیى غیر از خداوند بگیرم، در حالیکه او آسمانها و زمین را آفریده است؟!و او غذا میدهد، و کسى به او غذا نمیدهد؟!بگو من مامور شدهام که: اولین کسى باشم که به این خدا ایمان آورده و تسلیم شده باشد!و البته البته از مشرکان به خدا مباش».
در این آیه میبینیم ولایت را ملازم با آفرینش آسمانها و زمین، و واجب الوجود بودن ذات حق میگیرد، که عالم را طعام و رزق میدهد، و خود به هیچ گونه روزى نمیخورد، پس ولایت در انحصار خداوند است.
«ام اتخذوا من دونه اولیاء فالله هو الولى و هو یحیى الموتى و هو على کل شىء قدیر». (آیه 9، از سوره 42: شورى)
«آیا ایشان غیر از خداوند، براى خود اولیائى گزیدهاند، پس خداوند است که اوست فقط ولى، و اوست که مردگان را زنده میکند، و او بر هر چیزى تواناست».
«و هو الذى ینزل الغیث من بعد ما قنطوا و ینشر رحمته و هو الولى الحمید». (آیه 28، از سوره 42: شورى)
«و اوست آنکه باران را پس از آنکه از بارش آن ناامید شدند، فرو میفرستد، و رحمتخود را میگسترد، و اوست که صاحب ولایت است، و محمود و مورد ستایش».
«و ما لکم من دون الله من ولى و لا نصیر» (آیه 107، از سوره 2: بقره و آیه 22 از سوره عنکبوت: 29، و آیه 31 از سوره 42: شورى)
«و از براى شما غیر از خداوند، هیچ صاحب ولایتى، و هیچ یار و معینى نیست».
در تمام این آیات و آیات دیگرى از قرآن، میبینیم که ولایت را از صفات مختصه حضرت بارى عز و جل، و ولى را از اسماء مختصه او میداند.
ولایت از آن رسول الله و ...
و از طرفى میبینیم در آیاتى ولایت را به غیر خدا هم نسبت میدهد مانند:
«و ان تظاهرا علیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکه بعد ذلک ظهیر». (آیه 4 از سوره 66: تحریم)
«و اگر شما دو نفر عایشه و حفصه بر علیه پیغمبر قیام نموده و در این غلبه پشتبه پشتیکدیگر دهید، و با هم معین و همداستان شوید، پس خداوند ولى پیغمبرش میباشد، و جبرئیل و صالح المؤمنین (على بن ابیطالب) ولى پیغمبرش میباشند، و فرشتگان نیز علاوه کمک کار و یار و یاور او خواهند بود».
در این آیه مبارکه جبرائیل و امیر المؤمنین علیه السلام را به خداوند ضمیمه نموده و آنها را ولى رسول الله قرار داده است.
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون». (آیه 55، از سوره 5: مائده)
«این است و جز این نیست که ولى شما خداست و رسول خدا و کسانیکه ایمان آوردهاند، آنانکه اقامه نماز میکنند، و اعطاء زکات در حال رکوع مینمایند».
در این آیه نیز علاوه بر ولایتخداوند، ولایت رسول خدا و ولایت امیر المؤمنین علیه السلام را که در حال رکوع انگشترى خود را به صدقه و زکات دادند معین میکند. براى حل این مسئله و حل این اختلافى که به صورت ظاهر اختلاف به نظر میرسد، جواب همان است که در موارد عدیده دادهایم، و آن این است که: صفات حضرت بارى براى خداوند بالاصاله است، و براى غیر خداوند بالتبع، خداوند نور است و دیگران پرتو و شعاع، خداوند نور است و غیر خدا سایه.
و علیهذا هیچ تنافى نیست، زیرا ولایت رسول الله و امیر المؤمنین هم به ولایتخداست، و از خداست.
و نظیر این مسئله در قرآن کریم بسیار است، از جمله آن که میگوید:
«ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعا» (آیه 139، از سوره 4: نساء)
«آیا ایشان در نزد آنان (کافران) عزت میجویند؟عزت تمام اقسام و مراتبش اختصاص به خدا دارد».
«من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا» (آیه 10، از سوره 35: فاطر)
«هر کس عزت میخواهد، بداند که تمام مراتب و درجات عزت، اختصاص به خدا دارد.
در عین حال میگوید:
«و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لا یعلمون». (آیه 8، از سوره 63: منافقون)
«عزت اختصاص به خدا و رسول خدا و مؤمنین دارد، و لیکن منافقین نمیدانند».
عزت خداوند مال خداست و ذاتى اوست، و عزت رسول خدا و مؤمنان، از خداست و نسبتبه آنها عرضى است. همچنین لایتبراى خداوند ذاتى است، و براى غیر او عرضى است. همچون چهره و صورت صاحب صورت که براى خود او ذاتى است، و براى آئینهاى که در آن مینگرد عرضى است.
کسى نمیتواند شکل و صورت را از خودش بگیرد، ولى میتواند در آئینه نظر کند و صورتش در آن منعکس گردد، و میتواند صورت خود را از آئینه بردارد، و در این حال دیگر صورتى در آن دیده نمیشود.